گرمابههای قديمی در شهر و روستاهای تربت حيدريه از استاد احمد دانشگر(بخش اول)
در گذشتهی نه چندان دور در شهر و روستاهای تربت حيدريه هم چون ساير نقاط ايران حمامها عمومی و دارای خزينه بود. از لحاظ تاريخی بهرهگيری از اين حمامها به گذشته بسيار دور بازمیگردد، آن زمانی كه انسانها از حالت كوچگری به تجمع و روستانشينی مبادرت كرده به انجام دستهجمعی امور علاقهمند گرديدهاند.
در هر شهر و مركز بخش و روستا از همين نوع گرمابه هم تعدادی بيش از انگشتان يك دست وجود نداشت و برخی از روستاها اصولا حمام نداشتند و اهالی ناچار برای استحمام به دهات مجاور و شهرها میرفتند يا به اقتضای فصل و هوا از آب روان يا قنات و چاههای دستی بدين منظور استفاده میكردند يا با گرم كردن آب در يك محل محصور به استحمام میپرداختند.
چنين نبود كه هم چون زمان حاضر در هر شهر و روستا گرمابههای متعدد در اختيار باشد و در خانه يا كنار اطاقهای خواب حمام ساخته باشند و شستشوی بدن به سادگی امروز صورت گيرد.
گذران زندگی در همه ابعاد آن با وجود سادگی و صفايی كه داشت به سهولت زمان ما انجام نمیگرفت زيرا وسايل امروزی در اختيار نبود و مردم خود نيز به راحتطلبی امروزیها نبودند و حقيقت امر اين است كه بدان خو نگرفته بودند. كسانی كه قصد رفتن به حمام داشتند در حد توان و استطاعت و موقعيت اجتماعی خود قبلا وسايلی را به ضرورت فراهم میكردند.
افراد متوسطالحال خود يا فردی از اعضای خانواده آنها بدين منظور ابتدا «سارغ»(1) دستباف مخصوص را آماده میكرد و وسايل ضروری را در آن مینهاد و معمولا در سحرگاه آماده خارج شدن از منزل میگرديد. انتخاب سحرگاه برای رفتن به حمام بدين نيت بود كه قبل از طلوع آفتاب كار استحمام و انجام غسلهای واجب و مستحب را به پايان رسانند و نماز صبح را با تنی پاكيزه و روحی لطيف و به موقع به جای آورند.
وسايلی كه به حمام میبردند و كم و بيش بين مردان و زنان مشترك بود عبارت بودند از : لباسهای تميز، لنگ يا فوته(۲) حوله يا قطيفه(۳)، زيرانداز يا سوزنی(۴) كيسه حمام(۵)، ليف(۶)، طاس و دولچه(۷)، سنگ پا(۸)، صابون، ظرفروشو محتوی مقداری روشو(۹)، روغندان(۱۰) آب غوره يا قرهقروت(۱۱)، وسمهدان و وسمه(۱۲)، سينیپايهدار برای نشستن بر روی آن، تخممرغ و كتيرای نم كرده(۱۳)، برحی گياهان دارويی ديگر از قبيل سدر(۱۴) و حنا(۱۵)، مواد خوراكی كه بنابه فصل متغير بود.(۱۶)
همانگونه كه اشاره شد بعضی از اين مواد و وسايل فقط معمولا مورد استفاده زنان قرار میگرفت كه وسمه و وسمهدان را در اين مورد نام میبريم و برخی به مردم اعيان اختصاص داشت كه سينیپايهدار برای نشستن بر روی آن از اين جمله بود.
بقچه حمام وسيله خدمت كار منزل يا كارگر حمام كه قبلا او را خبر كرده بودند به گرمابه برده میشد اما اكثر مردم خود آن را زير بغل گرفته و در تاريك روشن سحرگاه راهی حمام میشدند. وجود بقچه در زير بغل افراد در آن هوای گرگ و ميش گويای اين بود كه صاحب بقچه به ضرورت به حمام رفته و همين موجب میشد كه رهگذران آشنا به جدّ يا مزاح او را مخاطب قرار داده و «عافيت باشيد» بگويند و بدين طريق نشان دهند كه بر رازی از زندگی خصوصی آشنای خود پیبردهاند.
