محمد سلامتی در گفتوگو با آرمان:دولت ناگزیر به تغییرات در کابینه است
آرمان – هستی قاسمی: «تغییر»؛ واژه نام آشنایی که اصلاحطلبان در همه سه سال گذشته و حتی پیشتر آن را با خود یدک میکشیدند. تحول و اصلاحات دو واژه کلیدی و مهمی است که با آن میتوان به اصالت وجودی اصلاحات پی برد. بر این اساس در روزگار ریاست و سکانداری روحانی بر دولت یازدهم قرابت سیاسی، معنوی و اجتماعی با دو واژه کلیدی اصلاحات و تحول شدت گرفت و امروز به نظر با توجه به تنگناهای موجود در همه بخشهای اقتصادی، سیاسی، معیشتی و اجتماعی توجه به آن اساسا برای ماندگاری هویت و تداوم حیات سیاسی اصلاحات و دولت ضروریتر از هر زمان دیگری نیز شده است، چراکه حل مسائل معیشتی و اقتصادی از سوی هر یک از جناحها با تداوم حیات سیاسی آنها پیوند خورده است، گرچه در این میان برخی جناحها از آزمون سیاسی خود سربلند بیرون نیامدند اما عدم حل مشکلات میتواند فرصتی برای رقیبان روحانی و اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری آتی مهیا سازد تا مردم را نسبت به رئیس دولت یازدهم دلسرد کنند. از این رو گرچه به نظر به پیش راندن احمدینژاد جهت بزرگنمایی مشکلات اقتصادی و ضعیف جلوه دادن عملکرد دولت ابزاری سوء برای ایجاد حس بیاعتمادی نسبت به دولت روحانی است، اما به اعتقاد آگاهان و کارشناسان سیاسی و اقتصادی، او اقبال چندانی در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم ندارد و از سوی دیگر به دلسوزان تاکید میشود دولت نه فقط برای تداوم حیات سیاسیاش بلکه به جهت حل مشکلالت زیادی که سالهاست در کشور پدیدار شده است، کمی هوشمندانهتر و دغدغهمندانهتر از هر زمان دیگری عمل کند. علاوه بر آن نباید همه شانس خود را در برجام بیازماید. جامعه را آگاه سازد که مشاهده آثار برجام که یک فرایند درازمدت است نیاز به زمان دارد و طول خواهد کشید که این توافق آثار و نتایج خود را آنطور که باید و شاید، نشان دهد، به همین علت دولت باید به دنبال چارهای دیگر جهت حل و فصل مشکلات معیشتی مردم باشد. در این راستا محمد سلامتی فعال سیاسی اصلاحطلب با «آرمان» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید:
اصلاحطلبان هرگاه در ریاست قوه مقننه قرار گرفتند تحولات قابل ملاحظهای در گشایش فضای سیاسی کشور ایجاد کردند. با در نظر گرفتن ظرفیت جریان اصلاحات و اعتدال مجلس دهم تا چه اندازه میتواند در گشایش فضای سیاسی کشور موثر باشد؟
طبیعتا صاحبان هر حزب با هر اندیشهای آن هنگام که بخشی از قدرت را به دست میگیرند به دنبال ترویج دیدگاههای خاص خودشان هستند. این مساله در سراسر جهان صادق است. در ایران نیز سوابق حضور جناحهای مختلف در قدرت این مساله را به اثبات رسانده است. چنانکه مشاهده شد در مجالس هفتم، هشتم و نهم که اصولگراها در آن حاکم بودند در طی این دورهها تلاش کردند دیدگاههای خود را به صورت قانونی در کشور حاکم کنند. یکی از این موارد به عنوان نمونه موضوع احزاب است. قانون احزاب که توسط نمایندگان این مجالس تهیه و در نهایت تلاش شد که به تصویب نهایی برسد حاکی از این است که آنها به تحزب به شکل معمولی در دنیا نگاه نمیکنند و محدودیتهای بسیاری برای تحزب قائل هستند. این در حقیقت نقطه مقابل دیدگاه اصلاحطلبان است. به نظر برخی از اصلاح طلبان، تحزب نیازی به قانون ندارد، باید اجازه داد که احزاب آزادانه به وجود آید و اگر تخلفی در کار حزبی ایجاد شد بر اساس قانون مدنی باید آن تخلف مورد بررسی قرار گیرد. اصلاحطلبان معتقدند که باید مساله ایجاد تشکیلات سیاسی سهل و آسان باشد و نباید طوری رفتار کرد که هزینه فعالیت سیاسی سنگین باشد اما اصولگراها نشان دادند که هزینه فعالیت سیاسی را بالا میبرند. همینطور دیدگاه اصولگراها در مورد فعالیت مطبوعاتی مشاهده شد که آنها با تصویب قوانینی فشارهایی بر کار مطبوعات به وجود میآورند. این دیدگاه هم نقطه مقابل اعتقاد اصلاحطلبان است، چرا که اصلاحات به محدودیتهای غیرضروری معتقد نیست. آنها در چارچوب قانون اساسی محدودیتها را پذیرا هستند، یعنی آزادی باید در عرصه سیاسی مطبوعاتی و احزاب وجود داشته باشد اما این آزادی نباید مخل آزادیهای دیگران، مخل امنیت ملی و مغایر با مبانی اسلام باشد. بنابراین به نظرمیرسد با توجه به حضورحداکثری اصلاحطلبان واعتدالگرایان و نیز اکثریت اصولگرایان در مجلس دهم که شیوه اعتدالی را در پیش دارند باید خیلی امیدوار بود که این مجلس در جهت گشایش فضای باز سیاسی کوشا باشد. البته باید توجه داشت که برای تحقق کامل فضای مطلوب سیاسی تنها اقدام مجلس و دولت کافی نیست.
