دسته: شعر و شاعری

0

سروده های استاد حسینعلی راشد بخش چهارم

اشاره: در این شماره چند سروده و قصیده دیگر ازشعرهای مرحوم استاد راشد تربتی را از نظر می گذرانیم. امیدواریم این نمونه ها برای اهل ادب بیانگر ذوق، وآشنایی با طبع والا و چیره دستی آن خطیب فقید در سرایش پارسی باشد. اشعار راشد انتقادی و دارای مضامین عینی و معاصر است و در کنار آن طبیعت و فصول، خاصه پاییز موجب عبرت و تحیرش بوده و به انگیزش طبع شعر آن بزرگوار تشریک مساعی کرده و اثر می نهاده است. در احوال جهان تو پنداری جهان را پایه بر چیست زمین و آسمان را مایه از کیست نظامش بر عدالت هست بر پا و یا بر قهر و جبر بی‌محابا؟ اساسش حکمت است وعلم و تدبیر و یا تبدیل بی‌پایان و تغییر؟ ز یک سو نظم و استحکام بینی محبت، عشق و استرحام بینی ز دیگر سو همه جنگ و تنازع ستیزه بینی و نفی و تمانع طبیعت‌ها همه با هم مخالف مسخر گشته و با هم مؤالف کدامین قدرت اینها را به پیوست چرا بار دگر پیوسته بگسست دو عامل بس قوی باشد پدیدار یکی زان عشق و دیگر جنگ و پیکار سراسر اندر این عالم نظر کن تو کلّ و جزء را زیر و زبر کن همه جا...

0

سروده ای زیبا با اجرای همشهری عزیزمان خانم ملیحه_یعقوبی در انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه در محل کتابخانه شهید بهشتی شنبه ۱۴۰۱/۰۹/۱۹ ( همراه فایل صوتی )

بازدیدها: ۸

0

گزارش جلسه‌ی انجمن قطب تربت حیدریه به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۰۹/۱۲ به قلم بهمن صباغ زاده

صندلی‌ها را که گذاشتم، میکروفن‌ها را که وصل کردم، ضبط صوت را روشن کردم و در جای خودم نشستم. همان موقع به این فکر کردم که کسی چه می‌داند امشب چه کسانی روی این صندلی خواهند نشست و چه خواهند خواند. شاید امشب شعری خوانده شود که شعر خراسان را دگرگون کند و شاید هیچ اتفاق خاصی نیفتد، شعرها را بخوانیم و نقدها را بشنویم و برویم تا شنبه‌ی بعد. همان موقع به این فکر کردم که کسی قرار نیست گزارش این جلسه را بنویسد و دوست دارم راجع به همین موضوع بنویسم. و باز همان‌وقت دوربینم را درآوردم و از صندلی خالی و میکروفن عکس گرفتم تا این ایده را فراموش نکنم. اگر بخواهم فکرهایم را به نخ بکشم باید تا صبح بنویسم. بگذریم… ما می‌توانیم در شعر منتظر وقوع یک اتفاق خارق‌العاده باشیم، یک ایده‌ی ناب با یک زبان دست اول و بکر مثل «زمستان» اخوان که ستون شعر نیمایی شد. نیما در سال‌های پایانی عمرش کمر راست کرد و قبل از مرگش دید که نهالی که نشانده به بار نشسته است؛ می‌توانیم ذره‌ذره و گام‌به‌گام جلو بریم، کج برویم، راست بریم،‌ اصلا عقب برویم و در دنیای ادبیات بچرخیم تا ببینیم زمانه برایمان چه خوابی دیده است. به...

0

درگذشت هوشنگ ابتهاج / سایه با هفت هزار سالگان سر به سر شد

تهران – ایرنا – هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه شاعر و پژوهشگر نامدار ایران در سن ۹۴ سالگی درگذشت. به گزارش ایرنا ، یلدا ابتهاج فرزند هوشنگ ابتهاج بامداد چهارشنبه در صفحه شخصی اینستاگرام خود اعلام کرد که “سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد.» وی اواخر تیر به دلیل نارسایی کلیوی در بیمارستانی در شهر کلن آلمان بستری و تحت درمان بود. امیر هوشنگ ابتهاج روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ شمسی در رشت متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. پدربزرگ او یعنی «ابراهیم ابتهاج الملک» گرگانی و مادربزرگش اهل رشت بود. منزل شخصی سایه در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نام‌گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است. او  هم مانند دیگران شاعران معاصر نیما همچون شهریار در ابتدا سعی کرد تا راه نیما را دنبال کند؛ اما پس از مدتی راه خود را از شعر نیمایی جدا کرد و تنها به سرودن غزل پرداخت. دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران در سال ۱۳۲۵ اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمه‌ها منتشرکرد که سبکی کلاسیک دارد. از سال ۱۳۵۰...

