رستنیها در تاریخ طبری تاریخ/مقاله ای از دکتر حسن ابریشمی ۱
طبری (ابوجعفر محمدبن جریر، تولد ۲۲۴ در شهر آمل طبرستان، وفات۳۱۰،۱ در همانجا) مورخ، مُفَسِّر و فقیه بزرگ ایرانی، شهرت جهانی دارد. طبری آثارش را به زبان عربی نوشته، و اثر معروف وی تاریخ الرسل و الملوک، معروف به تاریخ طبری، است. در این کتاب ضمن شرح وقایع تاریخی، از آغاز آفرینش تا روزگار مؤلف، از برخی درختان، میوهها، گلها و به طور کلی رستنیها و پدیدههای گیاهی سخن رفته، و گاه برحسب اقتضا شرحی در معرفی یا خصوصیات برخی از آنها آمده است. بخشهایی از تاریخالرسل و الملوک به امر منصوربن نوح سامانی توسط ابوعلی بلعمی (وفات ۳۶۳) به فارسی برگردانده، و گاه نکات و دقایقی مهم بر مطالب طبری افزوده که مخصوصاً دربارة رستنیها درخور توجه است. بخشی از این ترجمه که به تاریخ بلعمی معروف شده، با تصحیح روانشاد ملک الشعراء بهار، و به کوشش مرحوم محمد پروین گنابادی، در سال ۱۳۴۱ توسط وزارت فرهنگ انتشار یافته است.۲ همین بخش از ترجمه به کوشش آقای محمدروشن تحت عنوان تاریخنامة طبری در سال ۱۳۷۴ منتشر شده، چهار سال بعد بخشهای دیگری از آن به همت ایشان انتشار یافته است. نکتة قابل تعجب و در عین حال تمجید آن که تاریخ الرسل و الملوک ـ پس از هزار و چند سال بعد از درگذشت طبری، و حدود هزار سال پس از وفات مترجم و مورخِ دانشمند آن ابوعلی محمدبلعمی ـ توسط روانشاد ابوالقاسم پاینده به فارسی ترجمه شده، و با عنوان تاریخ طبری، در ۱۵ مجلد، از سال ۱۳۴۸ به بعد انتشار یافته است. در این مقاله عمدة مطالب به استناد همین ترجمه نقل و تحلیل میشود، اما مواردی که در تاریخ بلعمی یا تاریخنامة طبری مطالبی منحصر، یا کاملتر، یا خالی از ابهام باشد از نسخ چاپی این آثار بهره میگیرد.۳ بدان لحاظ که اسامی گونههای مختلف رستنیها مندرج در تاریخ طبری بسیار زیاد است، و برخی از نامها به دفعات تکرار شده، با فروتنی یادآور میشود که فرصت نقل و بررسی همة این اسامی و نامهای تکراری را پیدا نکرده است.
درختان موز و سدر
طبری گفتاری طولانی دربارة سرآغاز و چگونگی آفرینش جهان هستی، زمین، کوهها، رودها، دریاها، و رستنیها و همة موجودات و جانداران، و نیز فرشتگان و ابلیس و جن روایات مختلفی نقل کرده، و از جمله نوشته است: «گفتار درست به نزد ما همان است که از پیمبر خدا صلیالله علیه و سلم روایت کردیم که فرمود: خدای تعالی به روز سهشنبه کوهها و فواید آن را خلق کرد، و درختان را به روز دوشنبه خلق کرد…».۴ طبری دربارةآفرینش حضرت آدم و همسرش حوا، و روزگار خوش آنان در بهشت پر از نعمت و تهی از همة زشتیها، و نیرنگ ابلیس که در دهان مار جای گرفت و وارد بهشت گردید، و با فریب میوة ممنوعه را به آنان خورانید و مایة اخراج آنان از آن جایگاه متعالی گردید، روایاتی نقل کرده و در ضمن روایتی از درخت «طلخ» یعنی «موز» و نیز درخت «مغیلان» و درخت «سدر» یاد کرده است:
وقتی مار به بهشت درآمد ابلیس از درون آن درآمد، و از میوة درخت ممنوع برگرفت و پیش حوا برد و گفت: ببین میوة این درخت چه خوشبو و خوشمزه و خوشرنگ است؛ حوا بخورد و آدم نیز بخورد، و عورتهاشان نمایان شد. آدم به دل «درخت» پناه برد، و پروردگارش ندا داد: آدم کجایی؟… خداوند گفت: ملعون باد زمینی که از آن آفریده شدی، و «درخت» را نیز لعنت کرد و «میوه» آن «خار» شد. گوید پیش از آن در بهشت و زمین درختی برتر از «طلح» و «سدر» نبود… ۵
میوههای مِینَوی، سیگونه
