گزارش جلسه‌ی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۰۹/۱۹ به قلم شاعر همشهری خانم زهرا آرین نژاد به همراه عکس

انجمن قطب

انجمن قطب

 

گزارش جلسه‌ی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۰۹/۱۹ به قلم شاعر همشهری خانم زهرا آرین نژاد (بخش اول)

با هدف شرکت در جلسه‌ی قطب از شهرک به سمت شهر راه می‌افتم. دیگر حضور پلیس‌ها کمرنگ شده است. پارچه‌های سیاهی که هرازگاهی از مقابل دیدگانم رد می‌شوند مرا به یاد غزل نیمه‌تمامم در آشوب‌های اخیر می‌اندازد: «و با قدی خمیده مادری پهلوشکسته می‌کند آرام/ غروبی با همین چادر شلوغی‌های تهران را/ و بعد از های و هوی وحشی پاییزی از آشوب/ دوباره جشن می‌گیریم در بهمن زمستان را»

به ماجرای فاطمه و غصه‌هایش فکر می‌کنم که چقدر این روزها حال و ‌هوایش کمرنگ شده است. ‌مردم در لابه‌لای مشکلات زندگی سر نخ باز شدن گره‌ها را فراموش کرده‌اند. دوباره جمله‌ی معروفی را در ذهنم تغییر می‌دهم و با خودم می‌گویم: «همه‌ی ما فکر می‌کنیم چون گرفتاریم به فاطمه نمی‌رسیم، اما در حقیقت چون به فاطمه نمی‌رسیم گرفتاریم.»

در همین چرخش فکری با ترمز گرفتن ماشین جلو درب کتابخانه به خود می‌آیم. در ورودی کتابخانه من و ‌استاد نجف زاده و خانم بهشتی هم زمان با هم می‌رسیم و وارد محل جلسه می‌شویم. چشمم به استاد صباغ زاده می‌افتد که از ما سحرخیزتر بوده است و ‌مشغول روبه راه کردن جلسه است.

باخودم می‌گویم عجب دنیای عجیبی که هیچ وقت با ما راه نمی‌آید. هفته‌ی پیش که هنوز شاعران نیامده بودند و من بیکار بودم و می‌خواستم از کتابخانه کتاب بردارم، آقای غضنفری سرش بسیار شلوغ بود وقت سر خاراندن هم نداشت. این دفعه که سر آقای غضنفری خلوت است اما استاد صباغ زاده ‌ و شاعران دقیق تر از همیشه سرِ جلسه حضور دارند و من هم باید گزارش بنویسم.

دست خالی وارد جلسه می‌شوم بلکه این فکرهای موریانه‌ای رهایم کنند. استاد صباغ زاده را می‌بینم که صندوقچه‌ای از راز پشت آن بنر بلند پنهان کرده است. انگار در پشت آن بنر زندگی می‌کند. خیلی چیزها را از پشت آن بنر بیرون می‌آورد. کتاب‌هایش، تخته‌اش، دستگاه صوتش و خیلی چیزها را آن‌جا می‌گذارد.

خانم بهنام با صدای زیبایش برنامه را آغاز می‌کند و استاد نجف زاده حافظ‌خوانی را با غزل «بیا تا گل برافشانیم» ادامه می‌دهد. آقای سید علی منصوری اولین شاعری است که با غزل عاشقانه‌اش به فضای جلسه روحی دل‌انگیز می‌دهد.

غزل صباغ زاده را می‌بینم که با کوله‌پشتی صورتی‌رنگش وارد جلسه می‌شود و ‌روبه‌روی من کنار عمو وفا می‌نشیند. دکتر علمداران که حقیقتا نکته‌های مفیدی در جلسه می‌گوید، نظر مخالف خود را در مورد مصرع آقای منصوری: «خدا کند که خدا چون تو خوش‌گمان باشد» اعلام می‌دارد و من یاد این شعر می‌افتم: «آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ؟» نسیم دختر خانم یعقوبی از راه می‌رسد، کنار من می‌نشیند و تا چشمش به غزل می‌افتد مثل دو پرنده‌ی رها در باد از جلسه خارج می‌شوند.

