دسته: انجمن شعر قطب

0

غزل به گویش تربت حیدریه جِوَْنی رفت و رف هم‌پای او از دست زورِ مُو/ چه زود از دل دِماغ اُفتی دلِ وِر سِر حضورِ مُو (با صدای زنده یاد استاد محمد قهرمان)

 استاد قهرمان – جوانی رفت تیج‌کست شماره‌ی ۴۱ غزل به گویش تربت حیدریه با صدای استاد محمد قهرمان. جِوَْنی رفت و رف هم‌پای او از دست زورِ مُو/ چه زود از دل دِماغ اُفتی دلِ وِر سِر حضورِ مُو آتیه_ستوده محمد_قهرمان تیج_کست پی‌نوشت: این غزل با صدای استاد محمد قهرمان برای اولین بار است که منتشر می‌شود و باعث افتخار ماست که این غزل از طریق تیج‌کست منتشر می‌شود. بازدیدها: ۴

0

این نمایشگاه یک ویژگی خیلی مهم از نظر انجمن شعر داره. موضوع این نمایشگاه «شعر شاعران تربت حیدریه» است

این نمایشگاه یک ویژگی خیلی مهم از نظر انجمن شعر داره. موضوع این نمایشگاه «شعر شاعران تربت حیدریه» ست. آقای خاکشور عزیز @khakshoor78 که خودشون هم خطاط هستند، واسطه‌ی خیر شدن بین بنده و استاد محمدزاده و استارت این نمایشگاه خورد.( بهمن صباغ زاده ) خوشنویسان همشهری شعر شاعران تربت رو نوشتن و حالا آثار در معرض دید عموم قرار گرفته. خوشبختانه دسترسی به شعر شاعران تربت حیدریه راحت بود و در انتخاب دست‌شون باز بود. از شاعران قرن ششم این آب و خاک ابیات و اشعار در دسترس بود تا همین معاصرین. البته این که می‌گم شعر شاعران تربت حیدریه در دسترس بود پشتش خیلی کار بوده که از همه‌ی دوستانی که در معرفی شعر تربت حیدریه زحمت کشیدن تشکر می‌کنم. آقای خطیبی که شعرهای شاعران رو در سایت تربت ما می‌ذارن کاظم خطیبی ، خانم زینب ناصری که وبلاگ می‌نویسن @Nsriiiiii ، خانم مهدوی که در صفحه‌ی اینستاگرام می‌ذارن @mahnaz_mahdavi ، آقای کوشان که کانال تلگرامی فعال هستند @hosseinkoushan . مطالب روزنامه‌ها هم بود و کتاب‌هایی که از قبل راجع به شعر تربت حیدریه چاپ شده. ساعت هفت که جلسه‌ی انجمن قطب تموم بشه همراه استاد نجف زاده ان‌شاءالله می‌ریم بازدید نمایشگاه. احمد نجف زاده بازدیدها: ۰

0

برگزاری جلسه انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه در باغملی، کتابخانه‌ی بهشتی روز شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ ساعت ۱۷:۰۰  

فکر کن یکی از آوازهای شجریان را پخش می‌کنی، کاغذهای ابر و باد را می‌آوری می‌گذاری روی میز، کیف قلم‌ها را سمت راست میز می‌گذاری و چراغ مطالعه را سمت چپ میزان می‌کنی، قلم‌تراش دوتیغه را برمی‌داری و سطح زباله‌ی کوچک زیر میزت را جلو می‌کشی، همان‌طور که شجریان دارد پیش‌درآمد را می‌خواند آرام و بی‌عجله قلم‌ها را سر می‌کنی. قَط‌زن را برمی‌داری. حالا دیگر شجریان به اوج آواز رسیده است و تو یکی یکی قلم‌ها را قَط می‌زنی. شجریان که فرود می‌آید، دوات را برمی‌داری… این آرامشی‌ست که در این روزگار پرآشوب خوش‌نویسان دائم تجربه‌اش می‌کنند. همین آرامش است که خوش‌نویسان را مهربان و دوست‌داشتنی می‌کند. مثل همیشه در اولین روز هفته برای گل گفتن و شعر شنیدن دور هم جمع می‌شویم. برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.  شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ ساعت ۱۷:۰۰ باغملی، کتابخانه‌ی بهشتی بازدیدها: ۰

0

معرفی ((خانم آتیه شیخی ستوده ))شاعر ، نقاش  وهنرمند در تربت حیدریه ( نوشته کاظم خطیبی )