باورهای اعراب درباره باغ بهشت، یعنی «فردوس» یا «مینو» با پندارهای ایرانی تفاوتهای زیادی دارد. برخی مستندات تاریخی و فرهنگی حکایت از آن دارد که مفهوم بهشت در ذهن عربها عبارت از جایگاهی پهناور با کاخهای ساخته شده از زر و سیم و گوهرها و زعفران و مشک و عنبر بوده است. کاخ باغی پهناور با درختانی از طلا و میوههایی از یاقوت و زمرد، زبرجد، فیروزه، لؤلؤ و مروارید، حتی جویبارها از زر و سیم و خاک آن از زعفران و مشک و عنبر باشد. همان چیزهایی که چون بتان مورد علاقة اعراب جاهلی به شمار میرفت. در شرح و اوصاف این جایگاه از گل و گیاه و سبزه و درختان با میوههای طبیعی کمتر سخنی به میان آمده است.۶ این گونه باورها، ریشه در اوصاف «بهشت شداد» دارد که در اذهان اعراب جاهلی نسل به نسل استمرار یافته است. بلعمی شرح مفصلی از چگونگی ساخت و پرداخت «بهشت شداد» را، مبتنی بر روایات عربها و منابع پیشتر از خود، نقل کرده است. بخش مهمی از مصالح و زینتهای بهشت شداد توسط «ضحاک» عمزادة «شداد» تأمین شده که «پادشاهی ری، طبرستان، گرگان و خراسان تا هندوستان او را بوده، و دویست و شصت ملک زیر فرمان ضحاک بودند…» شداد به ضحاک نوشت: «از جواهر و زر و سیم و زبرجد و مرجان و بویهای خوش چون مشک و کافور و عنبر و آنچه بدین ماند» تا آنجا که میسر است گرد آورد. ضحاک مقادیری انبوه فراهم آورد و به شام برای بنای بهشت شداد فرستاد. بنای بهشت آغاز شد»، و: حصنی[دیواری] از زر و سیم برآوردند، چنان که یک خشت زرین بود و یک سیمین، پس از بلور استونها نهادند، پس سقف از زر کردند و گوهرها اندر نشاندند از زر سرخ و زرد و سبز و کبود… و کوشکها کرد، و جویهای آب اندرو روان، و درختان کرد بر کنار جویها از زر و سیم، و بارها[: میوهها]ی او کرد از یاقوت مُلوَّن و مروارید… و بوم[زمین] را به جای سنگریزه یاقوت و مروارید کرد، و به جای گیاه «زعفران» و به جای خاک مشک و عنبر…۷
طبری، براساس روایات پیشینیان، ضمن شرح چگونگی هبوط (فرود آمدن) حضرت آدم از بهشت به کرة خاکیِ زمین، بر روی کوهی در هندوستان، اشاره به رهآوردهای آسمانی از فردوس برین دارد. این ارمغانها اهدایی حضرت باری به آدم و ابنای بشری به حساب میآید. از جملة ارمغانهای حضرت آدم از بهشت انواعی از میوهها بوده که فهرست آن در تاریخ طبری و تاریخ بلعمی مندرج است. اسامی میوههای مندرج در تاریخ بلعمی کاملتر از نوشتة طبری است، به همین دلیل در اینجا به نقل مطالب بلعمی میپردازد و به تفاوتهای آن با تاریخ طبری،۸ و نیز مروج الذهب و اخبار الزمان از تألیفات مسعودی در قرن چهارم، و اشتباهات پیشآمده در این منابع کهن تاریخی، در متن و پانوشت مقالة حاضر اشاره میکند:
خدای تعالی او[حضرت آدم] را از بهشت اسپرغمها فرستاد و میوهها، از آن اسپرغمهای بهشت خدای عِزّ و جلَّ «مُورد[عربی آن «آس»]» فرستاد و «بادرنگ» و «ترنج» و «نارنج»؛ و آدم آن «مورد» را بدان کوه اندر بنشاند و آن درخت شد بزرگ، و «عصای موسی» از شاخ آن بود، و شاه اسپرغم فرستادش. و از میوههای بهشت خدای عزّ و جلّ او را سیگونه میوه فرستاد خوردنی تا همه بر زمین بنشاند، از این[سیگونه]: ده گونه با پوست، و دهگونه بیپوست و به میان اندر دانه، و ده گونه بیپوست و بیدانه. اما آنچه با پوست است دهگونه که پوست وی به کار نیاید چون: «گَوز[معرب آن «جَوز» به معنی گردو یا چارمغز]»، «بادام»، «پسته»، «فندق[در متن عربی «جلِّوز» به معنی چلغوزه و نیز فندق]»،۹ «کوکنار[خشخاش، نارکوک]»، «بلوط»، «شاه بلوط» و «نار» و «مُوز»،۱۰ و «گوز هند[:نارگیل]»؛۱۱ و اما آن ده گونه که او را پوست نیست که میان وی نباید بیرون انداختن، چون: «زردآلو»، «شفتالو»، «آلو»، «خرما»، «سنجد»، «پستنک[: عناب، سنجد گرگانی؛ در متن چاپی «میسک» و «بستند» که اشتباه است]،۱۲ اَلج[آلچ، عربی آن «زعرور»، به معنی «زالزالک»، در نسخة چاپی «الخ»، و در نسخة خطی اصلی «الج» آمده که مرحوم بهار با امانتداری توضیح داده است]،۱۳نَبَق[کنار، میوة درخت سدر، لوکچه؛ در نسخة چاپی تاریخنامة طبری به اشتباه «بنق» آمده]،۱۴مقل[میوة درخت «دَوم» به فارسی «بوی جهودان» گفته میشده]، شاه لوک [: شاه آلو، گیلاس]،۱۵ و آن دهمیوه که او را نه پوست است و نه دانه که بیندازند، چون: «سیب»، «انبرود[ امرود، عربی آن «کمثری»]، «آبی:[ گلابی، عربی آن «کَمثری»]، «انگور»، «تود:[توت]»، «انجیر»، «تُرُنج[: اُترُج، هر دو مُعرَّبِ «تُرَنگ»: با درَنگ، وارَنگ، بالَنگ، گونهای از مرکبات]،۱۶ «خیار»، «بادرنگ[علاوه بر «بالنگ»، نام گونهای «خیار» است]» و «خربزه». و آدم علیهالسلام این همه به زمین هندوستان بکشت، و از آنجا به جهان اندر پراکند…۱۷
پی نویس:
۱٫ عدد سنوات وقایع و وفاتها در مقالة حاضر برحسب قمری است، مگر آن که حروف (ش) یا (م) در سمت چپ عدد قید شده باشد که نشانة اختصاری سال شمسی یا میلادی است.
۲. عدد سنوات چاپ و انتشار آثار، مندرج در متن و حواشی برحسب سال شمسی است.
۳. ابوعلی محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، تکلمه و ترجمة تاریخ طبری، تألیف ابوجعفرمحمدبن جریر طبری، به تصحیح مرحوم محمدتقی بهار (ملکالشعراء)، به کوشش محمد پروین گنابادی، تهران، وزارت فرهنگ، ۱۳۴۱؛ همو، همان کتاب، با عنوان: تاریخنامة طبری، گردانیدة منسوب به بلعمی، به کوشش محمد روشن، تهران، سروش، ۱۳۸۰؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲٫
۴. تاریخ طبری، ص ۳۳٫
۵. تاریخ طبری، ص ۶۶٫
۶. محمدحسن ابریشمی، زعفران از دیرباز تا امروز، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۳، ص ۴۷۶-۴۸۳، ذیل عناوین «بهشت در پندار ایرانی و عرب» و «بهشت رؤیائی».
۷. تاریخ بلعمی، ص ۱۶۹؛ با کمی تفاوت تاریخنامة طبری، ج ۱، ص ۱۲۱، ابریشمی، زعفران، ص ۴۷۸٫
۸. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۷۸٫
۹. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۷۸، در متن عربی «جلوز» آمده که به معنی «فندق» و نیز «چلغوزه» است که در شمار آجیلها به شمار میآید.
۱۰. در تاریخ طبری (ج ۱، ص ۷۸) و نیز در نوشتههای مسعودی (مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۵) و اخبار الزمان (ص ۶۷) نیز «موز» آمده است.
۱۱. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۷۸، در گروه اول اسامی ۹ میوه آمده و نام «جوزهند» از قلم افتاده، اما در گروه بعدی نام «نارگیل» آمده که اشتباه است.
۱۲. در تاریخ بلعمی (ص ۹۲)، مرحوم بهار کلمة «میسک» را در متن، و کلمات «لسک»، «پستک» به استناد نسخه بدلها در حاشیه آورده است.
۱۳. مرحوم ملکالشعرا بهار، نام این میوه را درمتن چاپی «الخ» ثبت کرده، و در حاشیه یادآور شده که در نسخة خطی اصلی «الج»، و در نسخه بدلها در وجوه «انجه» و «النج» و «الخ» آمده است.
۱۴. «نبق» میوة درخت سدر (کنار)، زمخشری (وفات ۵۳۸) نام فارسی آن را «لوکچه» ثبت کرده (مقدمه الادب، ج ۱، ص ۱۰۵)، و بیرونی میگوید «مغز خستة[:هسته] نبق را الیون گویند» (صیدنه، ص ۳۶۹)؛ جرجانی نوشته است: نبق، اندرشهرهای گرگان و طبرستان او را در شهرهای گرگان و طبرستان «طاق دانه» گویند، آنچه شیرین و رسیده باشد گرم باشد (ذخیرة خوارزمشاهی، ص ۱۴۴).
۱۵. در ترجمة فارسی تاریخ طبری و نیز مروج الذهب (ج ۱، ص ۲۵) و اخبار الزمان (ص ۶۷) به جای «شاه لوک» نام «گیلاس» آمده است.
۱۶. در مورد «ترنج» بنگرید به «دانشنامة جهان اسلام (حرف ب، ۱).
۱۷. تاریخ بلعمی، ص ۹۲٫
بازدیدها: 110