معجزە فرهنگ به احترام دکتر محمدعلی موحد

برخی از بزرگان و زبدگان فرهنگ ایران را باید از شگفتیهای تاریخ و فرهنگ قلمداد کرد. هر یک برای خود صفاتی دارند و روحیاتی که در هنگام گفت و شنید یا استماع خطابه و حتی دیدار و ضیافت، جلوهگری و به مخاطبان گوشزد میکند که این آستان، منزلتی دیگر دارد و قدر و قیمتی که در قیاس متعارف نمیتوان آن را سودا کرد و سود و زیانش را دریافت. بلکه باید لحظه را، سخن را، نکته را، اندرز را، آموزه و برهان را به گوش سر شنید و به گوش جان نیوشید. قبلاً سخن علامه قزوینی را در همین ضمیمه نقل کردم که فرمودهاند: آنگاه کسی بزرگ خواهد شدکه محضر بزرگان را درک کند و شاگردی و فهم در این آستان، فقط آموختن علم و محفوظات معمول نیست، بلکه اشارات و شیوه بیان، تنبّهات و نکات خاص، طرز برخورد با مفاهیم و حتی کیفیات رفتار و نگاه و خوانش و ابراز مطالب و… همه درس آموزند. فره و فرزانگی، والایی و منزلت به ارمغان میآورند. پس این آموزه استاد علامه محمد قزوینی را کسانی که با بزرگان و دانشوران یگانه، مجالست و توفیق دیدار برای کسب علم و گفتگو داشتهاند، خوب در مییابند. گاه اقبال و بخت، این زمینه مساعد را برای امثال نویسنده فراهم ساخته تا زانو در مقابل بزرگان بر زمین زده و آنچه ناگفتنی است، و خریدنی نیست و بیهیچ گزافی، گوهر شبچراغ نایابی در سرزمین کرانه ناپیدای فرهنگ و ادب و فضیلت است را دریابم. باری، روشن است که هرکس به فراخور ظرفیت و شکیبایی و استعداد و اشتیاقی که دارد از این مظروف و محتوا بهره خواهد برد و ای بسا که گنجایی اندک، با ادراک گسترده برخی از ویژگان و پژوهندگان زبده یکسان نیست. این یک امر بدیهی است، اما چون که صد آمد نود هم پیش ماست؛ همگان بهره میگیرند و کسی تشنه از این سرچشمه باز نخواهد گشت. بخت یک روزنامه نویس در مواجهه با بزرگان و فرزانگان میهن، در مواجهه با این فرصت و موهبت چیست و چه تواند بود؟ جز آنکه آنچه را آموخته و در پهنای اندیشه و ژرفای جان نهان داشته بازگوید تا خوانندگان گرامی نیز بدانند در این سرزمین بزرگ و کهنسال، که مأمن عشق و آرزو و آمال ماست، چه مردان و زنان بزرگی را پرورش داده و بر درخت فرهنگ و فضیلت، بسان شکوفهای رویانده است. این همه که به قلم فرسودهای میگویم، همان است که در مصرعی از بیدل دهلوی بیان شده و در تضمین اشرف خوانساری به بیتی ماندگار و زیبا بدل شده است:
این جهان همچون کتابی کهنه رویاروی ماست
عالمی محتاج تحقیق است و استعداد نیست
از این سخنها در میگذرم، اما به گفته مرحوم استاد قصهنویس نامدارمان، سیدمحمدعلی جمالزاده، «وقتی این مقدمات و تفصیلات را برای آغاز سخن و توصیف فضایل شخصی بر کاغذ مینویسم، کاری بیهوده نکردهایم و به قول ادیبان، سخن فرسایی از جنس اطناب مملّ نباید قلمداد شود، بلکه به مَثَل، قابی است برای پرترهای زیبا یا خط و نگارهای که به قلم و خامه و قلم مو و مرکب و رنگ و روغن هنرمندی تحریر یا تصویر شده و آن برازنده این، و این متناسب با آن است. کسی البته چشم از اصلُ هنر بر نمیدارد، اما شایسته است که شکوفه بر درخت باشد و میوه هم اگر آرد، خوش است.» اما کدام عاشقی به درخت و برگ و شکوفه نظر میدوزد تا دانه یا دامنی میوه را به خانه بَرَد یا سیب و اناری بر دارد؟ عاشق و شاعر میوه را دوست دارد زیرا سبزینه، برگها را زیباتر میسازد؛ سعدی چه خوب فرموده بود که «تنگ چشمان نظر به میوه کنند، ما تماشاکنان بستانیم و شگفتا از عبارت زیبای شاعری نوپرداز که استفهامی در پی شعر سهراب سپهری سروده بود. سهراب گفته است: تا اناری میترکید، دست فواره خواهش میشد…. و شاعر اخیر ما نیز در تضمینی نوپردازانه گفت: اما چرا، ما عاجزیم، از فهم یک انار… از نظم عاشقانه سرخی، که دست را فواره خواهش، و دل را لبریز عشق خواهد کرد؟ دوست دارم کنار تو باشم، همچون سکوت دانههای انار در نظم بیکرانه جویش! این دانه ها، رنگ ممتد عشق است، در آغوش هم، در اشتیاق سرخ انار…
باری، رشته سخن از کف رفت، اما در هر کجای هنر و ادبیات و فرهنگ ایران که واژگان بتازند، در زمین و سرزمین خویش تاختهاند یکی از استادان من در هنگام استشهاد به یکی از بیتهای دشوار خاقانی، فرمود: استشهاد مانند پژواک صدا در کوهستان است، به تکرار و تأنی باز میگردد و آشناست، اما همان کلمات و همان سخن نیست. شاید آنچه ما میگوییم، به ویژه آنچه درباره بزرگان و نجبای فرهنگ و قلم در سرزمین ارجمند و رجاوند ایران میگوییم، همچون همان پژواک گیرا و گوارا در کوهستانهای سرکش باشد، در البرز یا زاگرس، در سهند و سبلان یا دماوند و بلندیهای مازندران، در کینو کوه و آرپناه و اشتران کوه یا در هر جای دیگر…
از جمله فرصتهای مهم و مغتنم برای نویسنده این سطرها، که به بخت مساعد در شغل روزنامهنگاری فراهم شده، شانس و فرصت دیدار و مراودت و مصاحبه با اندیشمندان و نویسندگان و هنرمندان بوده است. به ویژه حضور در کنار فرزانگانی که در طول چند دهه اخیر، دشوارترین ادوار حیات فرهنگی و تحولات میهن را نمایندگی کرده و از داشتهها و ارزشها و مرزهای ادب و هنر و زبان و تمدن ایران دفاع کردهاند. شاید این وصف و این شیوه بیان، برای برخی خوشایند نباشد و بپرسند: مگر در حال جنگیم که نیاز به مدافعه است؟ پاسخ روشن است و هر که خرده هوش و دانشی دارد میداند چه پیکار سختی در راه بوده و در پیش خواهد بود. فرهنگ ایران، از زبان و ادب و مواریث معنوی و حتی اقلیمی، بیش از هر لحظه در تاریخ نیازمند مراقبه و نگاهبانی و بازیابی و بالاتر از آن، پژوهش و آموزش است. خاصه در این عهد و روزگار که در فضای مجازی و جهان حقیقی، سنگ فتنه میبارد از منجنیق فلک.