گفتيم تعداد گرمابه بسيار اندك بود، اين كم بود تا بدان حد میرسيد كه ناچار گاهی خرابی تنها حمام محل و سپس ترميم و راهاندازی آن شبانه وسيله «جارچی» جار زده میشد و به اطلاع همگان میرسيد و در اينباره لطيفههای بسيار بر سر زبانها بود.(۱۸)
قرق حمام نيز از جمله موانع راه يافتن مردم عادی به گرمابه بود و قرق هنگامی اتفاق میافتاد كه فرد اعيان يا صاحب منصبی قصد استحمام به دور از چشم اغيار میكرد.
استفاده زنان و مردان به طور جداگانه از حمام نيز خود نوعی قرق محسوب میگرديد و برنامه قرق حمام برای زنان يا مردان به گونهای سنتی و سابقهدار تعيين میشد از جمله چنين بود كه روزهای زوج هفته به گروهی و روزهای فرد به گروه ديگر اختصاص میيافت.
***
ساختمان حمامهای عمومی در تربتحيدريه و نواحی آن با مختصر تفاوتی نسبت به يكديگر از سه قسمت متمايز تشكيل میگرديد :
قسمت اول: بخش سرد شامل در ورودی و دالان و رخت كن (سربينه)
قسمت دوم: بخش گرم يعنی صحن اصلی و خزينههای آب سرد و نيمگرم و گرم
قسمت سوم: بخش گرمكننده حمام يعنی «تون» يا «گلخن»
اينك به شرح مختصری از اين سه قسمت میپردازيم :
قسمت اول: بخش سرد
در ورودی حمام و به دنبال آن دالان را به ويژه در نقاط سردسير، كم عرض و ارتفاع میساختند تا حتیالمقدر از ورود هوای سرد به داخل جلوگيری كند و ضمنآ حالت خضوع و خشوع و كوچكی كه از ويژگیهای مردان قديم بود نمود يابد :
بالای سر در حمام با كاشيیهای رنگارنگ از جمله آبی و بنفش و سفيد با ظرافتی خاص كاشیكاری میشد، نقش خورشيد خانم با اشعه طلايينش به نشانه نور و روشنايی و صفا و سخاوت و پاكی كه شعار مردم آن روزگار بود و نيز فرشتگان با بالهای گشاده و گل بوتههای رنگارنگ مزيّن به آياتی از قرآن كريم و جملههای پندآموز و اشعار زورخانهای و گويای مردی و مردانگی و پاكی چشم در زمينهای از اسليمی و ختايیها و گلهای شاهعباسی در اين كاشیكاریها به چشم میخورد.
سطح كف دالان از سنگ يا آجر و اخيرآ سيمان يا موزاييك فرش شده و ديوار اطراف و سقف آن با مخلوطی از گچ و سيمان يا كاشیهای الوان پوشش میيافت. پردهای از پارچه ضخيم در انتهای دالان و محل ورود به رختكن میآويختند. تا هم افراد نيمه لخت از بيرون ديده نشوند و هم هوای سرد به درون نفوذ نكند و بالاخره صدای اذان در داخل شنيده شود.
جلو در ورودی گرمابه در كوچه يا خيابان لنگهای شسته شده و به هم گرهخورد را «ريجه»(19) میكردند تا خشك شود و ضمنآ نشاندهنده محل گرمابه و تبليغی برای جلب مشتريان باشد.
معمولا در همين محل يا حوالی آن سلمانی دوره گرد (دلاك) چهارپايهای كنار ديوار مینهاد، لنگی بر پشت آن بر ديوار ميخ میكرد و میآويخت و كيف دستی خود را كه محتوی لنگ، قيچی، آيينه(۲۰)، انبردست، فرچه، صابون، تيغ تاشو دستهدار (پكی)(۲۱) تسمه تيزكننده تيغ، ماشين اصلاح دستی با يكی دو نمره متفاوت از جمله چهار صفر و شش صفر و سايل ضروری بود كناری مینهاد و به روشنكردن سماور نفتی و آماده ساختن قوری محتوی دارچين(۲۲) و كمی چای میپرداخت تا در طی روز ضمن اصلاح موی مشتريان چای دارچين به آنها بنوشاند سلمانی علاوه بر اصلاح مو به كارهای ديگر از جمله حجامت(۲۳) و ختنه كردن پسران و كشيدن دندان میپرداخت و گاهی برای انجام اين كارها به خانهها نيز دعوت میشد و او با علاقهمندی و مهارت خاص اين امور را با وسايل اوليهای كه در اختيار داشت به انجام میرساند.
