هوشمندیهای رفتاری حشرات دکتر محمدحسن ابریشمى – بخش سوم
هوشمندی و حساسیتهای رفتاری برخی حشرات
همانسان که اشاره شد، پژوهشهای دانشمندان و زیستشناسان جهان در دو قرن اخیر در باب هوش و ادراک جانوران از جمله دربارة «حشرات» بسیار پردامنه و چشمگیر است.
در متون کهن بعد از اسلام، بهویژه در منابع دایرهالمعارفی قدیم نیز از این گونه تجارب و همچنین باورها و تفکرات دال بر ادراک و هوش «حشرات» نقل شده که عمدتاً مبتنی بر آزمودهها و گفتهها و پندارهای قدیم تر ایرانیان است. در این گونه منابع بیشتر به تجارب و باورها دربارة رفتارها وحساسیتها و حرکات هوشمندانة برخی از حشرات، چون «مورچه» و «ملخ» و «زنبور عسل» و نیز «کژدم» از «بندپائیان» اختصاص یافته که در ادامه به آن پرداخته است.
۱- مورچه(نَمل)
پارهای از تجارب و باورهای پیشینیان دربارة رفتارها و حساسیتهای مورچگان در متون کهن به چشم میخورد. از باب نمونه «ابودلف مهلهل خزرجی» در سال ۳۴۱ هجری به دنبال دیدار از دماوند، به تجربة اهالی این ناحیه از ایران در باب رفتار مورچگان اشاره کرده است که دلالت بر ادراک این حشره در پیشبینی «خشکسالی»
دارد.
“… در یکی از رشتههای این کوه آثاری از یک ساختمان قدیمی یافتم که در اطراف آن قبرهای زیادی وجود داشت و نشان میداد که محل ییلاقی بعضی از پادشاهان ساسانی بوده است. مردم این محل وقتی ببینند مورچگان به تعداد زیادی دانه جمع و ذخیره میکنند پیشبینی مینماید که در آن سال خشکسالی به آنها روی
خواهد آورد.”[۱]
نمونههای دیگری از باورها دربارة رفتار آگاهانة حشرات به ویژه مورچگان در متون کهن موجود است؛ مثلاً مسعودی (ابوالحسن علی بن حسین، وفات ۳۳۴ تا ۳۴۶) در «مروج الذهب» (تألیف ۳۳۶ ) روشهایی برای آگاهی از فاصله آبهای زیرزمینی تا سطح زمین را از «کتاب الفلاحة» نقل کرده، از آن جمله به شیوهای شگفت پرداخته که از مطالب آن ادراک مورچگان قابل استنباط است:
“در بعضی نسخههای کتاب الفلاحه ، در همین معنی، چنین دیدم که هر که خواهد این نکته [نزدیکی آب به سطح زمین را]بداند به خانة مورچه بنگرد، اگر مورچگان درشت و سیاه و کُند رفتار باشند به اندازة کُندی رفتارشان آب به آنها نزدیک است و اگر مورچگان تندرو باشند که به آنها نتوان رسید آب در عمق چهل ذراع است. و آب اولی [که فاصلهاش با سطح زمین کم است] شیرین و خوش، و آب دومی سنگین و شور باشد.”[۲]
ابن ندیم، سیسال بعد از نوشتة مسعودی، در« الفهرست» (تألیف ۳۷۷)، تنها از دو تألیف با عنوان الفلاحة یاد کرده است. نخست، در معرفی «اهوازی» گوید: «محمدبن اسحاق»، مکنی به «ابوبکر». این کتابها از اوست: کتاب النحل و اجناسه و عروسه؛ کتاب الفلاحة و العماره.[۳]دوم، در معرفی «ابن وحثیه کلدانی» شرحی دربارة اصل و نسب وی آورده و عناوین تألیفات او در طلسمات و سِحر و دیگر موضوعات نقل کرده، که کتاب الفلاحة الکبیر و الصغیر از آن جمله است.[۴]احتمال دارد، منظور از کتاب الفلاحة،تألیف اهوازی باشد، چرا که کتاب النحل و اجناسه و عروسه دربارة زنبور عسل و جنس نر و ماده و ملکه است که دلالت بر مطالعات و آزمونها و تجارب مؤلف دربارة این حشره دارد.
بر همین اساس میتوان گمان برد که آن چه مسعودی از کتاب الفلاحة،دربارة رفتار مورچگان نقل کرده مبتنی بر نوشته اهوازی بوده که احتمالاً تجارب و دانستههایی دربارة «مورچه» نیز داشته است. ظاهراً، مقارن با همان ایام، در تحفة الغرائب، از مؤلفی گمنام (منسوب به محمدبن ایوب الحاسب، عالم قرن چهارم؟)، نیز به پارهای از رفتارها و خصوصیات هوشمندانة مورچه پرداخته است:
“… هر که «مورچه» را بیند که «دانههای غلة بریده» به آفتاب آورده باشد در نیمروز، و باز به سوی خانة خویش میبرد، بباید دانستن که بعد از آن به دو ساعت بارانی عظیم خواهد آمدن؛ و این حکایت
طرفه است.
دیگر، مورچه چون دانة گندم یا جو، یا برنج سوی سوراخ برد از برای نهادن را، دو سه پاره کند هر دانه، تا در آن سوراخ چون نَم یابد، نروید. و چون نَم یابد، و خواهد که تباه شود، بردارند و از سوراخ بیرون آرند و در آفتاب نهند تا آن کَرَه : [کپک] و نَم از او برود و به هر دو سه روز چنین کنند. و وقت باران بدانند که کی خواهد آمدن، آن را به جای خود برند تا بدان باران و سیل غرقه و تباه نشود.”[۵]
[۱].سفرنامة ابودلف در ایران، ترجمة سیدابوالفضل طباطبائی، تهران، زوار، ۱۳۵۴، ص ۷۸٫
[۲].مسعودی (علی بین حسین)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه وشر، ۱۳۴۷، ج ۱، ص ۱۲۸٫
[۳]. محمدبناسحاق الندیم، کتاب الفهرست، ترجمة م. رضا تجدّد، تهران، ۱۳۴۶، ص ۲۵۴٫
[۴]. ابنندیم، الفهرست، ص ۲۸۵٫
[۵]. تحفة الغرائب، از مؤلفی گمنام (منسوب به محمدبن ایوب الحاسب، عالم قرن چهارم؟) به کوشش جلال متینی، تهران، انتشارات معین، ۱۳۷۱، ص ۴۰٫
* ضمن پوزش، نام نویسنده محترم این سلسله مقالات علمی در شماره قبل از قلم افتاده بود.
بازدیدها: 19