0

گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۰۹/۲۷ به قلم شاعر همشهری سرکار خانم بی‌بی زهرا بهشتی (قسمت اول)

با عرضِ ادب و احترام: گزارشی از انجمنِ ادبیِ قطب مورخ شنبه ۲۷ آذر با حضورِ ادیبان و ادب دوستان. زهی سعادت و عنایتِ الهی که افتخار داشتیم در معیَّتِ جنابِ آقای دکتر نجاتیان باشیم. ایشان با تسلیتِ شهادتِ حضرتِ فاطمه (س) جلسه را آغاز کردند و محظوظ شدیم از حلاوتِ گفتارشان در بابِ اشعار و شخصیتِ والای مولانا جلال الدین محمدِ بلخی، که مصادف بود با چهارم جمادی الآخر ۶۷۲ ه.ق، شانزدهم دسامبر۱۲۷۳ م، سالروزِ عروجِ ملکوتیِ این شاعر و عارفِ گرانمایه. بنا بر فرموده‌ی آقای دکتر، اگر چه مهدِ ایران زمین معتبر است به شعرایی همچون فردوسی، سعدی و… اما مولانا عطیه‌ای الهی است که نگاهِ عارفانه‌ی او به جهانِ هستی، چشم‌اندازِ دیگری را نه فقط برای ایرانیان که برای همه‌ی اهالی دل که حوالیِ عرفان می‌گردند و عاشقانِ معرفتند گشوده است. آقای دکتر غزلی زیبا و مشهور از دیوانِ شمس می‌خوانند: «رندان سلامت می‌کنند/ جان را غلامت می‌کنند…» سپس صدای گرم و بیانِ شیرینِ استاد موسویِ گرامی با خواندنِ غزلی از حافظ، روحنوازِ حاضرین می‌شود: «حجابِ چهره‌ی جان می‌شود غبارِ تنم/ خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم…» جنابِ آقای موسوی و جنابِ آقای صباغ زاده متفقاً می‌گویند: این غزلِ حافظ برخلافِ بعضی غزلیاتش، ابیاتی منسجم و...

0

احمد شاملو در دفتر ” ابراهیم در آتش ” شعری را به بانو ایران درودی هدیه کرده است. شعر شاملو با صدای شاملو برای خانم درودی با موسیقی مرتضی حنانه

احمد شاملو در دفتر ” ابراهیم در آتش ” شعری را به بانو ایران درودی هدیه کرده است. شعر شاملو با صدای شاملو برای خانم درودی با موسیقی مرتضی حنانه روح مادر نقاشی معاصر – بزرگ بانوی هنرمند – شاد بازدیدها: ۱۶

0

غزل به گویش تربت حیدریه جِوَْنی رفت و رف هم‌پای او از دست زورِ مُو/ چه زود از دل دِماغ اُفتی دلِ وِر سِر حضورِ مُو (با صدای زنده یاد استاد محمد قهرمان)

 استاد قهرمان – جوانی رفت تیج‌کست شماره‌ی ۴۱ غزل به گویش تربت حیدریه با صدای استاد محمد قهرمان. جِوَْنی رفت و رف هم‌پای او از دست زورِ مُو/ چه زود از دل دِماغ اُفتی دلِ وِر سِر حضورِ مُو آتیه_ستوده محمد_قهرمان تیج_کست پی‌نوشت: این غزل با صدای استاد محمد قهرمان برای اولین بار است که منتشر می‌شود و باعث افتخار ماست که این غزل از طریق تیج‌کست منتشر می‌شود. بازدیدها: ۴

0

شعر “تربت شهردوبهار “سروده شاعر همشهری عزیزمان استاد علی اکبر عباسی فهندری پخش شده از شبکه خراسان رضوی درسال ۹۶ ( تصویری )

تربت شهر دوبهار تا باد سرد از حد قبله روو مره کوه سه قله چره خدی مهرگو مره میزو میه که کار زمنه عدل بره هم روز وشو عدل به ترزوی او مره تا دینه روز سیه ی شو ور مزه به تیر حالا میه دوبره خدش مهروو مره میزو میه به کوه سه قله وپرهن زرد علق پلق د بر پیشکو مره تا باد سرد روی زمینا دخز مره او دشت خوشک تخت گل زعفرو مره صحرابنوش وباغ بنوش وزمی بنوش حیرت زیه ازی همه گل باغوو مره ورخز بیا به تربت و ور شهر ما نگا هوش از سرت مپره زبو بی زبو مره ورخز بیا به تربت و ور دشت گل نگا اشطو مو ورگمت که چنی یا چنو مره کی گل دیه د موسم میزو بدر بیه از چی هوا خوشایه و خوش عطروبو مره چن ماهه از بهار گذیشته وموسمش تربت خدی بهار دگی روبرو مره دیقوئ که بویه سال تمومر د سر او کوگش خرس مخنه واوش د جو مره هی هفنه هفنه گول مره از مون پل درو هی کیسه کیسه ور حد خنه روو مره او سرگلای سرخ د اخر به دست زن قیم د مون صندق وبه خن پشو مره قیم منه...