این دیدار به پاس خدمات و فضایل استاد دکتر محمدعلی موحد، بادرنگی در گرامیداشت ایشان، تمهید و تدوین شده است. محقق و نویسنده و مترجمی که با آثار پرتعداد در عرصههای گوناگون، فرهنگ معاصر و اندیشه و زبان پارسی را پربارتر ساخته و هر یک از کتابها و آثارش، منبعی قابل اعتماد برای پژوهشگران و مأخذی قابل اعتنا در عرصه موضوعات مورد توجه ایشان است. به پاس بخت مساعد، فرصت دیدار استاد را در سالهای اخیر یافته ام و در هر نوبت از خزانه دانستهها و نکتههای باریک و نادری که در سخن و اشارات استاد موحد، به صورت سلسلهای از دانش و پرسش و گزارش و پژوهشی میتراود، بهره میگیرم. خوشبختانه فرصتهای دیدار استاد در سالهای اخیر با حضور بزرگان فرهنگ و ادب و اندیشه، از جمله استاد مصطفی ملکیان، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر نصرالله پور جوادی، دکتر حسین معصومی همدانی، دکتر سیدمرتضی مردیها، استاد محمد جزایری و تنی چند از نویسندگان و مترجمان و صاحبنظران میسر شده است. مجالسی که حضور در آن مستلزم توفیق و ملازم درک و لذتی است که به سختی میتوان وصف و بیان کرد. با این همه، باید اذعان نمایم که متأسفانه دیدارها و گفتگوهای اهل فضل، همچون انجمنهای ادبی و محافل فکری مؤثری که میتواند منشأ جست و جویی بیپایان و ابداعات و مباحث نوین باشد، در کشور ما کم فروغ است. چرا جز برخی همایشهای رسمی و صوری و پرهزینه، نباید شرایط سهل و ممتنعی برای دیدار و گردهمایی صاحبنظران و نخبگان فراهم شود و به آزادی و عزت و سهولت، بگویند و بشنوند و از دیدار همگنان بهره گیرند؟ این نکتهها را از جمله به زبان شیوا و بیان دیگری، استاد موحد گفت و خاطرات جالبی از محفلهای علمی گذشته را بازگو کرد.
چند هفته قبل که فرصت دیدار در منزل استاد موحود واقع در لواسان فراهم شده بود، به همراه جمعی که برخی از آنان را نام بردم، خدمت استاد موحد رسیدم. کتاب آخر ایشان به نام «درکشاکش دین و دولت» به چاپ رسیده و نشر ماهی به صورت و محتوای پاکیزهای آن را منتشر کرده است. در جلسه قبل که ماه مهر به دیدار استاد رفته بودیم، سخن از مثنوی و تصحیح اخیر ایشان به میان آمد. سپس توضیحاتی مفصل درباره ضرورت تصحیح جدید و تفاوتهای مثنوی مصحّح ایشان با چاپهای دیگر، از جمله استاد رینولد نیکلسون داد. به نظرم توجه به خوانش درست کلمات در فضای زبانی و اجتماعی قونیه در قرن هشتم، همراه با درکی که از تصوف و خانقاه و مفاهیم عرفانی تا آن زمان فراگیر شده بود، نقش مهمی درخوانش مثنوی و حل و فصل ابهامات آن دارد. این که محققان یا مصححان صرفاً براساس نسخههای قدیم و اقدم و اختلاف نگارشها به تصحیح پرداخته و فقط همان ملاکها را معتبر شناختهاند، نمیتواند گره گشای کتابی با این وسعت معانی و تمثیلات باشد. از استاد موحد پرسیدم، آیا آن شیوه منسوخ شده است؟ پاسخ دادند خیر، هیچ وقت منسوخ نخواهد شد و همیشه متن و نسخه خطی، معیار خوانش متون قدیم است اما تکمیل شده و روشها و اطلاعات تازه، ما را به درک تازه میرساند. قیاس در اینجا اهمیت دارد و اگر صاحب کار، اطلاعات و مطالعات کافی داشته باشد، خیلی از مشکلات و مبهمات را با قیاس حل می کند. قیاس البته به معنای ادبی و در ارتباط با متن و نسخه و استعاره و اطلاعاتی که از فرهنگ و متون هر دوره داریم، این را با قیاس فقهی اشتباه نباید گرفت. به نظر من فروزانفر در عرصه مثنوی گام بزرگی برداشت. آثارش مقدمهای برای کارهای بعدی فراهم کرد و من و دیگر مصحّحان نیز از آن بهرهمند میشویم. او شاید میتوانست یک تصحیح خیلی خوب و دقیق از مثنوی عرضه کند، اما جز همان شرح دفتر اول به صورت منسجم از مرحوم فروزانفر، باقی نماند و آن تحقیقات دیگر، یعنی «مآخذ قصص و تمثیلات» و «آیات و احادیث مثنوی» هم برای تصحیح نهایی لازم بود که البته روزگار فرصت نداد.
از استاد موحد درباره تصحیح غزلیات شمس چاپ بدیعالزمان سؤال کردم گفت اهمیت فروزانفر در هر کاری که مربوط به مولاناست غیرقابل انکار است اما دیوان کبیر نیاز به یک چاپ پاکیزه دارد که غزلهای مکرر نباشد و قدری وسواس و دقت بیشتر لازم است. به هر حال این یک کتاب ادبی خاص است و از هر جهت ممتاز و بیمانند. مولانا خود دریایی بوده و در دریای موّاج و پهناوری هم میرانده است. برای دست و پنجه نرم کردن با چنین اثری باید خیلی صبور بود. کاری که آقای شفیعی کرده و آن اثر دوجلدی خیلی چیزها را روشن کرده است و یک قدم خوب و بزرگ در این مسیر است اما به نظر من همان چاپ فروزانفر باید منقّح و تدوین شود. کاری سنگین است.
این سخنان و بسیاری دیگر را در مواجهه با آثار و مسایل مربوط به مولانا جلالالدین از استاد موحد شنیدیم و خلاصهای پریشان را نقل کردم. سالها پیش وقتی در اوایل دهه۱۳۷۰، پروفسور آنه ماری شیمل به ایران سفر کره بود، این سفر همزمان با چاپ تازه و تحسینانگیز «مقالات شمس تبریزی» به تصحیح استاد محمدعلی موحد و نیز انتشار کتاب شیمل با عنوان «شکوه شمس» به ترجمه استاد زنده یاد حسن لاهوتی بود. با آن بانوی دانشمند گفتگویی درباره شمس و مولانا ترتیب دادیم و من شخصاً خدمت آنه ماری شیمل فقید رسیدم و به عنوان هدیه ، یک نسخه از مقالات شمس خدمت ایشان تقدیم کردم همراه با تقاضای مصاحبه و پرسشهایی که باید مطرح میشد. قرار شد فرداشب برای مصاحبه به هتل برویم. وقتی به دیدار آن بانوی بزرگوار و فقید رفتیم تاگفتگو کنیم، همان آغاز سخن گفت که دیشب تا صبح مشغول مطالعه مقالات شمس بودم. آنچه جناب موحد گردآوری و تصحیح کرده و آنچه در مقدمه و توضیحات اضافه کرده است، حیرتانگیز است. برای من ارمغانی بیمانند است و از جانب من سلام و سپاس به ایشان برسانید… نسخة کوتاه شده ای از گفتگوی ما در همان سال در روزنامه همشهری و متن کامل و مفصل آن با عنوان «انگیختن غبار دریاها» چند سال بعد در اطلاعات حکمت و معرفت به چاپ رسید. آنه ماری شیمل با آن فارسی فصیح و شیرین و متین، اما لهجهدار، از داشتن متنی همچون «مقالات شمس» که افزونه و کمالی نسبت به چاپهای دیگر داشت و توضیحات و تحقیقات عالی در دیباچه و هامش آن به چاپ رسیده بود، در پوست نمیگنجید: تحفه فرزانگان، علم و کتاب و دفتر است…
باری، در یک نوبت از استاد درباره فقه و حقوق اسلامی و ارتباط آن با حقوق بشر و اعلامیه جهانی معروف که میشناسیم پرسش کردم، به صراحت گفت که قواعدی همچون قاعده لاضرر و آیات قرآنی مانند لااکراه فیالدین را میتوان به عنوان مبانی کلی درنظر گرفت که از هر حیث دست حقوقدانان را باز میگذارد تا یک تفسیر عالی و پیشرو در عرصه حقوق بشر ارائه کنند. آن نوع نگرش که دست و پای فقیه و حقوقدان و بعداً سیاستمداران را میبندد