آتیه ستوده  در بیست و دوم فروردین ۱۳۶۸ در یک خانواده ۴ نفره در مشهد چشم به جهان گشود ،  وی از دوران کودکی علاقه بسیار به کارهای هنری و نقاشی داشت و این ذوق هنری را مدیون مادرش می داند  ستوده میگوید چون مادرم  دستی در طراحی و نقاشی مینیاتور داشت لذا من از همان کودکی با اشتیاق زیاد و با حال و هوای نقاشی آشنا شدم و روز به روز علاقه مندیم بیشتر میشد. با خواندن کتاب شعر حافظ توسط مادرم  طبع شعر خوانی و نوشتن در منهم هویدا  شد بطوریکه در دوران دبستان و راهنمایی به فعالیت های هنری پرداختم  ودر مسابقات نقاشی شرکت میکردم  و در مقطع  راهنمایی در ردیف  ده شاگردی شد که در مشاعره  شعر خوانی کتاب حافظ شرکت می کردم که این امر خوشبختانه  موجب شد تادر مسابقات زیادی شرکت کرده بطوری که  از اواخر دوران هنرستان به بعد قلم به دست شده و دلنوشته هائی از احساسات و احوال شخصی و درونی خود را با واژگان پر احساس بر روی کاغذ به نگارش در می آوردم.ستوده در نهایت در رشته نقاشی در مشهد هنرستان بزرگ رأفتی یزدی مشغول تحصیل می شود . آتیه خانم ستوده  در حال حاضر در مقطع ارشد پژوهش هنر...

0

اطلاعیه مراسم استاد محمد آخوند زاده وعده ی دوستدارانش امروز پنجشنبه ۲۱ مرداد ساعت ۱۷ در بهشت جواد ( مورشک ) وقطعه ی هنرمندان

فقدان ادیب فرهیخته استاد محمود آخوندزاده ضایعه ای اسفناک برای محافل فرهنگی شهرمان است یاد و نامش همیشه مانا خواهد بود روانش شاد و مینوی باد وعده ی دوستدارانش امروز پنجشنبه ۲۱ مرداد ساعت ۱۷ در بهشت جواد ( مورشک ) وقطعه ی هنرمندان برای سپردن آن عزیز به خاک وطن که همیشه دقدقه ی خاطرش بود   بازدیدها: ۱

0

پیام همشهریان تربتی مقیم تهران در سوگ درگذشت زنده یاد استاد محمود آخوند زاده معلمی فداکار و عارفی مهربان

“فقط اوست که می ماند “ خانواده محترم آخوند زاده / جامعه گرانقدر ادبی ، فرهنگی و اجتماعی تربت حیدریه با کمال تاسف مطلع شدیم که روانشاد استاد محمود آخوند زاده ره رو پیر بلخ و اسوه مهربانی و امید را ازدست داد ،ضمن ابراز همدردی با خانواده محترمشان وکلیه به سوگ نشستگان دیارمان تربت حیدریه ازخداوند متعال طلب آمرزش برای آن زنده یاد و صبر و بردباری برای خانواده محترمشان راآرزومندیم . امیدواریم بتوانیم در آینده ادامه دهنده راهش باشیم .خوشببختانه  او توانست فرزندان این دیار عارفان را در جهت ارتقا فرهنگی وادب پارسی تربیت نماید خدایش بیامرزد                                                  (( همشهریان تربتی مقیم تهران )) اطلاعیه‌ی تشییع پیکر استاد محمود آخوندزاده. به درخواست انجمن مثنوی‌خوانی و انجمن شعر و ادب قطب و با موافقت اداره‌ی فرهنگ و ارشاد و شورای شهر تربت حیدریه، پیکر این استاد فرزانه در قطعه‌ی هنرمندان دفن خواهد شد             بازدیدها: ۳

0

با کمال تاسف استاد محمود آخوندزاده درگذشت: امشب تربت حیدریه یکی از بهترین فرزندانش را از دست داد. او که حافظ مثنوی بود و دلش با دل مولانا جلال‌الدین پیوندی ابدی داشت. در سوگ این بزرگ‌مرد چه می‌شود نوشت؟ مگر دیوان شمس جواب اشک‌هایمان را بدهد

