اخوان گفت عزیز جان فقط تو شعر مرا بخوان / روایت مرتضی کاخی از مهدی اخوان‌ثالث

اخوان گفت عزیز جان فقط تو شعر مرا بخوان / روایت مرتضی کاخی از مهدی اخوان‌ثالث

مرتضی کاخی می‌گوید مهدی اخوان‌ثالث به موسیقی و نواختن ساز علاقه زیادی داشت، اما پدرش دوست داشت که او شعر را جدی بگیرد و ادامه بدهد.

الهه خسروی‌یگانه: حرف زدن از اخوان ثالث آن هم با مرتضی کاخی، حال و هوای خاص خودش را دارد. رابطه این دو نفر با هم یکی از رابطه‌های خاص در ادبیات معاصر ایران است و کتاب‌هایی که کاخی بعد از مرگ اخوان، درباره زندگی و شعر اخوان منتشر کرد حالا به یکی از منابع مهم درباره این شاعر معاصر تبدیل شده است. به مناسب سالروز درگذشت اخوان با مرتضی کاخی گفتگویی کرده‌ایم که می‌خوانید:

آقای کاخی دلتان برای اخوان تنگ شده؟
مسلم است. خیلی هم تنگ شده. برای او هیچ جانشینی پیدا نمی‌کنم، نه در شیوه کار نه در حوزه نظراتش درباره شعر و خیلی چیزهای دیگر. خیلی دلم برایش تنگ شده و جایش را هیچ کس نمی‌تواند برایم پر کند.

فکر می‌کنید اگر بود چه تاثیری روی فضای ادبی حال حاضر می‌گذاشت؟
اخوان یک مساله است. یک شکل خاصی در شعر دارد و نگاهش به شعر هم خاص است و این دو تکرار ناشدنی است. بنابراین من فکر می‌کنم او یک نمونه بی‌همتا در کار خودش است، همانطور که شاملو بود.

در اینجا باید بگویم من آنقدرها با دوست عزیزم شفیعی کدکنی موافق نیستم که شاملو را ندید می‌گیرد، چون فکر می‌کند، اگر اخوان شاعر بزرگی است معنی‌اش این است که دیگران بزرگ نیستند.

مرتضی کاخی
مرتضی کاخی می‌گوید که اخوان یک چهره تکرار نشدنی در ادبیات معاصر ایران است.

این‌ها هر کدام شیوه خاصی در سبک کاری خود داشتند و هر دو می‌دانند که آدم‌های بزرگی هستند و دیگران هم این را می‌دانند. منتها بعضی‌ها نقطه نظر خاصی دارند که مثلا اگر از شاملو تعریف شود باید اخوان را خرد بکنند یا برعکس. این دو نفر با هم متفاوت هستند. شما اگر نظرهای فروغ را درباره اخوان بخوانید، متوجه می‌شوید که او با چه اشراف و تسلطی به این تفاوت‌ها اشاره می‌کند و با چه احترام و حرمتی از اخوان حرف می‌زند.

شما اخوان را چطور می‌بینید؟
اگر بخواهیم شکل اخوان را ترسیم کنیم، باید بگویم او آدمی بود که به هنر توجه خاصی داشت. بیشتر هم به ساز چون به ساز علاقه خاصلی داشت ولی پدرش با این علاقه موافق نبوده و سعی می‌کرده او را منصرف کند.در واقع سعی داشته علاقه او را بیشتر متوجه شعر و ادبیات کند تا ساز.

هرچند اخوان سه تار را دوست داشت و برای خودش هم گاهی ساز می‌زد ولی به‌هرحال زور پدرش بالاخره چربید و او به شعر پرداخت.

پدرش عطار معروفی بود. آقا علی عطار که مغازه‌اش هنوز هم در مشهد دایر است و برادرزاده‌هایش آن را می‌چرخانند. نگاه او به هنر نگاهی عامیانه بود نه عوامانه. مثلا عقیده داشت که آخر موسیقی مطرب شدن است در حالی که شعر اهمیت دیگری دارد. به همین خاطر او را تشویق می‌کند که به سمت شعر برود.

یادم هست که اخوان تعریف می‌کرد که پدرم می‌گفت اگرمثل فلان کس که نوازنده بسیار مشهور وچیره‌دستی هم بوده، ساز بزنی بازهم به نان شب محتاج هستی. حتی یک‌بار همان هنرمند را به مغازه اش دعوت می‌کند وبرایش ناهار یک دیزی می‌خرد. او هم می‌نشیند و با اشتها و ولع دیزی را می‌خورد و بعدوقتی ازمغازه بیرون میرود، پدر اخوان به او می‌گوید: «ببین! این بهترین نوازنده خراسان است، حتی اگر به خوبی این آدم هم ساز بزنی که کار مشکلی هم هست، آخرش می‌شود این که پول پرداخت یک ناهار را هم نداری.»