شاعر بعدی آقای شیردل است. برای نقد شعر ایشان دوباره دکتر علمداران به محور طولی و ‌افقی در شعر اشاره می‌کند. خانم فرامرزی نژاد ما را به غزل زیبا و جدید خود مهمان می‌کند. استاد صباغ زاده به بخش‌های مثبت این غزل مثل روان بودن و نزدیک به سبک مدرن بودن آن اشاره می‌کند.

گزارش جلسه‌ی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۰۹/۱۹ به قلم شاعر همشهری خانم زهرا آرین نژاد (بخش دوم)

خانم بهنام می‌خواند: «یادم نمی‌کنی و ز یادم نمی‌روی/ یادت به خیر یار فراموش‌کارِ من» خانم رضازاده از ورودی‌های ۱۴۰۱ به قطب است و پر از استرس که به جایگاه می‌آید و از این که رشته‌اش انسانی نیست سخن به میان می‌آورد. ناگاه این شعر در ذهن من ساخته می‌شود: «جهانم اگر خاله‌بازی نمی‌بود/ دروسم دو سالی مجازی نمی‌بود/ یقین این مسیر غزل فتح می‌شد/ اگر رشته‌ی من ریاضی نمی‌بود»

خانم بهنام دوباره می خواند: «مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست/ تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است». شاعر بعدی خانم گل محمدی بودند. به نظر من شعرش زیبا بود و خوانشش سریع و نامفهوم که دکتر علمداران بیان کردند نود درصد زیبایی یک شعر را خوانشش مشخص می‌کند.

نوبت به آقای قاسمی یکی دیگر از ورودی‌های تازه‌ی انجمن شعر می‌رسد با غزل با مصرع‌های کوتاه: در هر سحرگاه، چشم رود راه». خانم قربانی شاعر بعدی هستند با شعری با تخیلات پیچ در پیچ و ‌تو در تو و صورت‌های خیال پیچیده که به قول استاد صباغ زاده شبیه سبک هندی است.

خانم یعقوبی با غزل زیبایی با حال و هوای روزهای اخیر به جلسه آمده‌اند: «امروز ما هوشیار و بیداریم، فانوسی از آزادگی در دست» و دکتر علمداران معتقد است که شاعر مسئول اوضاع زمان و مکان را درک می‌کند. شاعر بعدی خانم بهشتی هستند با قرائت چند رباعی زیبا: «احساس مرا پنجره می‌داند و بس»

آقای شریفی اعلام کردند که انجمن قطب باید جوان‌ها را بیشتر در بر بگیرد و جذب کند و از فعالیت‌هایش در این زمینه سخن به میان آورد و من در دلم به این تفکر سازنده‌ی ایشان آفرین گفتم. نوبت به آقای خوش نیت می‌رسد من خیلی هنرنمایی ایشان را با نی‌نامه‌هایش دوست دارم به خصوص که با شعرخوانی استاد صباغ زاده ترکیب شده بود و جلسه شاعرانه‌تر شد.

سپس استاد صباغ زاده در مورد زبان شعر شروع به صحبت می‌کند. این مطالب از کتاب «روزنه» به قلم محمدکاظم کاظمی بیان می‌شد. مطالب ارائه شده توسط استاد صباغ زاده بسیار مفید است و من تمام نکته‌ها را برای خودم یادداشت می‌کنم.

در آخر نوبت به آقای اعتقادی می‌رسد ‌شعری طنزآمیز می‌خواند و بعد از ایشان آقای وفاپور از خسرو و شیرین برایمان می‌خواند و خانم بهنام پایان جلسه را اعلام کرد.

من می‌روم و در مسیر راه به چشمان افرادی می‌نگرم که می‌گویند فاطمیه کدام است؟ کوچه و چادر خاکی چیست؟ این‌ها همه افسانه‌ای بیش نیستند و من آه می‌کشم و می‌گویم: «خدا کند.»

#انجمن_قطب
#زهرا_آرین_نژاد
#گزارش

https://t.me/anjomanghotb

بازدیدها: 27

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *