خیذر بن کاووس(افشین) سردار مشهور ايرانی در دستگاه خلافت مأمون و معتصم عباسی نوشته :( غلامرضا نظری.دبیر تاریخ.شهرستان تربت حیدریه.یکشنبه ۸/۶/۱۴۰۰ خورشیدی)
نظری نویسنده کتاب
به نام خداوند جان وخرد
خیذر بن کاووس(افشین)
خوانندگان گرامی .درپی تشویق ها ودرخواست های بسیار درباره ی به افرید وبابک خرمدین ودیگر مقالات(بویژه پرسش ونقد فضای مجازی ..پرسش ومصاحبه با حسین..ع..هیچ پاسخی نیافتم.بویژه از سوی عاشقان حسین.ع..!!!!؟؟)پس ازگذشت چند روزی پاسخ آن رانگاشتم..سفارش می کنم آگاهی وپاسخ دادن به پرسش های سبکسرانه ی فضای مجازی که بسیار موفق در ویرانی زیربنای اندیشه وآداب و.است.نیازمند مطالعه ی بسیار کتاب های گدناگون ..حتی مخالف..هستیم تا آگاهی علمی وعقلی پاسخگوی باشیم!!!در راستای درخواس های بسیار درگروه های گوناگون در سراسر کشور بویزه اساتید تاریخ واهل هنر وفرهنگ وسینما ودیگر گروه ها که جانانه .دلگرمم نمودندوبرخی در خصوصی ام نوشتند!!(بحث با ناقص خیالان شیوه ی استادنیست—علم افلاطون هم حریف جهل مادر زاد نیست!!).به پاسخ آن مهربانان که درخواست نوشتاری درباره افشین وماجرای دستگیری واعدام بابک خرمدین داشته اند.شرط ادب آن است که به آنان پاسخ دهم..پاسی ازشب گدشته است ونخفته ام تا با مطالعه ودقت بیشتر.نوشتاری درباره ی افشین.همانند نمایشنامه بنگارم تا اهل فن بخوانند و تا چه درنظراید و...
درواپسین روزگار خلافت امویان(مروان بن محمد.مشهور به مروان حمار.!!زیرا خراسانیان سوار بر خرها بشتاب می تازیدند وخران خودرا نام مروان گذارده بودند!!وبرخی چنین دانند که به هنگام جنگ ونبرد. مروان به دنبال بول کردن رفت وپس ازآن .با رمیدن اسب بی صاحب به میان آوردگاه جنگ.شایع شد که مروان کشته شد و ضرب المثل عربی اژآنجا رایج گشت…ذهبت دولته ببوله..حکومت وخلافت مروان به بولی(شاشی)بسته بود!!!).مبلغان وهوادران بنی عباس بازیرکی در خراسان که بدور ازمرکز خلافت امویان(شام)بود.با شعار: الرضا من آل محمد..ص..::وسپردن خلافت به علویان( فرزندان علی..ع..)حمایت مردم را جلب نمودند.*اما به هنگام پیروزی .سفاح را به عنوان نخستین خلیفه ی عباسی پسند نمودند!!برای مبارزه با هوادران علویان. داستان سرایی ها برای عباسیان نمودند تا مشروعیت آنان رابدست اورند وازخدمات عباس عموی پیامبر..ص..در حمایت از اسلام داستان ها ساختند وعموی را ارث بر ازمحمد..ص..خواندند(عباس به هنگام غزوه ی بدر اسیر شد وبافدیه آزاد گردید وپس از ۱۵سال مسلمانی را پذیرفت).حال چه داستان ها واسطوره سازی ها توسط خلفا ووابستگان به دارالخلافه انجام نگشته بود!!وخلافت را حق عباسی ها می دانستند!!
پراشکاراست که درتاریخ ایران .نزدیک به دوقرن مبارزه ی ایرانیان با عرب ها بودوجنبش هایی ملی ومذهبی آغازیدن گرفت.برخی جنبش ها باشعار ااسلام.منهای عرب بود وبسا جنبش هایی که توسط علویان و..دراین راستا انجام گرفت وبیشترین آنان در اردوگاه ایرانی ها بودند وبرخی جنبش ها ملی ودر راستای عمران وآبادی آیین های پیش ازاسلام ایران بودند(شادروان استاد دکتر زرین کوب .کتاب دوقرن سکوت..دراصل دوقرن تلاش ومبارزه ی ایرانیان از نهضت شعوبیه .ومختار و….بابک ..می باشد که پی آمد آن نخستین کلنگ استقلال ایران درخراسان توسط طاهر ذوالیمنین درسال ۲۰۶ هجری زده شد).ابومسلم خراسانی .خلافت امویان را برانداخت به سفاح عباسی واگذاشت ودر زمان منصور عباسی .پاداش او را با قطعه قطعه شدن در دارالخلافهبدیند وبه انتقام از خون او قیام هایی چند در خراسان و..چهره بستند(بابک.مازیار..یوسف البرم..المقنع..استاذسیس..برازبنده..سنباد..اسحاق ترک..راوندیه و…)که هرکدام موضوع مقاله ها وکتاب هایند..*
خلفای بنی عباس باسیاست ناجوانمردانه ی نیرنگ و وعده ی مقام وریاست و برای کوفتن مخالفان ایرانی از وجود ایرانی ها بهره بردند!!