امشب تربت حیدریه یکی از بهترین فرزندانش را از دست داد. او که حافظ مثنوی بود و دلش با دل مولانا جلال‌الدین پیوندی ابدی داشت. در سوگ این بزرگ‌مرد چه می‌شود نوشت؟ مگر دیوان شمس جواب اشک‌هایمان را بدهد. به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد برای من مگری و مگو دریغ دریغ به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد مرا به گور سپاری مگو وداع وداع که گور پرده‌ی جمعیت جنان باشد فروشدن چو بدیدی، برآمدن بنگر غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟ تو را غروب نُماید ولی شروق بود لحد چو حبس نماید خلاصِ جان باشد کدام دانه فرورفت در زمین که نرُست؟ چرا به دانه‌ی انسانت این گمان باشد کدام دلو فرورفت و پُر برون نامد؟ ز چاه یوسفِ جان را چرا فغان باشد دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا که های هوی تو در جو لامکان باشد روانش در جنت با بهترین بندگان خدا محشور باد. استاد آخوندزاده از بهترین بندگان خدا بود. چهارشنبه ۱۴۰۰/۰۵/۲۰ تربت حیدریه بازدیدها: ۲

0

قندستان شعر عظیمی؛ نگاهی به زندگی و شعر زنده یاد محمد عظیمی از شاعران خوب تربت حیدریه به قلم همشهری عزیزمان بهمن صباغ زاده

پاییز سال ۱۳۴۸ محمد عظیمی، محمد قهرمان   پاییز سال ۱۳۴۸ اساتید شعر خراسان: احمد کمالپور، محمد عظیمی، علی باقرزاده، محمد قهرمان در این شماره می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به زندگی و شعر شادروان استاد محمد عظیمی از شاعران خوب تربت حیدریه که سال‌ها در مشهد در حلقه‌ی انجمن قهرمان حضور فعال داشت. محمد عظیمی متخلص به «عظیمی» در سوم مردادماه سال ۱۳۱۹ خورشیدی در روستای قَندِشتَن تربت حیدریه به دنیا آمد. او فرزند حاج ابراهیم خان بود و خانواده‌اش از خانواده‌های محترم و معروف تربت حیدریه به شمار می‌رفتند. محمد عظیمی در مشهد دوره‌ی دبیرستان را به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ به عنوان کتاب‌دار در دانشکده‌ی ادبیات مشهد استخدام شد و بعدها در سمت‌های مختلف خدمت کرد. آخرین سمت وی در دانشکده‌ی ادبیات مشهد، رئیس امور اداری بود و در اسفندماه سال ۱۳۷۵ به افتخار بازنشستگی نایل شد. آقای عظیمی شاعر همشهری پس از بازنشستگی به عنوان رئیس امور اداری در موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی مشغول به کار شد و پس از چند سال به علت کسالت از کار کناره‌گیری کرد. پس از بازنشستگی چند سالی هم در موسسه‌ی پژوهشی خراسان شناسی کار کرده‌اند که زیر نظر آستان قدس رضوی اداره می‌شد و بعدها تعطیل شد. این...

0

پاسداشت شعر و ادب پارسی در تربت حیدریه، گزارش جلسه‌ی انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۰۲/۲۵ به قلم بهمن صباغ زاده

  شهر من یک خیابان بزرگ داشت از این طرف تا آن طرفش، به نام خیابان فردوسی. یک تربت بود و یک خیابان فردوسی. وقتی از میدان بسیج وارد خیابان فردوسی می‌شدی، فردوسی را می‌دیدی نشسته، کتاب در دست با دستار خراسانیِ سفید و پاکیزه‌اش. لبخندش متین و مهربان بود. دوست عزیزم دکتر علمداران که استاد رشته‌ی ادبیات است می‌گوید وقتی دانشجو بودم با دوستان دانشجویم که از کدام از جایی بودند کُری‌خوانی داشتیم. منتها ما بچه‌های ادبیات کُری‌‌هایمان هم ادبی بود. آخرِ کُری‌خوانی من این بود: «از ادب‌دوستیِ مردم تربت حیدریه همین بس که طولانی‌ترین، بزرگ‌ترین و آبادترین خیابان‌شان را به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی زده‌اند» حالا اگر آقای دکتر برگردد به همان روزهای دانشجویی نمی‌تواند به محکمی قبل کُری بخواند. فردوسی هنوز هم مثل قبل نشسته است. متین‌تر و مهربان‌تر از قبل نگاه می‌کند و لبخند می‌زند اما دیگر نام نیمی از آن خیابان، فردوسی نیست. من و دوستان شاعرم فردوسی را دوست داریم، همان‌طور که سعدی و مولانا و حافظ را دوست داریم. همان‌طور که نظامی و عطار و صائب و اخوان ثالث را دوست داریم. فردوسی را نه به این خاطر دوست داریم که خراسانی است، به این خاطر دوستش داریم که شاعر است، نبوغ دارد، فلسفه...