افراد موجود در لیست اصلاحات در تهران و شهرستانها گرچه به اندازه مهرههای اصلی اصلاحات با اصول اصلاحطلبی آشنا نیستند،تحتالحمایه جریان اصلاحات در مجلس هستند، اما با این وجود ممکن است ادبیات اصلاح طلبی دچار نوعی تغییر شود؟
باید توجه کرد که اصلاحطلبی یک مساله بغرنج و پیچیده نیست تا دستخوش دگرگونیهای اساسی شود. اصلاحات بدین معنی است که همه قوانین، مقررات و اعمال مسئولان در جهت و منطبق با قانون اساسی باشد لذا باید تلاش شود حقوق شهروندان، احزاب در همان چارچوب قانون اساسی به رسمیت شناخته شود. بنابراین اگر اصلاحطلبی را بدین شکل تعریف کنیم درمییابیم مساله پیچیدهای که پیچیدگی آن منجر به دگرگونیهای خاصی شود نیست. از این رو ما اصلاحطلبان خوشحالیم که بخش اعظم اصولگرایی به تدریج به سمت معیارهای اصلاحطلبی سوق پیدا کردند. این مساله به خودی خود میتواند در مجلس دهم در تصویب قوانین، در نظارت و اجرای قوانین و در کمک و همراهی با دولت کارساز باشد. در حقیقت این مساله میتواند تضادهای غیرمنطقی گذشته را که ناشی از برخورد با تندروها به وجود آمده بود از بین برود و با توجه به حرکت تدریجی اکثریت اصولگراها به سمت معیارهای اصلاحطلبی میتواند شرایط بسیار ممتاز و مطلوبی را در جامعه به وجود آورد.
گفته میشود اعتدالگراها و معتدلین با توجه به سبک و سیاق فردی و نوع زندگی و رفتارشان به سمت معیارهای اصلاحطلبانه گرایش دارند اما آیا ممکن است در آینده این تمایل سیاسی به سمت اصولگرایی چرخش پیدا کند؟
مساله مهم این است که در مجلس دهم تعاملی میان اصلاحطلبان و اصولگراهای معتدل برای پیشرفت مسائل اقتصادی و سیاسی جامعه به وجود آید. خوشبخاته چشمانداز فضای مجلس آینده نشان میدهد که به این سمت و سو حرکت خواهد کرد. بنابراین در مجلس دهم چندان مهم نیست که یک اعتدالگرا به سمت اصولگرا یا اصلاحطلب سوق پیدا کند. این وضعیت متفاوت است با وضعیتی که اصلاحطلبان در مقابل اصولگرایان انحصارطلب و افراطی قرارداشته باشند. اکنون شرایط جدیدی در مجلس حاکم است و به همین علت جناح ها میتوانند به یکدیگر نزدیک شوند و مجلس آینده فاقد تندروی است. در فضای مجلس دهم میتوان با محوریت تعامل به بررسی مشکلات پرداخت. مهم این است که همه جناحها در کنار هم بتوانند اهداف نظام را به درستی مورد پیگیری قرار داده و دولت را در همه مسائل همراهی کنند. اگر اینگونه باشد قطعا موفق هم خواهند شد.