چنانکه قیام دلاور سرخ جامگان ادربایجان پس از۲۰سال مقاومت .توسط افشین به خون نشست!!افشین خادم خلافت است؟؟؟ویا سیاست دگراست برای رسیدن به قدرت وبراندازی خلفای عباسی!!؟؟ پس از دستگیری واعدام بابک .افشین نامش بر زبا نها افتاد وجایزه ها ازخلافت عباسی گرفت تا اینکه به پاس کشتن بابک.تقاصای حکومت اشروسنه را نمود که شرط او وخلیفه الواثق بالله بود* خلیفه.اورا به بهانه ی ارتباط پنهانی با مازیار بن قارن ببندکشیدومحاکمه اس نمودتادرسال۲۲۷ه.ق.درزندان بمرد..*
تاریخ نگاران وابسته به دارالخلافه که سر درآخور خلیفه داشتتند هرگونه قیامی را ببادناسزا وتمسخر وتهمت ولنترانی وبد دینی و ولامذهبی و..می گرفتند*
اما تاریخ نگاران هوشمندی بودند که بازیرکی وبا تکیه بر خرد وعقل وبینش به نقل ونقد رخدادهای تاریخ پرداخته اند ویکسونگری ندارند.
اشروسنه درخراسان بزرگ وماوراالنهر با گرویدن به اسلام.خراجی سالیانه به بغداد می فرستادند وحاکم آن را افشین می نامیدند واین لقب حاکمان آن ازپیش اسلام نیز رایج بوده است.درزمان مآمون عباسی که در مروبود حاکم اشروسنه .کاووس بود که با رفتن مآمون از خراسان به بغداد از ارسال خراج سرپیچید ولی پسر کاووس دراختلاف باهمدیگرشدند وخیذر به بعداد رفت
ومسلمان گشت واز خلیفه تقاضای حکومت براشروسنه ودادن خراج سالیانه وسرکوب مخالفان خلیفه در خراسان و..نمود.این خیذر همان افشین است!!خلیفه اورا به نبرد با بابک فرستاد!!!ودستگیری واعدام بابک خرمدینمحبوبیت وآوازه ی خیدر( افشین)بسیار افزون گشته بودوخلیفه ی مکار نگران آن بودکه تقاصای حکومت اشروسنه نماید* چنین سخن بگسترانیدند که افشین قصد ترور وکشتن خلیفه ی مسلمین را داشته است!!!ولی در واقع چنین بود!!!! بدستور خلیفه.افشین دستگیر ودر دادگاهی توسط چند قاصی برجسته بویزه( ابن الزیات) که مقام دادستانی داشت.افشین را محاکمه نمودند*(گفت وگوی قاضی را (الف)وافشین را(ب) آورده ام
۱—قاضی .( ابن الزیات) در دادگاه ودر حضور افشین.به ماموران دستور داد که آن دونفر رابدادگاه بیاورید.آن دونفر ازمردم سغدشهری دراشروسنه بودند.
الف) آین دونفر را می شناسی؟؟
ب)بلی
الف) چرا نابکارشان کردی؟ازضربات شلاق.پشتشان کبود وسیاه است!!؟؟
ب).بلهشناختم.یکی موذن است ودیگری امام جماعت مسجد در اشروسنه(این دونفر برخلاف دستورات رفتارکردند ودر اشروسنه .همه ی ادیان در انجام مراسم مدهبی ازادند.ولی این دونفر به پرستشگاه بت پرستان رفته اند وبت های آنان راشکسته اندو…بدلیل تجاوز به پرستش گاه بت پرستان وسلب آزادی دینی آنان.هرکدام را هزار تازیانه نواختم.
الف) چرایکی از کتاب های خودت را با زیورآلات جلد نموده ای؟؟!
ب) آن کتاب را ازمدرم به ارث برده ام که دربردارنده ی حکمت ها ومثل های ایرانیان است وبه مطالب کفرآلود ان کاری ندارموزمانی که بدستم رسید زیوراندور بود.کتابی مانند کلیله ودمنه و..است که درخانه ی هرایرانی وجود دارد ومنافاتی با اسلام ندارد.
الف).چرا گوشت حیوانات ذبح شده را استفاده نمی کنی؟؟!! بلکه آنهارا خفه کرده واز گوشت آن ها استفاده می کنی؟؟ وهر ۴شنبه گوسپندی سیاه را باشمشیر به دو نیم می کنی و پس ازعبور ازمیان دوقطعه ی آن .گوشت آن را می خوری؟؟!!
