گفتگو با دکتر مرتضی کاخی، به بهانه انتشار آلبوم «اوسنه» روایتی ادبی از لهجه موسیقیایی مشهدی حسن فرازمند
اشاره:
چندی پیش یک آلبوم موسیقی به آهنگسازی «مزدا انصاری» و به خوانندگی «غلامرضا رضایی» از سوی انتشارات سروش منتشر شد که شامل ۸ قطعه موسیقی و یک قطعه دکلمه با لهجه و گویش خراسانی ـ مشهدی توسط استاد دکتر مرتضی کاخی است.
گفته میشود که تمام عواید حاصل از انتشار این آلبوم موسیقی به مدت ۵ سال به انجمن «ام.اس» ایران تعلق گرفته است.
توجه ویژه دوستداران زبان و ادبیات خراسان و لهجه شیرین مشهدی در اشعار شاعران بزرگی چون ملکالشعرای بهار و عماد خراسانی که استاد کاخی در بخشی از این آلبوم به دکلمه آثار برجسته آنان به لهجه مشهدی پرداخته است؛ ما را بر آن داشت تا ساعتی پای گفتگوی دکتر مرتضی کاخی، این ادیب بزرگ خراسانی بنشینم و به این بهانه با او گپی کوتاه درباره گویشهای باقیمانده مشهدی در این خطه از کشورمان داشته باشیم. آنچه در این جا میخوانید، ماحصل همین گفتگو است.
*استاد بفرمایید از چه زمانی زبان ما از حوزه دری به حوزه فارسی حرکت کرد؟
ـ در زمان شاعری انوری ابیوردی ـ که حالا به ابیورد میگویند بجنورد ـ زبان رسای شعرا به سمت خارج از خراسان و تا مرزهای اراک و اصفهان رفت. در آنجاها با امتزاج با زبانهای محلی این دو سامان در آمیخت و از آنجا به خطّه فارس سفر کرد. در فارس، شاعرانی چون سعدی و حافظ به این زبان جلای دیگری دادند و از آن پس بود که این زبان را زبان فارسی خواندهاند. چون در خطه فارس به صورت جدیدی عرضه شد و جریان یافت و شاعران بزرگی چون سعدی و حافظ این زبان را تثبیت کردند. اما هنوز «لفظ دری» در شهرها و دهات کمتر دست خورده خراسان و کرمان و سایر مناطق ایران به چشم میخورد و زبان فارسی مثل امروز که در تهران رایج است، در آنجاها جریان نیافته است؛ از جمله در خراسان و قصبات آن.
*با این وصف، آیا میتوان گفت که اصل زبان فارسی از زبان خراسان گرفته شده است؟
ـ یکی از نکات دیگری که در مورد زبان جاری مشهدی امروز باید گفت، این است که به برکت حضور وجود مرقد امام رضا(ع) از دیرباز شیعیان برای زیارت آن بزرگوار به مشهد رفتهاند و غالباً هم در آنجا ماندگار شدهاند و عادات و لهجهها و برخی از کلمات و زبان خود را وارد زبان و لهجه مشهدیها کردهاند. بنابراین، زبان مشهد امروز زبان شهری است آمیخته از فرهنگ مختلف اقوام و حالا دیگر مشهدی های اصیل همینها هستند، امّا زبانشان با زبان مردم اطراف مشهد مثل تربت جام، تربت حیدریه، خواف، رشتخوار و با خزر و کاخک فرق دارد و این نقاط هرچه دورتر از مشهد باشند، لهجههاشان بیشتر با مشهد فرق دارد و حتی بعضاً کلماتی متفاوت به کار میبرند.
*آیا زبان خراسانی در این مناطق هنوز هم دست نخورده است؟
ـ نه … به نظر من هیچ زبانی دست نخورده باقی نمانده است. حتی در تربت جام، با خزر، تربت حیدریه، کاشمر، نیشابور، سبزوار، بیرجند، گناباد و قاین و امروز میتوان گفت مشهد در مقایسه با شهرهای خراسان امروزی یک جنبه زبان مجمعالطوایفی دارد. حال آنکه در تاجیکستان و افغانستان هنوز شبح زبان دری به صورتی کما بیش درخشان وجود دارد. آنها زبان دَری را هنوز حفظ کردهاند. کلماتی در آنجا هست که ریشهای به زبان میآید و ادا میشود؛ مثلاً آنها به «غذا» میگویند «نان» یا میگویند«خوراک» آن هم به این دلیل که قوت غالب نان است. نان باید باشد، حتی اگر آنرا استفاده نکنیم در اصطلاحات روزمّره هم به کسی که قدرت بدنیاش کم باشد میگویند، این شخص نان نخورده است. شعری است که میگوید:
دلا یاران سه قسماند ار بدانی:
زبانیاند و نانیاند و جانی
به نانی نان بده و ز در برانش
نوازش کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را به دست آر
به جانش، جان بده گرمیتوانی
*آقای دکتر کاخی، زبان امروز ما چند درصد دارای بارقههای زبان اصیل یا همان لفظ دری است؟
ـ زبان جاری فارسی درحدی که من نمیدانم، زبانی است آمیخته با بعضی کلمات عربی در مراکز استانها و هرچه از مراکز استانها دورتر میشوید، فارسی دَری بیشتر خودش را نشان میدهد و در مراکز استانها و شهرستانهای بزرگ بیشتر این طور است. اما در شهرهای کوچک، دور از مرکز، واژگان فارسی اصیل یا همان دَری بیشتر وجود دارد و شنیده میشود و مردم عادی در این مناطق از کلمات فارسی بیشتری استفاده میکنند.