ممکن است با آغاز کار مجلس دهم دولت نیز خود را ملزم بداند تا تغییرات، عزل و نصبهایی نسبت به برخی از مدیرانش انجام دهد؟
دولت ناگزیر به انجام این کار است، بخصوص اینکه در بخش اقتصادی ضعفهای بسیاری دارد. دولت نتوانسته به اهداف اقتصادی خود جامه عمل بپوشاند. تیم اقتصادی دولت ضعیف و ناهماهنگ عمل میکند، حتی در مصاحبههایی که انجام میدهند عملا دولت را تضعیف میکنند. در حالی از مشکلات و مسائلی سخن به میان میآورند و انتقاد میکنند که از وظایف و مسئولیتهای اصلی خودشان است. بعضی از این دولتمردان کسانی نیستند که از پس اقدامات مهم و سنگین برآیند.
اگر دولت نخواهد زیر بار این مساله برود ممکن است چه شرایطی پیش بیاید؟
اگر روحانی بخواهد در دور بعد با یک رای مطلوب و حداکثری مجددا رئیس جمهور شود باید حتما تیم اقتصادی دولت را تغییر دهد. تصورم بر این است که این مساله خواسته بسیاری از نمایندههای مجلس دهم نیز باشد. بنابراین باید روحانی به این خواستهها جامه عمل بپوشاند. گاهی نقدها و پیشنهادهایی به دولت میشود که کادرهای اقتصادی دولت توان بررسی آن و انتخاب راه حل صحیح را هم ندارند. یکی از وظایف مجلس آینده نیز دراین راستا میگنجد، یعنی مجلس باید در جایگاه همراهی با دولت به دنبال پیگیری و تغییر تیم اقتصادی دولت باشد.
اگر رفتار اصولگراهای مورد حمایت لیست امید در مجلس دهم برای اصلاحطلبها تناقضآمیز باشد، در این صورت این مساله نشان از شکنندگی ائتلاف اصلاحات نیست؟
اصلاحطلبان قبل از انتخابات لیستی تحت عنوان امید ارائه کردند با این هدف که مجلس آینده مجلسی معتدل و منطقی باشد. مجلسی که در آن افراطیون غلبه نداشته باشند. خوشبختانه این لیست رای قاطع آورد. این افراد بر سر این نخواهند بود که چوب لای چرخ دولت بگذارند. بنابراین حضور یا عدم حضورشان در ائتلاف اصلاحطلبان به معنی زیان رساندن آنها به اصلاحطلبان نیست.
عملکرد یکساله مجلس دهم تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم میتواند بر سرنوشت سیاسی روحانی تاثیر بگذارد؟
قطعا میتواند تاثیرگذار باشد زیرا به هر رو مجلس دهم بیشتر برآمده از لیست امید است. در حقیقت پس از چند دوره اکثریت اصلاحطلب و معتدلین به مجلس ورود پیدا کردند و این نماد دیدگاههای اصلاحطلبان و اعتدالگراهایی مانند آقای روحانی است. بنابراین عملکرد یکساله مجلس دهم خوب یا بد قطعا به حساب دولت نوشته میشود، زیرا نمایندههای اصلاحطلب و اعتدالگرای مجلس نمایندههای فکری اصلاحطلبان و دولت هستند. اگر این نمایندهها بتوانند به دولت کمک کنند دولت را به سمت و سوی رایآوری بیشتری هدایت میکنند. اقدام مطلوب و همراهی مجلس در حقیقت یعنی تصویب به موقع قوانین و انجام همه اقدامات ممکن در جهت همراهی و کمک به دولت در حیطه وظیفهشان. علاوه برآن نظارت مطلوب بر عملکرد دولت و انتقاد سازنده از دولت و همراهی با روحانی میتواند دولت را وادار به تحرکات بیشتری کرده و عملکرد کیفی دولت را افزایش داده و در نتیجه کمکی برای اعتماد مردم در آینده به روحانی و اصلاحطلبان باشد.
در صورت عملکرد نامطلوب مجلس دهم در این یکسال و در نهایت عدم جبران خلأهای اقتصادی از سوی دولت، میتوان شاهد نوعی واگرایی سیاسی از طرف مردم در انتخابات آینده بود؟
بله، در صورت عملکرد نامطلوب مجلس و دولت تلقی مردم این خواهد بود که ما به افرادی رای دادیم که طرز تفکر اعتدالی و اصلاحطلبی داشتند اما نتیجهای از اعتماد خود به آنها نگرفتیم. بنابراین استنباط خواهندکرد که اصلاحطلبان و اعتدالگراها توانایی لازم برای حل مشکلات کشور ندارند. بنابراین در آینده این برداشت در رای مردم به روحانی به یقین اثر خواهد گذاشت. حتی ممکن است مردم به رقیب سیاسی روحانی و جریان اصلاحات رای دهند.