كسانی كه قصد استحمام داشتند پس از گذشتن از در و دالان ياد شده وارد رختكن میشدند.
رختكن يا سربينه محوطه نسبتآ بازی بود كه مسند استاد حمامی در يك طرف آن و مشرف بر دالان كمی بلندتر از سطح زمين قرار داشت، روی اين مسند تخته پوست يا قاليچهای میانداختند و مجری(۲۴) و دولابجهای(۲۵) در كنار دست استاد حمامی به چشم میخورد.
در اطراف محوطه رختكن سكوها و صفههايی(۲۶) از سنگ برای نشستن مشتريان آماده شده بود و ايشان از سوزنی خود به عنوان زيرانداز در آن محل استفاده میكردند يا زيرانداز از استاد حمّامی به امانت میگرفتند.
اصولا در ساخت و تزيين رختكن با توجه به موقعيتی كه داشت دقت و ظرافت و سليقه بيشتری به كار میبردند، زيرا اين محل از سويی بر سر راه مشتريان در هنگام ورود به حمام قرار داشت و میبايست با رويیگشاده به ايشان خوشآمد گويد و از سوی ديگر افرادی را كه پس از استحمام خسته و كوفته بدان جايگاه بازمیگشتند آرامش و نشاط بخشد و خستگی را از تن آنان به در كند.
در وسط اين محوطه حوضچهای سنگی با پاشوهای جانبی و فوارّههای زيبا سرريز از آب تميز با ماهیهای رنگارنگ در حالی كه گل برگهای سرخ و سفيد و زرد و اغلب از گل سرخ محمدی بر روی آب آن شناور بود خودنمايی میكرد، آب خنك و تميز حوض به كار ساختن وضو و شستن دست و صورت میرفت.
قليانهای نیپيچ سرو ته چينی ناصرالدين شاهی آماده استفاده مشتريان در پاشوهای حوض قرار داشت و نیپيچ آنها بين علاقهمندان دست به دست میگشت، جهت و سوی قبله بر روی كاشی مخصوصی برديوار رختكن نقش بسته و راهنمای نمازگزاران بود.
مشتیها و جوانمردان سرشناس ولوطی(۲۷)ها كه در زمان گذشته هريك حيطه قدرت خاصی داشتند و زمينهای از صوفیگری در ايشان به چشم میخورد و تظاهر به صفای باطن میكردند و به پیروی از «پوريای ولی»(28) خود را در برابر ستمگران طرفدار ضعيفان میدانستند در اين محل به تراشيدن موی سر و آرايش خطوط صورت و كوبيدن خال و تصاوير مختلف بر بدن خود مشغول بودند.
سقف رختكن گنبدی ضربی ساخته میشد و در وسط آن برای ورود روشنايی پنجرهای استوانهای شكل كار میگذاشتند تا ضمنآ هوای محوطه را تازه كند، كف سربينه و تا ارتفاع تقريبآ يك متر و نيم از ديوار آن را با سنگ يا سيمان میپوشاندند و قسمت بالای ديوارها با كاشیهای رنگارنگ و نقشدار كاشی كاری شده و در جای جای آن مناظری از جنگها يا عشقبازیهای دلاوران شاهنامه چون زال و رودابه، رستم و تهمينه، رستم و سهراب، رستم و اسفنديار يا خمسهنظامی چون ليلی و مجنون، شيرين و فرهاد و نيز اشعار و جملههای قصار پندآموز به چشم میخورد.(۲۹)
بر بالای سر استاد حمامی نيز به ضرورت اشعاری عاميانه اما پر مغز و معنی و برخاسته از ضمير ساده و بیآلايش گويندگان آنها در قابی چوبی نصب شده برديوار ديده میشد(۳۰) كه امانتداری و وفای به عهد و قول را توصيه مینمود.