ـ و بسته است ـ غالباً برآمده از استیلای تاریخ و کلام است. حتی اخباریگری و افراط در حدیث و ظاهرگرایی هم از همان سرچشمه آب میخورد. وگرنه دست و پای مسلمانان بازتر از غربیها است و همان قواعدی که گفته شد، میتواند هر قانون اساسی در هر کشور اسلامی را براساس حقوق بشر و حقوق تمام و کمال شهروندی تنظیم و ارائه کند. قوانین جزا، مدنی و خانواده و حتی حقوق بینالملل، همه و همه باید بر اصول کلی متکی باشند. از این جهت اسلام غنیتر از بقیه ادیان و جوامع است اما از حیث تفسیر مناسب و از جانب قانونگذاری یا پژوهشهای دانشگاهی و درس و بحث حقوقی، ما به جای توجه به تجربههای درجه اول بشری به مبانی و محدودههای خودمان اکتفا کردهایم. شاید تقصیری هم متوجه مثلاً مفتیهای الازهر نباشد، زیرا آنها در محدوده تاریخ خودشان، عطف به همان مبانی و مسائلی که مطرح بوده و براساس راه حلهای محدود و معدودی که فقها و متکلمان و حتی خلفا بیان کردهاند، مجدداً به قانون و فتاوا مینگرند، حال آن که دست قانونگذار هیچ وقت بسته نیست. قانون برای چیست؟ برای کیست؟ برای چه منظوری است؟ قانون برای من و شماست، برای رفع حاجات ما و تنظیم روابط و نظم دادن به امور است و اینکه حدود هر کاری یاجزای هر تخلفی روشن شود. اگر این همه کتابهای فقهی و فتاوا و مسایل متعدد نوشته شده، دلیلش نیازهای زمانه بوده و اینها که از اول وجود نداشتهاند. پس حالا هم براساس احتیاجات زمانه و با توجه به عرف و مصلحت، باید از مبانی استفاده کرد. مبانی قابلیت عظیمی دارند و دست قانونگذار و فقیه و حقوقدان را کاملاً باز میگذارند.
اینها تنها گوشه و جانبی از بحث با استاد بزرگوار و دانشور ما دکتر محمدعلی موحد بود. اولین جمعه آبان ماه که خدمت ایشان رسیدم، بحثهای تاریخی و لغوی و حکمی و فکری جالبی مطرح شد که در ادامه و در شماره بعد، اختصاصاً همان را گزارش کردهام. در اینجا برای آشنایی با جناب دکتر محمدعلی موحد، شمّهای از زندگی و فهرست آثار ایشان را به چاپ میرسانیم و برای وجود عزیز استاد موحد، آرزوی سلامت و بهروزی داریم. حقیقتاً در نود و پنج سالگی، این شادابی و این حضور ذهن، این نکته سنجی و دقت، و این وسعت اندیشه و قدرت ذهن و شکیبایی، همچون اختری درخشان، اعجاز را بازتاب میدهد و به گمان من، این معجزه فرهنگ است و بس٫
***
محمدعلی موحد (زاده ۱۳۰۲، تبریز) عرفانپژوه، تاریخنگار و حقوقدان، و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. صمد موحد برادر اوست. محمدعلیموحد تحصیل را در مدارس تدین و اتحاد نو تبریز آغاز کرد و در سال ۱۳۱۹، پس از اخذ دیپلم متوسطه در رشته ادبی، به تهران آمد. اما بهواسطه فوت پدر (در سال ۱۳۱۷) به تبریز بازگشت و سرپرستی خانواده را برعهده گرفت و به مدت ده سال در تبریز و تهران اقامت گزید.