بنابراین روحانی چگونه میتواند طی این یکسال خلأهای موجود در بخش اقتصادی را جبران کند؟
روحانی از همان سال گذشته باید به فکر ترمیم کابینه خود برمیآمد اما این کار را نکرد. در صورتی که از همین حالا روحانی بخواهد تغییراتی در کابینه به وجود آورد شاید این تغییرات موثر واقع شود. به همین علت باید هرچه سریعتر دیدگاههای جدیدی وارد کابینه شود تا تحرکی در امر اقتصاد صورت بپذیرد. ضمنا دولت نباید همه تخممرغهای خود را در سبد برجام بگذارد. در حقیقت روحانی باید تیم اقتصادیای را انتخاب کند تا به موازات پیشرفت برجام اقدامات دیگری نیز انجام دهد. تیم اقتصادی دولت بیشتر تلاشش بر کاهش تورم بود اما نباید کاهش تورم به بهای رکود باشد. گاهی لازم است دولت در جهت خروج از رکود و ایجاد اشتغال و افزایش تولید، مقداری تورم را تحمل کند. به نظر من دولت میتواند از برخی کارهای کمهزینه شروع کند. احیای صنایع کوچک و متوسط که در دولت قبلی صدمات فراوان دید یکی از آنهاست. تقویت و گسترش تعاونیها نیز یکی دیگر از راههاست. ظاهرا بعضی دولتمردان نه به احیای صنایع کوچک و متوسط اعتقاد دارند و نه به تعاونیها. دولت با کاهش مقررات دست وپاگیر میتواند تولیدکنندگان را به سرمایهگذاری ترغیب کند. برای مثال دولت میتواند میان بخش صنعت و کشاورزی ارتباط قویتری به وجود آورد و ما بتوانیم صنایع تبدیلی و ارزشهای افزوده زیادی به وجود آوریم. دولت برای این کار نیاز به بودجهگذاری ندارد بلکه باید حمایت کند. بدین منظور باید بخشی از تشریفات را کم و تعاونیها را تقویت کند. زیرا وقتی که تعاونیها تقویت شود مردم سرمایه محدود خود را به آن بخش گسیل داده و در نتیجه تولید افزایش پیدا خواهد کرد. ضمن اینکه دولت باید شرایطی به وجود آورد که از منافع فعالان عرصه صنعت و کشاورزی در ارگانهای تصمیمگیری دفاع شود. برای مثال دولت میتواند بودجه اتخاذی و جهتگیریهای سیاسیاش را به سمت و سویی هدایت کند که صنایع کوچک و متوسط احیا شود و سیستم بانکی هم به این سمت و سو پیش برود که به فعالان دو عرصه صنعت و کشاورزی وام داده شود. برخی از طرز فکرها در دولت وجود دارد که متاسفانه آن را نمیپذیرد. مثلا این تفکر وجود دارد که ما باید به صنایع بزرگ بپردازیم که این طرز تفکر البته به۳۰ سال پیش مربوط میشود و اکنون حتی کشورهای پیشرفته صنعتی مانند آمریکا و چین هم نگاه و سرمایهگذاریشان بر صنایع کوچک اما با تکنولوژی بسیار جدید و بالاست.
اشاره کردید دولت نباید همه تخممرغهایش را در سبد برجام قرار دهد. آیا این عملکرد و نگاه موجب بالا رفتن سطح توقعات از برجام نشده است؟
بله، همین طور است. گرچه دولت در راستای برجام اقدام بسیار برجستهای انجام داد اما نباید به آن با این دیدگاه نگریست که همه مسائل را میتوان با آن حل کرد. دولت نباید همه اقداماتش را راکد بگذارد و منتظر معجزه برجام در اقتصاد بماند. البته برجام یک نقطه عطفی نه تنها برای ایران بلکه برای جهان بود. برجام نشان داد که میتوان پیچیدهترین مسائل را با گفتوگو حل کرد. برجام ظرفیت سیاسی را در سطح بینالملل بالا برد. درست است که برجام سوءتدبیرهای گذشته را برطرف کرد اما نمیتواند در کوتاهمدت در عرصه اقتصادی خیلی موثر باشد. وقتی برای یک فرایند سرمایهگذاری داخلی به چندسال وقت نیاز است به طریق اولی برای تدارک و ثمردهی سرمایهگذاری از سوی خارجیها وقت بیشتری را باید در نظر گرفت. به همین علت نباید بیش از اندازه روی آن مانور داد و همه چیز را به آن وابسته کرد. از سویی اگر دولت به دنبال رونق اقتصادی است باید در این راستا راههای دیگری را انتخاب کرده و بیازماید و در عین حال دولت باید شرایط را برای اثرگذاری مفیدتر برجام مهیا سازد.
پیشنهاد سعید حجاریان مبنی براینکه مجلس دهم لازم است طرحی راتصویب کند که در آن به جای اینکه حوزههای مختلف انتخابات را در نظر بگیریم کل ایران را یک حوزه در نظر بگیریم و بدون ارائه لیستی از سوی جریانها مردم به جای افراد به احزاب و جناحها رای دهند، تا چه اندازه ممکن است در مجلس آینده مورد اقبال قرار بگیرد؟
به نظر من این یک کار انحرافی و بیهوده است. اولویت کار مجلس دهم کمک به دولت برای حل معیشت مردم است. ضمنا این طرح آقای حجاریان ایرادهای اساسی دارد. گرچه طرحی است که ممکن است توجه بسیاری به خود جلب کند اما اشکالات مهمی داردکه تصویب آن را در مجلس ناممکن میکند. نخست آنکه ایراد قانون اساسی دارد. برخلاف آنچه آقای حجاریان گفته بود که ایراد قانون اساسی ندارد اصل ۶۲ قانون اساسی مغایر با این مساله است. در این اصل به صراحت گفته شده که نمایندهها با رای مستقیم مردم انتخاب میشوند اما در طرح ایشان انتخاب نماینده غیرمستقیم انجام میشود. به عبارت دیگر قانون اساسی میگوید مردم باید به نماینده خود به طور مستقیم رای دهند اما طرح ایشان میگوید مردم باید به حزب یا جناح رای دهند و وقتی حزب یا جناح مزبور رای آورد خود افراد موردنظرش را راهی مجلس میکند. اشکال دیگر آنکه اصل ۶۴ صراحتا اشاره به حوزههای انتخابیه میکند و این مغایر با این است که طبق نظر ایشان کل ایران به عنوان یک حوزه درنظرگرفته شود. همچنین در اصل ۶۸ اشاره دارد زمانی که برخی از حوزههای انتخابیه در حال رقابتاند در آنجا وزارت کشور میتواند طی مشورتی با شورای نگهبان و مجلس انتخابات را در آنجا متوقف کند. این اصل که حاکی از حوزههای متعدد میکند نیز مغایر یک حوزهای در نظرگرفتن کل ایران است. وانگهی این شیوه انتخابات سبب میشود مردم انگیزه حضور در انتخابات را از دست بدهند زیرا وقتی مردم نمیدانند که چه فردی را انتخاب میکنند، نسبت به انتخابات بیاعتنا میشوند. ضمنا هنوز در ایران جناحها و احزاب آن قدرگسترده نیست که در همه جا نفوذ داشته و مردم از آنها شناخت کافی داشته باشند. در نتیجه برای مردم نامشخص است که این حزب چیست و در کجاست و تا چه اندازه اعتبار دارد. مثالهایی هم ایشان زدند که مثلا در عراق اکنون این شیوه انجام میگیرد باید گفت در عراق اکنون این شیوه انجام نمیگیرد چون قبلا انجام گرفت و نتیجه منفی داد. در ضمن در شرایطی این شیوه انجام میگرفت که در آنجا امنیتی برای کاندیداها وجود نداشت. به همین علت گفته شد که به گروهها رای بدهند. بنابراین در مجلس آینده باید توجه شود بر طرحهایی که نسبت به آنها کار کارشناسی صورت نگرفته و دقت کافی نشده بیهوده وقت صرف نشود. مجلس باید همه هم و غمش مصروف اقداماتی باشد که مشکل معیشت مردم را حل کند. موضوع معیشت مردم میتواند درصورت حل شدن جناحی را تثبیت و در صورت لاینحل باقی ماندن همان جناح را معلق کند.
برخی اصولگراها از احمدینژاد به عنوان ابزاری برای تحریک مردم بهره میبرند. در انتخابات سال آتی اصولگراها به جز احمدینژاد روی چه گزینههایی سرمایه گذاری میکنند؟
نباید خیزش بخشی ازجریان اصولگراها را نسبت به کاندیدا کردن احمدینژاد جدی گرفت زیرا آنها آنقدر همه چیز را عمیق خراب کردند که مردم این مسائل را با پوست و گوشتشان لمس کردند. بیتردید اصولگراها دنبال گزینه دیگری خواهند رفت. اما کار آنها راحت نیست چون متقاضی زیاد دارند.
بازدیدها: 41