تازه واردان به رختكن حمام پس از لخت شدن لنگی را كه با خود آورده يا از جامهدار میگرفتند به كمر بسته و وجوه نقد و اشيای گران بهای خويش را به استاد حمامی میسپردند و در حالی كه طاس و دولچه و ساير وسايل ضروری را به همراه داشتند وارد صحن اصلی گرمابه میشدند.
قسمت دوم: بخش گرم يعنی صحن اصلی و خزينههای آب …
در صحن گرم كه اصلیترين بخش گرمابه به شمار میرفت كار شست و شو انجام میگرفت. كف اين قسمت را با سيمان يا سنگ كبود يا ساير مواد مقاوم فرش میكردند. و ديوارههای آن در پايين با سنگ و در نيمه بالايی با مخلوطی از گچ و سيمان پوشيده میشد.
سقف اين محوطه را نيز گنبدی ضربی میساختند و در وسط يعنی مرتفعترين قسمت آن هم گنبد كوچكی دارای پنجرههايی برای گرفتن نور و تصفيههوا در نظر گرفته بودند. صفّههايی از سنگ در اطراف اين صحن قرار داشت و جویهای جانبی آن آب مصرف شده را به فاضل آبها هدايت مینمودند و راهرو كوتاهی اين صحن را به جايگاه زدودن موی بدن (۳۱) متصل میساخت.
خزينههای آب گرم و نيمگرم و سرد در اين بخش از حمام كمی بالاتر از سطح زمين ساخته شده بود و پلّهای سنگی و دری پنجره مانند و كمعرض و طول تازه واردان را به درون خزينهها هدايت میكرد.
در يكی دو جا از اطراف صحن گرمابه نيز حوضچههای آب سرد و گرم وجود داشت. تا افراد آب مورد نياز را وسيله دولچه و طاس خود از آن برداشته استفاده كنند. رسم بر اين بود كه وقتی تازه واردی به اين محوطه میآمد وسايل خود را كناری مینهاد، به خزينه آب گرم میرفت و بدن خود را خيس میكرد و به صحن حمام بازمیگشت، مدتی را در اين مكان میماند تا بدنش كاملا خيس بخورد و به راحتی شوخ از آن جدا گردد.
به خزينه رفتن خود آدابی داشت، از جمله آن كه با پای كثيف وارد آن نمیشدند و برای تميز كردن پاها حوضچهای به نام «پيش خزينه»(32) وجود داشت.
در درون خزينه كوچكترها حرمت بزرگترها و پيران را نگاه میداشتند و اگر خزينه شلوغ بود جای خود را به آنها میدادند و خود به صحن بازمیگشتند، گاهی هم در درون خزينه افراد برای خوش آمد دوستان يا بزرگترها با كف دست آبی برداشته به سر و روی آنها میريختند و بدين طريق دل ايشان را به دست میآوردند و به قول معروف «با آب خزينه دوست پيدا میكردند.»
بعد از بازگشت از خزينه به صحن حمام هركس با استفاده از فرصتی كه برای خيس خوردن بدن خود داشت بنا به نياز و سليقه خويش به كاری مشغول میشد و ضمنآ سرصحبت را با ديگران باز میكرد، به دوستان برمیخورد و آنها خدمات متقابلی انجام میدادند آبی به سر يكديگر میريختند، پشت هم را كيسه میكشيدند، كمی صورت خود را با سفيداب «روشو» يا موی سر خود را با زرده تخممرغ و كتيرا مالش میدادند، ديگری پاها را با سنگپا میكشيد، برخی دستها و پاها و سروريش را حنا میبستند يا به اصلاح خطوط ريش خود میپرداختند.
در اين جا بود كه اغلب به دور هم جمع میشدند و از هر دری سخنی به ميان میآمد و موضوعات جالب توجه روز مطرح میشد و البته اگر حمام زنانه بود بازار اينگونه گردهمآيی بسيار داغ میگرديد و غلغله به پا میشد و هياهو بدان حد میرسيد كه هر آشفته بازاری را به حمام زنانه تشبيه میكردند.