در سال ۱۳۲۹ به شرکت نفت آبادان رفت و پس از خلع ید انگلیسیها در سال ۱۳۳۲، سردبیری روزنامه شرکت نفت را بهعهده گرفت و در همین سال به تهران انتقال یافت. وی در سال ۱۳۳۲ کار بر روی ترجمه سفرنامه ابن بطوطه را انجام داد که در سال ۱۳۳۶ منتشر شد و بهواسطه قدرت قلم و شیوایی ترجمه، مورد توجه ارباب فضل قرار گرفت و نام موحد بر سر زبانها افتاد؛ چنانکه استادی چون مجتبی مینوی و همچنین محمدعلی جمالزاده او را مورد تشویق و تفقّد قرار دادند.
موحد تحصیلات خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دکتری حقوق خصوصی از این دانشگاه شد و در سال ۱۳۳۸، پس از فراغت از تحصیل، برای آشنایی بیشتر با مباحث حقوق بینالملل به انگلستان رفت و مطالعات خود را زیرنظر پروفسور جنینگز در دانشگاه کمبریج و پروفسور شوارتزنبرگ در لندن ادامه داد.
همچنین در این دوران با ایرانشناسانی همچون آرتور آربری، ولادیمیر مینورسکی و لاکهارت همنشین بود و به تحقیق بر روی نسخههای خطی موجود در موزه بریتانیا پرداخت و از این میان نسخه سلوکالملوک تألیف فضلالله روزبهان خنجی متخلص به «امین» را برای تصحیح انتخاب کرد.
وی، علاوه بر وکالت پایهیک دادگستری، از آغاز تأسیس شرکت ملی نفت ایران در کادر حقوقی شرکت نفت وارد شد و تا بالاترین درجات (مشاور عالی رئیس هیأتمدیره، مشاور ارشد و عضو اصلی هیئتمدیره) انجام وظیفه کرده و در ابتدای تأسیس اوپک، به مدت شش ماه معاونت اجرایی آن سازمان در ژنو را عهدهدار بودهاست. موحد، در کنار مشاغل رسمی، به تدریس حقوق مدنی و حقوق نفت در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و دانشکده حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران پرداخت.
آثار موحد
وی در طول زندگی خویش همواره مشغول تحقیق، تألیف و ترجمه بوده و آثار شاخصی از خود به یادگار گذاشتهاست که بیشک مهمترین آنها تحقیق در متون عرفانی، بهویژه چاپ انتقادی مقالات شمس تبریزی است. کتاب ارجنامه محمدعلی موحد به نام با قافله شوق دربرگیرنده مجموعهمقالاتی از دوستان، همکاران و شاگردان وی درباره زندگی و آثار موحد، در دانشگاه تبریز توسط محمد طاهری خسروشاهی، از محققان حوزه ادبیات فارسی در آذربایجان، تدوین و منتشر شدهاست. موحد از جمله عرفان پژوهانی است که مدفون بودن شمس تبریزی در خوی را به دلیل وجود مقبرهای با یک مناره در خارج از شهر خوی که از آغاز سده پانزدهم میلادی به «مناره شمس تبریزی» معروف بوده، معتبر میداند.
موحد در زمینه مسایل حقوقی نیز صاحبنظر بوده و دو کتاب «درسهایی از داوریهای نفتی» و «نفت ما و مسائل حقوقی آن» به عنوان کتاب درسی در دوره کارشناسی ارشد حقوق تجارت به عنوان منبع درسی معرفی شدهاست. محمدعلی موحد نخستین بار مسائل حقوقی نفت را وارد متون درسی دانشگاه کرد. در پژوهشهای تاریخی نیز دکتر موحد با کتاب چهارگانه « خواب آشفته نفت » اثری مهم و ماندگار را از خود بجای گذاشتهاست.
کتابشناسی
حدیقةالحقیقه، از ابوالفتح محمدبن شیخالاسلام احمد جام (ژندهپیل) (تصحیح و تعلیق)، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳.