این است که اخوان راهی هنرستان صنعتی می‌شود که آلمان‌ها قبل از شهریور بیست آن را راه انداخته بودند و بعد به دست ایرانی‌ها اداره می‌شد. آنجا آهنگری یاد گرفت و در این میانه به اعتبار توجه پدرش به شعر، به شعر نیز می‌پردازد. البته استعداد شعری‌اش خیلی چشمگیر بود و در شعر به جایی رسید که در شیوه خودش در میان معاصران کسی به پایش نمی‌رسد.

از سوی دیگر از نظر مطالعه هم می‌توانم بگویم که حوزه مطالعات او بسیار وسیع بود. از ادبیات کلاسیک گرفته تا شعر مدرن نیمایی اخوان درباره آن مطالعه کرده بود.

حاشیه‌هایی هم در مورد رابطه او با نیما وجود داشت، که مثلا بعد از کودتای ۲۸ مرداد نیما، اخوان را لو داده و باعث به زندان افتادنش شده.ب
بله، داستان‌هایی در این باره ساخته شد. من یکبار این را از اخوان پرسیدم. گفت من یک روز روی دیوار سلول نوشتم مرا نیمای… و بعد گرفتم خوابیدم. بعد که بیدار شدم دیدم یک نفر دیگر آمده و نوشته مرا لو پیشوای شعر نو داد! بعد هم زد زیر خنده. معلوم نبود دارد شوخی می‌کند یا جدی می‌گوید.

به‌هرحال همه می‌دانیم که نیما اعتقادی به شاگردانش نداشت و خودش را خیلی برتر از آنان می‌دانست. کار بزرگی که اخوان در مورد شعر نو کرد باعث شهرت نیما شد. خود نیما اوایل توجه زیادی به خود جلب نکرد. چون کلاسیک‌ها قوی بودند و شعر نوی نیمایی را جدی نمی‌گرفتند. چون می‌گفتند زبان نیما زبان الکنی است. یکی که اسمش را نمی‌برم سروده بود «زبانی الکن و لق داشت نیما/ ولی در راه خود حق داشت نیما»

آنهایی که در شعر کلاسیک فارسی حقوقی برای خود قائل بودند به این نکته توجه نمی‌کردند که زبان نیما زبان محلی است. زبانی است خاص خود نیما. این زبان با حافظ و سعدی فرق دارد. اخوان در کتاب «بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج» او را معرفی کرد و گفت این که می‌گویند شعر نیما قائل به وزن و قافیه نیست حرف نادرستی است. چون نیما معتقد بود که وزن و قافیه باید در خدمت شاعر باشد نه شاعر در خدمت وزن و قافیه.

آقای کاخی اتفاقات سیاسی دوران معاصر تاثیر زیادی روی اخوان داشت. مثلا گفته می‌شود شعر بلند «زمستان» آیینه تمام‌نمای جامعه روشنفکری بعد از کودتای ۲۸ مرداد است.
بله، اخوان تفکر سیاسی داشت. گرایشش هم گرایش چپ و اندکی حزب توده آن زمان بود. هرچند بعد از ۲۸ مرداد از حزب توده برگشت و بدجوری هم برگشت.

ماندگارترین خاطره شما از اخوان؟
راستش به این سادگی نمی‌شود در این باره حرف زد. من شعر «سبز» اخوان را بهترین شعر او می‌دانم. یک شب در خانه یکی از بزرگان ادبیات خراسان دور هم جمع شده بودیم و هر کس قرار شد یک شعر از خودش بخواند. نوبت به من که رسید و شعر را خواندم ، اخوان خیلی خوشش آمد و گفت اگر تو را سال‌های سال نمی‌شناختم و نمی‌دانستم که این شعر را خودت گفته‌ای باور نمی‌کردم، این شعر به جز مولانا متعلق به شاعر دیگری باشد.

نوبت شعر خواندن او که رسید گفت من دلم می‌خواهد شعر «سبز» را بخوانم ولی آن را حفظ نیستم. من گفتم آقای اخوان من آن را حفظ هستم، اگر اجازه بدهید بخوانم. او هم استقبال کرد. وقتی که شعر را برایش خواندم جوری از خوانش من خوشش آمد که گفت عزیز جان! هیچ کس جز کاخی اجازه ندارد این شعر را بخواند. این یکی از بهترین خاطره‌هایی است که من از اخوان دارم و همیشه به آن فکر می‌کنم

بازدیدها: 1

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *