گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۱۷ به قلم خانم الهه شهابی
زندگی جیرهی مختصریست
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبهی قند
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد
عصر شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰ با سرمای دلانگیزش و ذکر آن شاعرِ عارفِ غریب در دیار عاشقان از زبان استاد فرزانه استاد بهشتی چه زیبا رقم خورد. حس و حال دوستانهای در این محفل حکمفرماست، آنگاه که در کنار هم گرد میآیند. بودن در جمع شاعران انجمن شعر قطب همیشه مرا به وجد میآورد.
صدای زیبای زینب عزیز در سالن طنینانداز شد: «صدا کن مرا، صدای تو خوب است». خانم ناصری بعد از خواندن شعری از سهراب سپهری، استاد نجف زادهی عزیز و مهربان را برای خواندن غزل ۳۳۳ حافظ شیرازی فرا خواند.
هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
ثانیهها زیباتر شد با مطالب ارزندهی استاد صباغ زاده پیرامون غزل خوانده شده.
بعد از حافظخوانی، دوستان عزیز سرکار خانم زبردست و سرکار خانم یعقوبی، متین و دلنشین شعرهای زیبای خود را خواندند. سپس آقای احسان نجف زاده اولین شعر خود را که در قالب رباعی سروده بود برایمان خواند. جا دارد که از زحمات ایشان تقدیر کنم که لحظات خوش انجمن قطب همیشه در قاب دوربین ایشان ثبت میشود.
خانم خدیجه وفایی راد شعرشان را خواندند که سرشار از تشبیه و استعاره بود. نگاهم به سمت خانم یعقوبی مهربان و خانم مهردخت یوسف زاده عزیز جلب شد که با لبخندی زیبا در فکر تدارک چای بودند. چقدر دریادل هستند این دو بانو و انجمن را به چای عصر پاییزی مهمان کردند.
زندگی جیرهی مختصریست
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبهی قند
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد
رباعی استاد اخلاقی نیز به دل نشست، بعد از کف زدن دوستان، زینب جان، سرکار خانم بهشتی را فراخواند و مثل همیشه ایشان با فروتنی شعرشان را خواندند.
شب از شبهای پاییزیست.
از آن همدرد و با من مهربان شبهای شکآور،
ملول و خستهدل، گریان و طولانی.
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد،
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی.
و اینک (خیره در من مهربان) بینم
که دست سرد و خیسش را
چو بالشتی سیه زیر سرم ـ بالین سوداها ـ گذارد شب
من این میگویم و دنباله دارد شب.
سرکار خانم فرامرزی نژاد پرستار محجوب، به جایگاه شعرخوانی دعوت شدند و شعر زیبایشان را خواندند. شاعر بعدی آقای کارگر با صلابت شعرشان را خواندند. دستها با گرمای لیوان چای و دلها با شنیدن شعرخوانی شاعران گرم میشد.
دوبیتیهای خانم زهرا وفایی راد، گفتوگوهایی را در پی داشت. لبخندی که بر لب شنوندگان بود، نشان میداد شعرهای ساده و صمیمی ایشان، شادی را به جلسه آورده است.
آقای خاکشور هم رسا و و قابل فهم شعری را ادا کردند ولی چون فرصت نقد شعر باقی نمانده بود، قرار بر این شد که داخل گروه به اشتراک بگذارند.
بالاخره استاد فهیم، سید علی موسوی عزیز که همیشه نگاه عمیق به مطالب دارند، ابیاتی از «خسرو و شیرین» نظامی برایمان خواندند. با خواندن ایشان چند لحظهای به فکر فرو رفتم. ایشان میخواندند و توضیح میدادند و تصاویر داستان شیرین نظامی یکی یکی در ذهنم نقش میبست. خوب است از نقدهای استاد موسوی در انجمن شعر قطب هم یاد کنم. نقدهای استاد موسوی به گونهایست که خاطری را مکدر نمیکند، بلکه شخص را به تعمق و تحقیق وا میدارد.
غرق در دریای خیالانگیز شعر نظامی بودم که زینب جان پایان جلسه را اعلام کرد. دوستان دیگری هم زینتبخش محفل بودند که هر کدام با تشویقها و تاییدهایشان قدم برداشتن در جادهی شعر را برای دیگران هموارتر میکنند. همواره شاد باشید و نیکوحال.
الهه شهابی
۱۴۰۰/۰۷/۱۸ تربت حیدریه
بازدیدها: 5