بهگود گیتا (ترجمه)، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انتشارات خوارزمی، ۱۳۴۴
نفت ما و مسائل حقوقی آن (تألیف)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۴۹
عدالت و انرژی، از ایوان ایلیچ (ترجمه)، تهران: انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۵۶
سفرنامه ابن بطوطه (ترجمه)، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱
خزران، از آرتور کستلر (ترجمه)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۱
سلوکالملوک، از فضلالله روزبهان خُنجی (تصحیح و تعلیق)، انتشارات خوارزمی ۱۳۶۲
چهار مقاله درباره آزادی، از آیزایا برلین (ترجمه)، تهران: انتشارات خوارزمی (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۶۹
مقالات شمس تبریزی (تصحیح و تعلیق)، تهران: انتشارات خوارزمی، (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۶۹
خُمی از شراب ربانی، گزیده مقالات شمس (تصحیح و تعلیق)، تهران، سخن، ۱۳۷۳
اصطرلاب حق، گزیده فیهمافیه (تصحیح و تعلیق)، تهران: سخن، ۱۳۷۵
ابنبطوطه (تألیف)، تهران: طرح نو، ۱۳۷۸
شمس تبریزی (تألیف)، تهران: طرح نو، ۱۳۷۹
گفتهها و ناگفتهها، تحلیلی از گزارش عملیات پنهانی سیا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تعلیقی بر کتاب خواب آشفته نفت (تألیف)، تهران: نشر کارنامه (برگزیده کتاب سال)، ۱۳۷۹
مبالغه مستعار، بررسی اسناد وزارت خارجه بریتانیا درباره مالکیت جزایر تنب و ابوموسی (تألیف)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۸۰
مختصر حقوق مدنی (تألیف) با تجدیدنظر کامل، تهران: مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی، ۱۳۸۲
درسهایی از داوریهای نفتی، دفتر اول: قانون حاکم (تألیف)، تهران: نشریه دفتر ملی ایران (تألیف)، (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۸۴
خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران (تألیف)، تهران: نشر کارنامه (برنده جایزه کتاب سال)، ۱۳۸۴
ملی کردن و غرامت: درسهایی از داوریهای نفتی، (تألیف)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۸۴
در هوای حق و عدالت (تألیف)، تهران: نشر کارنامه (برنده جایزه اندیشه)، ۱۳۸۴
فصوصالحکم، ابن عربی (ترجمه و تعلیق)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۸۵
مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام، از دانیل دنت[۹] (ترجمه)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۸۵
شمس پرنده: ۴۸ غزل دیوان شمس تبریزی، (مقدمه)، تهران: نشر نظر، ۱۳۸۷
باغ سبز: گفتارهایی درباره شمس و مولانا (تألیف)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۸۷
قصه قصهها، کهنترین روایت از ماجرای شمس و مولانا (تألیف)، :تهران کارنامه، ۱۳۸۹
دیباچهای بر حقوق مدنی (تألیف)، تهران: جامعه حسابداران رسمی ایران، ۱۳۸۹
ابتدا نامه از محمدبن محمد سلطان ولد (تصحیح همراه علیرضا حیدری)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۹۰
در خانه اگر کس است: همراه اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن (تألیف)، تهران: نشر کارنامه ۱۳۹۰
در جستجوی آینه: گزیده مقالات شمس تبریزی، (گردآورنده) تهران: نشر معین (همراه با لوح شنیداری با خوانش هوشنگ آزادیور)، ۱۳۹۲
تماشای خورشید: گزیدهای از مقالات شمس تبریزی (مقدمه)، تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۳
یاد گذشته و اندیشه آینده در تاریخ ایران و صنعت نفت ایران، (تألیف)، تهران: نشر نگارهی آفتاب، ۱۳۹۴
شاهد عهد شباب (اولین مجموعه شعر)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۹۵
رساله در مناقب خداوندگار از فریدون بن احمد سپهسالار (تصحیح)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۹۵
سفرنامه ابن بطوطه، دوجلدی (ترجمه)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۹۵
در کشاکش دین و دولت (تألیف)، تهران: نشر ماهی، ۱۳۹۸ [۱۰]
مثنوی معنوی (تصحیح و مقدمه) انتشارات هرمس، ١٣٩٦
حق و سوء استفاده از آن ( تألیف)
راوی: سید مسعود رضوی
ادامه در شماره بعد…
بازدیدها: 25