همیشه در کنار مردم درباره نسبت استاد محمدرضا شجریان با سیاست و گروههای سیاسی ( محمود فاضلی روزنامه سازندگی ۱۹/۷/۹۹ ص ۳ )
دوست و همدیاری گرامم جناب آقای کاظم خطیبی َ
گاهی در فرصت هایی مغتنم به مطالعه مطالب خواندنی مندرج در سایت های تدوینی شما ( تربت ماTORBATEMA.COM & TORBATEMA.IR ) می پردازم .
آگاهیها و دانش های خوبی اشاعه میدهید انشااله پیروز باشید .
در گذشت دوتن از همدیاران خراسانی شادروانان استاد محمد رضا شجریان ، و استاد دکتر غلامعباس توسلی ، مایه تاسف و تا لم اینجانب هیچمدان شد
بهر دو آنان دلبستگی و مودتی دیرینه و عمیق داشته ام ، در سوگ هر دو آنان سخت گریستم در مقاله تحقیقی به قلم جناب آقای محمود فاضلی نویسنده و تاریخ نگار توانا در باره دوشخصیت مزبوررا مطالعه کردم که بسیار جالب و خواندنی است مقاله تحت عنوان “همیشه در کنار مردم “در روزنامه سازندگی شماره ۷۳۳ مورخ ۱۹/ ۰۷/۱۳۹۹ چاپ و منتشر شده است مطالبی شیوا در باره استاد محمد رضا شجریان ، محبوب ترین چهره ملی و میهنی عصر حاضر آمده است .
مقاله دوم تحت عنوان ” در میدان سیاست ” در روز نامه سازندگی شماره ۷۷۹ مورخ ۲۷/۰۷/۱۳۹۹ چاپ و منتشر شده است در این مقاله جالب در باره دوران زندگی پر بار و تاثیر گذاراستاد فرزانه دکتر غلامعباس توسلی آمده است ایشان استاد دانشگاه در رشته جامعه شناسی ، عضو پیوسته فرهنگستان علوم ، از بنیان گذاران انجمن جامعه شناسی ایران ، با مشاغل و مناصب مختلف مدیریتی ، شخصیتی آزاد اندیش و پاک سرشت و دیندار ، و مایه افتخار همدیاران تربتی ،و خراسانی بوده اند روان هر دو آنان شاد باد
دکتر محمد حسن ابریشمی
همیشه در کنار مردم
درباره نسبت استاد محمدرضا شجریان با سیاست و گروههای سیاسی
محمود فاضلی
روزنامه سازندگی ۱۹/۷/۹۹ ص ۳
بیشک نوشتن از محمدرضا شجریان اسطوره بزرگ هنر، موسیقی و آواز ایران زمین و سفیر پر افتخار پارسیگویان جهان که از میان ما پرکشید با محدودیت صفحه حافظه روزنامه بسیار دشوار است. در این نوشتار سه فراز از زندگی سیاسی شجریان مورد اشاره قرار گرفته است:
شجریان متولد اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد، در ۹ سالگی تلاوت قرآن را آغاز میکند و یک سال بعد این کار را در میتینگها و اجتماعات مذهبی- سیاسی آن سالها ادامه میدهد. در سال ۱۳۳۱ برای نخستین بار صدای شجریان از رادیو خراسان پخش میشود. سال ۱۳۳۲ عنوان شاگرد ممتاز را در بین دانش آموزان مشهدی از آن خود میکند. پیگیری جدی کار آواز سبب میشود تا در سال ۱۳۳۸ به اجرای آوازهایی بدون ساز و نیز قرائت قرآن برای رادیو خراسان بپردازد. با ورود به تهران، در سال ۱۳۴۹ همکاری خود با برنامههای تلویزیون ملی ایران را آغاز میکند. در ۱۳۵۲ به اتفاق محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، داود گنجهای، مقدسی و حدادی و دیگر هنرمندان «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» را به سرپرستی استاد داریوش صفوت بنا میگذارند. در سالهای دهه شصت شجریان همکاری گستردهای را با پرویز مشکاتیان آغاز میکند که حاصل آن آلبومهای متعددی است.
شجریان در نوروز ۹۵ با انتشار یک کلیپ با موهای تراشیده خبر از یک مهمان قدیمی ۱۵ ساله داد که بعدها مشخص شد او به سرطان مبتلا شده است. در چهار سال گذشته، شجریان و خانوادهاش به دلیل رعایت حریم خانواده علاقهای به انتشار اخبار دقیق درباره بیماری او و وضعیتش نداشتند. او که در دو سال گذشته همواره در حالت «مراقبت ویژه» قرار داشت در هفدهم مهرماه قلبش از تپش ایستاد و در ۸۰ سالگی درگذشت.
استعفا از رادیو
همزمان با یومالله ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ كه جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی به خاك و خون كشیده شدند، اعضاء گروه «شیدا» به سرپرستی محمدرضا لطفی دراعتراض به این اتفاق از رادیو و تلویزیون ملی استعفاء دادند. پس از این استعفا ضربه سختی به صدا و سیمای ملی ایران وارد میشود. لطفی درباره این استعفاء میگوید:«در ابتدا به اعضای گروه گفتم كه من به تنهایی استعفا میدهم اما اسماعیل صدقیآسا كه نوازنده عود گروه بود گفت كه با مشورت آقای سایه این كار را انجام دهم. آقای سایه گفتند اگر به صورت شخصی استعفا دهی مشكلات زیادی برایت پیش میآید. صبر كن تا همگی با هم استعفا دهیم. چند روز بعد كه نامه استعفا با دست خط شجریان به امضای تمامی اعضای گروه میرسد، گروه تازه تاسیس «عارف» هم به سرپرستی حسین علیزاده زیر این استعفاء نامه را امضا میكنند. بعد از این اتفاقات آهنگ ماندگار «ژاله خون شد» با شعری از سیاوش كسرایی و آهنگ حسین علیزاده ساخته میشود. اثری كه به صورت گروهی خوانده شد تا صدای هیچ كس در آن به صورت مشخص پیدا نباشد. بدنبال آن شجریان و برخی دیگر به ساواک احضار میشوند.
ساواک اما بعد از لغو کنسرت برخی از اعضای گروه را احضار میکند. یکی از افراد ساواک بعد از مدتی صحبتهای پراکنده و بیربط به موضوع، از شجریان می پرسد: «شما چرا برای کنسرت نرفتید؟ من هم گفتم ما هنرمندیم و جزو همین مردم هستیم. وقتی یک چنین اتفاقی در ۱۷ شهریور افتاده و عدهای کشته شدهاند، من نمیتوانم بروم آنجا و کنسرت بدهم. من آدمیزادم و باید حس داشته باشم تا بروم آنجا و کنسرت بدهم. من با این شرایط نمیتوانستم و برای همین نرفتم.»
به گفته شجریان «قرار نبود حرکت بزرگشان در استعفای دستهجمعی خلاصه شود و تصمیم داشتند به جریان به راه افتاده مردم بپیوندند. آنها موسیقیدان بودند و این مهمترین راهی بود که با مردم همراه شوند. آنها باید آهنگهایی را خلق میکردند که با حال و هوای مردم انقلابی سازگار باشد. همین بهانهای برای گردهم آمدن اعضای گروه شیدا و بعد اعضای گروه عارف در زیر یک سقف بود. همان زیرزمین معروفی که زادگاه تصنیفهای انقلابی بزرگی چون «برادر غرق خون است» و «آزادی» و البته «ژاله خون شد» بود.»