ولی تحصیل کردگان متأسفانه برای بزرگ نشان دادن و تسلط خود به زبان رایج، از واژگان عربی و اخیراً از واژگان خارجی بیشتری استفاده میکنند. در شهرستانها امّا اینطور نیست و برخی از ترکیبهای جدید هم در دهههای اخیر وارد زبان رایج فارسی مردم شده است؛ مثلاً عدهای موقع صحبت کردن میگویند «در این رابطه» یا «در رابطه با» که خیلی معمول شده است، امّا من خودم ترکیب «در پیوند با» را به کار میبرم که فارسی است.
* استاد، بفرمایید که در انتخاب شعرهایی که در این CD قرائت کردهاید، آیا اصراری هم به فارسی بودن عبارات و واژگان به کار رفته در آنها داشتهاید؟
ـ بله، تا آنجا که امکان داشته است، شعرهایی از این دو شاعر بزرگ یعنی عماد خراسانی و ملکالشعرای بهار انتخاب کردهام که حاوی درصد بالایی از کلمات فارسی اصیل باشد. به طور مثال در شعری عماد خراسانی با همان لهجه مشهدیاش سروده است:
یَرِگه، کار مُو و تو دِرَه بالا میگیره…
وقتی به این مصراع دقت کنید، متوجه میشوید که یک واژه غیرفارسی در آن دیده نمیشود و این لهجة عمومی خراسان هم هست.
* نقاط مشترک لهجة مشهدی با فارسی امروز بیشتر در کدام یک از عناصر زبانی است؟
ـ گرچه تفاوتها بیشتر در لهجة است، ولی با گذشت زمان، برخی از واژهها و ترکیبها در یک نقطه، به همان حالت نگهداری شده است. اما اگر مفاهیم و واژههای تازهتر وارد زبان شود، این نقاط مشترک به حداقل میرسد و واژههای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی و دیگر زبانها و واژگان عربی تاکنون در زبان فارسی رخنه زیادی کردهاند و در برخی نقاط به شدت و به حد افراط هم استفاده میشوند. گرچه در شهرستانهای دور کمتر است. در زبان تهران قدیم هم زبان فارسی اصیل بیشتری بین مردم جریان داشته و حالا که تهران هم مجمع الطوایفی بزرگ شده است، بار دیگر زبانها را با خود به دوش میکشد. اما شما اگر کتابهایی که در گذشته تهران نوشته شده را بخوانید، به واژگان غیرفارسی کمتری بر میخورید.
* شاعران زیادی در عرصه شعر خراسان و با لهجة خراسانی وجود دارند. چطور شد که برای این کار سراغ آثار عماد خراسانی و ملکالشعرای بهار رفتید؟
ـ پیش از این در زمینه معرفی زبان خراسانی کار چندانی نشده است. البته در گوشه و کنار چیزهایی از برخی از شاعران خراسانی شنیدهام ولی آثار ملکالشعرا و عماد خراسانی در حوزه لهجه خراسانی ـ مشهدی با رعایت کامل و استفاده صحیح از این لهجه سروده شده است.دیگر این که این دو از شاعران بزرگ کشور و زبان فارسی معاصر هستند که در شعر غیرمحلی و غیرخراسانی و مشهدی هم دارای اشعار بسیار وزین، دلنشین و ماندگار و با صلابت و محکم هستند. از طرفی، به قول خراسانیها هر دوی این شاعران مشهدی، ریشهداراند، یعنی متولد آنجا هستند و مسلط به شعر و لهجه مخصوص مشهدی بودهاند. در اصطلاح مشهدیها به آنها مشهدی «ضِق» میگویند؛ یعنی مشهدی بدون کم و کسر که از عهده سرایش شعر با لهجه مشهدی و سرایش شعر به زبانی فارسی نیز به خوبی و در کمال قدرت و شوکت برآمدهاند، و در کار سرودن هم لحظات شاعرانه زیبایی داشتهاند.