در اين محل برخی مشكلات عمومی جامعه يا خصوصی افراد و خانوادههای حاضر و غايب نيز مطرح میشد و خيرخواهان به حل مشكلات میپرداختند يا قول مشكلگشايی میدادند.
در حمام زنانه مادرانی كه پسرانی آماده برای ازدواج داشتند به انتخاب دختر مناسب جهت ازدواج با پسر خود و با توجه به سليقه او میپرداختند و به قول معروف به ديد زنی دختران مشغول میشدند و البته در اينباره با زنان كارآزموده و با تجربه تبادل نظر میكردند و احيانآ با دلاك حمام كه خود به جهت آگاهی از اوضاع و احوال شخصی و خانوادگی طرفين میتوانست در اينباره نظری كارشناسانه داشته باشد به مشاوره مینشستند و چه بسا دختران در همين محل و زمان برای ازدواج انتخاب و پس از انجام مقدمات به خانهبخت روانه میشدند.(۳۳) كار اصلی شست و شو بعد از خيس خوردن بدن شروع میشد و افراد با كمك «كيسه كش» يا بدون همراهی او پس از چرب كردن بدن و مالش آن با آب غوره يا قرهقورت و ساير داروهای گياهی در صورت لزوم ابتدا وسيله كيسه كه به سفيداب آغشته میشد بدن خود را كيسه میكشيدند و شوخ از آن جدا میكردند و سپس سر و تن را با آب و صابون میشستند و به اصطلاح ليف میزدند و برای انجام آخرين اعمال استحمام كه آب كشی و انجام غسل بود به خزينه میرفتند.
معمولا افراد سرشناس و آنان كه مقيد به حفظ سلامتی خود بودند و تا حدی اصول بهداشت را رعايت میكردند كارگر مخصوص حمام داشتند و چون وارد گرمابه میشدند او را خبر مینمودند زيرا به تجربه هم از كارش راضی بودند و هم از رازداری و سلامت تن و پاكی چشم او مطمئن.
كيسه كشيدن مردان وسيله كيسهكش بدينگونه انجام میشد كه كارگر ابتدا مشتری خود را بر روی زمين مینشاند به طوری كه پاهای او به طرف جلو كشيده شود و در اين حال پس از دادن كمی مشت و مال، سرودستها و قسمتهای بالای بدن و پاهای او را كيسه میكشيد. سپس وی را در حالی كه لنگ حمام ستر عورت و محافظ بدنش بود به ترتيب به پشت و روی سينه میخوابانيد و ناحيه ميانی بدن او را كيسه میكشيد و پس از اتمام كار كيسه كشيدن در حالی كه مشتری به وضعيت نشسته درمیآمد سر و تمام بدن او را با آب و صابون میشست و ليف میزند.(۳۴)
بعد از ليف زدن آبی به سروروی مشتری ريخته میشد و او روانه خزينه میگرديد، در جانبی از صحن گرم حمام محلی برای ادای فريضه نماز جهت افرادی كه بر اثر تنگی وقت احتمال داده میشد تا خود را به رختكن برسانند نمازشان قضا شود درنظر گرفته بودند.
در ساختمان برخی حمامهای قديمی به منظور انتقال نور خارج به درون گرمابه و آگاهی استحمام كنندگان از طلوع صبح و سرزدن آفتاب و غروب آن سنگی مرمرين و بسيار نازك در حدود (۴۰×100) سانتیمتر بر دو جانب شرق و غرب ديوارههای حمام و در بخش گرم آن به نحوی نصب شده بود كه با انتقال نور خارج طلوع و غروب خورشيد را با دقت لازم در داخل حمام منعكس میساخت و آنان كه مشغول استحمام بودند با توجه به آن اوقات خود را تنظيم میكردند و اين كار خود نشانگر توجه سازندگان بناها به مسايل شرعی و اهميت دادن ايشان به وقت شناسی و ايجاد نظم در كارهای افراد بود.
كسانی كه پس از آبكشی قصد خروج از صحن گرم و ورود به رختكن را داشتند میبايست در ميانه اين دو بخش لنگ خيس خود را با قطيفه خشك تعويض كنند و اين كار به كمك جامهدار انجام میگرفت و خبر كردن او برای آوردن لنگ و قطيفه خود مراسمی جالب داشت كه منحصرآ در حمامهای عمومی آن زمان انجام میشد و با توجه به جايگاه اجتماعی و سن و سال و حرمت فرد خارج شونده از آن جا متفاوت بود.