ب) خانه ی من پنجره ای نداردتا همسایه ها بتوانند اندرون خانه را ببینند.وشهادت وگواهی انها بی ارزش وبی اعتباراست.
الف)درنامه ای به مردم اشروسنه نگاشته ای که تورا همانند اجداد ونیاکانت..خدای خدایان..خطاب کنند-
ب) این رسم واداب مردم اشروسنه است وحتی پیش ازاسلام رایج بوده است.من نخواستم خودم را درنطر مردمکوجک جلوه دهم ومیزان وفاداری شان را سست گردانند.الف) قاضی.فریادزدکه مآمورانمازیاربن قارن را به دادگاه آورید..( این مرد را می شناسی؟؟؟!)
ب) نخیر..
الف)آهای مازیار ..تواین مرد را می شناسی؟؟(مازیار پاسخ داد.بلی کاملا..نام او خیذربن کاووس است.یعنی افشین!!)
الف)..شما افشین با مازیار مکاتبه ای داشته ای؟؟
ب)نخیر
الف).ای مازیار..تو با افشین مکاتبه ای داشته ای؟؟( مازیار–بلی- چندی پیش برادرش کاووس به برادرم کوهیار نوشته بود که بایستی من وتو وبابک خرمدین .این خلافت را براندازیم وایین باستلنی نیاکانمان را زنده ورایج نماییم..اگر تو( مازیار) شورش نمایی .خلیفه ی عباسی (الواثق) غیرازمن کسی را برای سرکوب شورش ندارد ومجبوراست که مرا به جنگ تو بفرستد ..همانگونه به جنگ بابک فرستاد ولی بابک ..گفتارم رانشنفت وبا بی احتیاطی خود را به طناب دار کسانید ودست وپایش ببریدند..بنابراین.خلیفه ناچاراست گروهی عرب وترک و..به جنگ من وتو بفرستد که هیچکدام تاب شمشیرهای مارا ندارند وسرشان را با گرز گران بکوبیم.و..
الف)) ای افشین..گفتار مازیار را قبول می کنی؟؟
ب) نخیر..( اگر خیال کنی .جنین نامه ای درست بوده است.اول اینکه..اقدام برادرم به من مربوط نیست..دوم اینکه..چه بسا.منطور برادرم( کاووس) از نوشتن این نامه به کوهیار.برای گمراه کردن وبه تله اتداختن کوهیار ومازیار بوره است..
آخرین تیر اتهام که باید بنا به سفارش خلیفه راهی وبهانه ای برای اعدامش پیدا کنند وقاصی چنین پرسش مضحک نمود.!!
الف) ای افشین.برگو ببینم..توچرا ختنه نگشته ای؟؟وبنابر سنت مسلمانی ختنه نکرده ای؟؟!!
ب) آی قاضی..آی .من مسلمانم.اما ازترس ضرر وخطر جتنه شدن.زیربارآن نرفته ام.. و ختنه شدن زا خلاف آیین مسلمانی نمی دانم..
در دادگاه مشخص گشت که افشین .مازیار را پنهانی با نامه اش. تشویق و وادار به شورش می نموده است…افشین با حیله وسیاست درصدد بود که این اتهام را ردنمایدوچنین حقه بازی نمود که هدفش دستگیری ونابودی یکی از دسمنان بزرگ خلیفه بوده است!!
اما افشین .نمی دانست که ازاو حقه باز تر ومکار تر خلیفه ی عباسی است وقاضیانی که دستور ومجوز محکوم کردن افشین را دارند.قاضیانی که خلیفه ی عباسی را جانشین خدا می دانند واطاعت از فرمان وحکم او.ماداشی بزرگ در دنیا وآخرت دارد..
نظری نویسنده کتاب, [۳۰.۰۸.۲۱ ۰۵:۴۶]
خوانندگان محترم.خلافت عباسی با تکیه برایرانیان .نزدیک به دوقرن با اقتدار برپای بود تا معتصم .ترکان را جایگزین ایرای ها نمود وروند سقوط آعازیدن گرفت ودر قرن ۴ برای پایان قدرت ترکان در دارالخلافه.دست به دامان آل بویه گشتند وال بویه اداب ومراسم شیعی را پس از ۵قرن احیا واجرا نمودند همانند عاشورا وعید غدیر و..و…تااینکه درسال ۶۵۶ ه.ق با یورش مغولان بساط خلافت برچیده گشت.
هنگام بانگ اذان است وهمچنان سرگرم نوشتن…نوشتن عرق ریزان روح است..چه خوش گفت سعدی علیه الرحمه..نبشتن زگفتن مهم تر شناس…درود برشما که قدر دان قلم وشب زنده داری .ونوشتارهستید..دوصدسپاس( غلامرضا نظری.دبیر تاریخ.شهرستان تربت حیدریه.یکشنبه ۸/۶/۱۴۰۰ خورشیدی)
بازدیدها: 230