البته بودهاند و هستند شاعرانی که از عهده سرایش بسیاری از شعرهای بدون لهجه به خوبی برآمدهاند، اما اکثر آنها از این کلمات با زبان بسیار سنگین و ادیبانه استفاده کردهاند، نه با زبان عامه و لهجه قابل گفتگو در فرهنگ بومی خراسانی ـ مشهدی و البته آثار خیلی معروفی هم از شاعران خراسانی با لهجه مشهدی بین مردم این خطه رایج است؛ مثلاً یک رباعی معروف بین مردم این منطقه هست که میگویند هر مصرع را یک شاعر سروده است. یکی از آنها همان «مرحوم حاج حسین آقا ملک» معروف است که تمام آثار و زندگیاش را در زمان حیات و پس از خودش وقف مراکز و مسائل فرهنگی کرده است. یکی دیگر از آنها هم ملک الشعرای بهار است و یکی دیگر همان استاد فرخ خراسانی معروف و یکی دیگر هم…
… که هر چهار شاعر با هم این رباعی محلی را با لهجه محلی سرودهاند و گفتهاند:
مُو میخوام خُوْدِمِه، به او چشمه نُوشت بِزنُم
لبامِه غنچه کُنُم، شرقی تو گوشت بزنُم
دل تو سنگه بیا سنگ رِه به دَستِ مُوبده
تا به فرقِ رفیق خُرُدِه فروشت بزَنم
البته من این رباعی معروف را در کنار آثار خوانده شده در این CD نیاوردم و یکی دیگر از همین دست آثار را به یاد دارم که شاعری با لهجه خراسانی سروده است و میگوید:
زِچی را قذِر مقبول و زیبا مِکنی
بدْی حضرت قِسَمَهِ، خو به دل ما مکنی
نُم دنی و قِنِه مِیه، مُین جوونای محل
به دل غمزده شا، شور تو بر پا مکنی
کَسَه صَبرِمُو لبریز شده از وعده تو
ای حروم لقمه، زبس امروز و فردا مکنی!
از این شعرها در فرهنگ و زبان عامه مشهدی زیاد به گوش میخورد. همین شعر را یک شاعری در قهوه خانهای برای ما خواند، ولی؛ انسجام و نظمی که در شعرهای لهجهدار و محلی عماد خراسانی و ملکالشعرای بهار باشد، هنوز به ثبت نرسیده است و اگر هست، من خبر ندارم. آنچه من میدانم، حاصل شنیدن از زبان شاعران یا دیگران است.
* آثاری که در این مجموعه توسط شما دکلمه شده، آیا پیش از این هم در منابع یا مأخذی مشابه آمده یا این طوری خوانده شده است؟
ـ نه، به این شکل در جایی اجرا نشده است، اما عیناً در دیوان عماد خراسانی و ملکالشعرای بهار آمده و کسانی که علاقمند هستند، میتوانند به دیوانهای این دو شاعر مراجعه کنند. البته خواندن شعرهای خراسانی ـ مشهدی برای غیرخراسانیها و غیر مشهدیها آسان نیست. همانطور که اشعار محلی گیلانی، مازندرانی و اصفهانی هم در تهران یا در جاهای دیگر خواندنش آسان نیست.
البته شعر محلی در خیلی از نقاط ایران سروده شده است و این دست شعرها در همان استانها و شهرهای تابعه و روستاهای نزدیک آن زمزمه میشود و احتمالاً افرادی هم از روی کنجکاوی و مطالعه و پژوهش، بدون آن که لهجههای یاد شده را بدانند، ضبط و زمزمه کرده و میکنند که یکی دو تا از شعرهای عماد خراسانی و ملکالشعرای بهار در میان لهجههای دیگر هم طرفدار زیادی دارد.
* آقای دکتر کاخی، بفرمایید که تفاوت زبان فارسی با گوش و لهجه خراسانی، بیشتر در استفاده از چه نوع عناصر زبانی است؟
ـ ما اصلاً چیزی به عنوان شعر خراسانی نداریم و حتی در این خطه خراسان هم شهرها و دهاتی هستند که در آنجاها هم همین لهجه خراسانی با شکل متفاوتتر از گویش خراسانی ـ مشهدی رایج است که گاهی برای مشهدی ها هم قابل درک نیست. اصلاً بگذارید به تاریخ زبان فارسی در گذشتههای دور و به آثاری که از آن هنوز باقی مانده است وارد شوم. اصولاً زبان فارسی از زمان ناصر خسرو (متولد ۳۹۴ هجری قمری) شروع شده است. خودش دربارة آغاز زندگی و تولدش سروده است:
بگذشت زهجرت پس سیصد، نود و چار
بگذاشت مرا مادر، بر مرکز اقبر
بعد این شاعر بزرگ کار شاعری و نویسندگی و سفر به اقطاربلاد اسلامی پرداخت و در آنجاها به کسب معارف بیشتر پرداخت که در سفرنامة ناصر خسرو و سایر آثار او منعکس شده است. او شاعری بوده است که در زمان سلطان محمود و مسعود غزنوی در قصیدهای خطاب به عنصری بلخی ـ ملکالشعرای دربار غزنوی میگوید:
پسنده است باز هد عمار و بوذر
کند مدح محمود مر عنصری را
من آنم که در پای خوکان نریزم
مراین قیمتی دّر لفظ دری را
که نشان میدهد در زمان او فارسی به این عنوان رایج بوده است و آن را «زبان دری» مینامیدهاند که اصل زبان ما نیز همان «زبان دَری» است و هنوز هم افغانها و تاجیکها تحت تأثیر این زبان هستند که ریشه اصلی و اصیل زبان فارسی امروز است.
بازدیدها: 114