اگر كسی كه قصد خروج از صحن گرم حمام را داشت فردی عادی بود خود پس از خارج شدن از خزينه و در نزديكی در خروجی با صدای بلند و به نحوی كه در حمام بپيچد و به گوش استاد حمامی يا جامهدار برسد تكرار میكرد كه :
خشك … خشك … خشك … بيار خشك
اما چنانچه اين فرد به جهت كبر سن يا ساير وجوه مميزه از احترام بيشتری برخوردار بود يكی از كارگران حمام يا ساير مشتريان گرمابه با صدای توام با احترام فرياد میكشيدند :
خشك … بيار لنگ و قطيفه … يا اللّه قطيفه و لنگ … بدو بابا خشك تميز …
اگر مشتری حمام لنگ و قطيفه مخصوص به همراه خود از خانه آورده و در رختكن به امانت نهاده بود كارگر حمام با اشاره او اين مراتب را نيز در فريادهای خود يادآوری كرده صدا میزد :
خشك … بيار لنگ و قطيفه مخصوص … يا اللّه قطيفه مخصوص … خشك شخصی بيار …
در هر صورت به محض آن كه استاد حمامی يا جامهدار متوجه میشدند كسی آماده خروج است يكی از ايشان وسايل لازم را كه لنگ و قطيفه و احيانآ دمپايی خشك و تميز بود برمیداشت و مقابل در صحن گرم میايستاد و لنگ خشك را به كمر فرد خارج شوند میبست و قطيفهای به روی شانه او میانداخت و لنگ خيس قبلی كه گرهاش سست شده بود روی زمين میافتاد. و جامهدار آن را برای شستن و خشك كردن میبرد.
استحمام كنندگان برای بازگشت به سربينه (رختكن) پای خود را نيز در حوضچهای كه «پيش رختكن» ناميده میشد آبكشی میكردند و دمپايی را پوشيده وارد رخت كن میشدند.
كسی كه از بخش گرم حمام خارج میشد در رخت كن از استاد حمامی و سايرين «عافيت باشيد» میشنيد و روی زيراندازی كه قبلا آماده شده بود و در كنار لباسهای خود دو زانو مینشست و كارگر حمام كه اغلب همان جامهدار بود او را خشك كرده و مشت و مال میداد.(۳۵)
گرفتن وضو در آب خنك و تميز وسط محوطه رخت كن، خواندن نماز، پوشيدن لباسها، خوردن مواد خوراكی و ليوانی آب خنك و يا فنجانی چای يا آب جوش نبات، كشيدن قليان نیپيچ تازه «چاق شده»(36) و بستن بقچه لباسها از كارهای ديگری بود كه در اين محل انجام میگرفت و فرد حمام رفته در حالی كه شخصآ يا كارگر او بقچه را در زير بغل داشت پس از پرداخت پول حمام و دستمزد و انعام دلاك و جامهدار و دريافت امانات خود از استاد حمامی در حالی كه خوشآمدگويی ايشان و سايرين بدرقه راه او بود و دود سپنجی را كه برای دور كردن چشم زخم و پليدی ها از او در آتش ريخته بودند استشمام مینمود. سرحال و آمادهی انجام كارهای روزانه راهی خانه میگرديد.
بعضی از مشتريان دايمی حمامها برای پرداخت پول آب و دست مزد حمامی و حتی دلاك و كارگر آن قرارداد ساليانه میبستند و اين تعهد را با تأديه پول نقد يا اجناس و محصولاتی مانند گندم، جو، قند و چای، گوسفند، پارچه و لباس جامه عمل میپوشاندند.
مراسم حمام كردن عروس و داماد (حمام دامادی) و ختنه سوران و زائو( حمام زاجی) كه در اين حمامها انجام میشد هر كدام به نوبه خود جالب توجه و ديدنی بودند و شرح هريك خود فرصتی موسع و جداگانه میطلبد.
بازدیدها: 121