هوشمندی های رفتاری حشرات دکتر محمدحسن ابریشمى/بخش دهم
مرحوم دهخدا، با استناد به « اقرب الموارد و منتهی الارب»، لغت عربی «جراد» به معنی «ملخ» و منسوب به آن «مجرود: کسی که از خوردن ملخ شکم وی دردگین باشد»، «زَرع مَجرود: کِشت ملخ زده»، «مَجرودَة، ارض مَجرودَه: زمین ملخ ناک، زمین بسیار ملخ» را ثبت کرده است. به نوشتة همو: «دَبَی: ملخ پیاده»، «دُبَیّ: موضعی است نرم زمین به دهنا که ملخ در آن بسیار باشد و بدان الفت میدارد» و «مَدباة، ارض مَدباة: زمین ملخ ناک». ظاهراً سرزمین «دُبَی» در جنوب خلیج فارس، وجه تسمیة خود را از «ملخ» دارد، زیرا «دُبَی» در عربی به معنی «سرزمین بسیار ملخ»، «زمین ملخناک» و نیز جای تخم ریزی ملخان است. بهاءالدین محمدبن حسین خطیبی بلخی، مشهور به بهاء ولد (بهاءالدین ولد، وفات ۶۲۷)، پدر مولانا جلالالدین محمد بلخی، در مواعظ خود برخی از لغات اخیر را بر زبان آورده است: … طوفان فرعون چون باز ایستاد سبزهها رُست که هرگز چنان نَرُسته بود، چون ملخهاشان بِمُرد به سرزمین زار آمدند که ما را هنوز دخلهای ما برجاست. «دبی: ملخ»، «مَدباة: زمین ملخ ناک»، «مَدبیّة: زمینی که ملخ گیاهش خورده بود»؛ کافران چون جزیه پذیرفتند چون سرگین در زیر آب نشستند.[۱] در لغتنامه، شرح مفصل و...