آقايان دلواپس! من خوشحالم نويسنده : حميدرضا شکوهي
اين روزها دلواپسان، سازهاي جديد را کوک کردهاند. همان کساني که در زمان مذاکرات هستهاي مدعي بودند مذاکرات به نتيجه نميرسد و تحريمها لغو نميشود، پس از توافق هستهاي و لغو تحريمها، به جاي آنکه سکوت پيشه کنند و به احترام افکار عمومي، آرزوهاي خود را در قالب تحليل، به مردم غالب نکنند، هر روز دل نگران موضوع تازهاي ميشوند. يک روز درباره قراردادهاي نفتي ابراز نگراني ميکنند و روزي ديگر خريد هواپيماهاي جديد را ضديت با منافع مردم قلمداد ميکنند و… اين دلواپسيها هم البته پاياني ندارد. گويي تا وقتي که بسياري از مسايل ناگفته باقي بماند، آنها خود را محق ميدانند که براي مردم، دايه دلسوزتر از مادر شوند؛ مسايلي مثل رانتهاي کلاني که برخي در دوران تحريم از آن برخوردار بودند و جيبهاي خود را به بهانه دور زدن تحريم، از پول مردم پر ميکردند و تنها نمونههاي درشتتري مثل بابک زنجاني و خاوري و اميرمنصور آريا و برخي دولتمردان سابق بازداشت شدند و خيليها هنوز هم در فضاي کشور تنفس ميکنند و البته هنوز هم از رانتهايي برخوردارند؛ رانتهايي که با لغو تحريمها، کمتر و کمتر ميشود. دليل دلواپسي هميشگي اين دلواپسان چندان مبهم نيست اما آنچه مبهم است اين است که چرا وقتي آقاي خاوري در راس بانک ملي نشسته بود و بعد با سه هزار ميليارد تخلف مالي، از کشور فرار کرد هيچکدام از آنها دلواپس نشدند؟ وقتي آقاي بابک زنجاني خود را بسيجي اقتصادي ميناميد و بعد تخلفاتش رو شد، هيچکدامشان دلشان نگران نشد؟ وقتي دوستانشان به بهانه دور زدن تحريمها، کالاهاي مورد نياز مردم و تجهيزات مورد نياز کشور را با چند برابر قيمت واقعي وارد کشور ميکردند و سودش را ميبردند و پول مردم را صرف شعارهاي سياسي خود ميکردند، چرا يادشان نبود ابراز دلواپسي کنند؟ وقتي در زمان دولت تحت حمايتشان، سکه بهار آزادي ناگهان از مرز يک ميليون تومان گذشت و دلار هزار توماني هم سه هزار تومان را رد کرد، وقتي تورم ۴۵ درصدي شد و نقدينگي رکورد زد، چرا دل نگران نشدند؟ پاسخ اين پرسشها از روز هم روشنتر است. غرض، صرفا يادآوري دوراني بود که خيلي هم از آن دور نشدهايم و همه به ياد دارند. اما من، وراي اين دلواپسيها خوشحالم که کشورم با تدبير دولت، اندکاندک وارد دوران تازهاي از حيات خود ميشود. خوشحالم که دوباره بعد از يک دهه، کشورم با جامعه جهاني پيوند خورده است. خوشحالم که ميتوانم خود را جزيي از جهان بدانم، نه شهروندي از يک کشور منزوي. البته هزاران فرسنگ راه باقي مانده براي ساختن خرابيهاي بازمانده از دولت قبل؛ چرا که خراب کردم هميشه بسيار ساده تر از ساختن است. اما من، و خيليهاي ديگري که مثل من ميانديشند، خوشحاليم که ميتوانيم زندگي در آرامش را، به دور از سايه سنگين قطعنامههاي ضدايراني سازمان ملل، تجربه کنيم و حسابمان را از جنگ طلبهايي که در اين سو و آن سوي مرزها، يک هدف را دنبال ميکنند و آن هم ايران منزوي است جدا کنيم.
بازدیدها: 73