دسته: شعر و شاعری

0

برگزاری جلسه انجمن شعر و ادب قطب تربت حیدریه در باغملی، کتابخانه‌ی بهشتی روز شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ ساعت ۱۷:۰۰  

فکر کن یکی از آوازهای شجریان را پخش می‌کنی، کاغذهای ابر و باد را می‌آوری می‌گذاری روی میز، کیف قلم‌ها را سمت راست میز می‌گذاری و چراغ مطالعه را سمت چپ میزان می‌کنی، قلم‌تراش دوتیغه را برمی‌داری و سطح زباله‌ی کوچک زیر میزت را جلو می‌کشی، همان‌طور که شجریان دارد پیش‌درآمد را می‌خواند آرام و بی‌عجله قلم‌ها را سر می‌کنی. قَط‌زن را برمی‌داری. حالا دیگر شجریان به اوج آواز رسیده است و تو یکی یکی قلم‌ها را قَط می‌زنی. شجریان که فرود می‌آید، دوات را برمی‌داری… این آرامشی‌ست که در این روزگار پرآشوب خوش‌نویسان دائم تجربه‌اش می‌کنند. همین آرامش است که خوش‌نویسان را مهربان و دوست‌داشتنی می‌کند. مثل همیشه در اولین روز هفته برای گل گفتن و شعر شنیدن دور هم جمع می‌شویم. برای شرکت در جلسات انجمن شعر و ادب قطب همین که به ادبیات علاقه‌مند باشید، کافی است. یار باقی، دیدار باقی.  شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ ساعت ۱۷:۰۰ باغملی، کتابخانه‌ی بهشتی بازدیدها: ۰

0

گزارش انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۰۷/۱۷ به قلم خانم الهه شهابی

زندگی جیره‌ی مختصری‌ست مثل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه‌ی قند زندگی را با عشق نوش جان باید کرد عصر شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰ با سرمای دل‌انگیزش و ذکر آن شاعرِ عارفِ غریب در دیار عاشقان از زبان استاد فرزانه استاد بهشتی چه زیبا رقم خورد. حس و حال دوستانه‌ای در این محفل حکم‌فرماست، آن‌گاه که در کنار هم گرد می‌آیند. بودن در جمع شاعران انجمن شعر قطب همیشه مرا به وجد می‌آورد. صدای زیبای زینب عزیز در سالن طنین‌انداز شد: «صدا کن مرا، صدای تو خوب است». خانم ناصری بعد از خواندن شعری از سهراب سپهری، استاد نجف زاده‌ی عزیز و مهربان را برای خواندن غزل ۳۳۳ حافظ شیرازی فرا خواند. هوای منزل یار آب زندگانی ماست صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم ثانیه‌ها زیباتر شد با مطالب ارزنده‌ی استاد صباغ زاده پیرامون غزل خوانده شده. بعد از حافظ‌خوانی، دوستان عزیز سرکار خانم زبردست و سرکار خانم یعقوبی، متین و دل‌نشین شعر‌های زیبای خود را خواندند. سپس آقای احسان نجف زاده اولین شعر خود را که در قالب رباعی سروده بود برای‌مان خواند. جا دارد که از زحمات ایشان تقدیر کنم که لحظات خوش انجمن قطب همیشه در قاب دوربین ایشان ثبت می‌شود. خانم خدیجه وفایی...

0

خوانش شعر فریاد با صدای خود شاعر زنده یاد مهدی اخوان ثالث ( صوتی )

      خانه ام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرشها را، تارشان با پود من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود وز میان خنده هایم تلخ و خروش گریه ام ناشاد از دورن خسته ی سوزان می کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد خانه ام آتش گرفته ست، آتشی بی رحم همچنان می سوزد این آتش نقشهایی را که من بستم به خون دل بر سر و چشم در و دیوار در شب رسوای بی ساحل وای بر من، سوزد و سوزد غنچه هایی را که پروردم به دشواری در دهان گود گلدانها روزهای سخت بیماری از فراز بامهاشان، شاد دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب بر من آتش به جان ناظر در پناه این مشبک شب من به هر سو می دوم، گریان ازین بیداد می کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد وای بر من، همچنان می سوزد این آتش آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان و آنچه دارد منظر و ایوان من به دستان پر از تاول این طرف را می کنم خاموش وز لهیب آن روم از هوش ز آندگر سو شعله برخیزد، به گردش دود تا سحرگاهان که می داند...

0

کزازی: گورگاه نام‌آوران ایرانی علت غفلت از آن‌ها نیست

تهران- ایرنا- چهره‌ ماندگار فرهنگ و ادب ایران در توضیح این مطلب که گمنامی برخی از سخنوران ایرانی در ایران را نمی‌توان به محل دفن آنان در خارج از ایران تقلیل داد، گفت: گورگاه نام‌آوران ایرانی علت غفلت از آن‌ها نیست. نامش الیاس است (ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی گنجه‌ای)، او که میراثی گرانبها برای ادبیات فارسی به جای گذاشته که به نام خمسه نظامی می‌شناسیم. با اینکه نظامی یکی از ارکان شعر فارسی است و هم در آثار خود وی و هم تذکره‌های مختلف و کتب تاریخ ادبیات اشارات فراوانی به زندگی او شده است، تاریخ دقیق تولدش معلوم نیست و مورخان و اساتید تاریخ ادبیات تا همین امروز هم ولادت او را از ۵۲۰ تا ۵۳۵ ه. ق متغیر دانسته‌اند، همینطور است زمان وفات او که از ۵۷۶ تا ۶۰۶ ثبت شده است. نظامی حدود ۹۰۰ سال قبل در شهر گنجه در جمهوری آذربایجان کنونی به دنیا آمد و زندگی کرد و مقبره او اکنون در این شهر قرار دارد. گنجه که امروز در غرب جمهوری آذربایجان قرار دارد، در تقسیم‌بندی کلی‌تر و منطقه‌ای شهری در قفقاز جنوبی است که در دوره‌های متعدد تاریخی جزء ایران بوده است و اتفاقا شهری تاریخی برای ایرانیان؛ زیرا جنگ ده‌ساله میان ایران و روسیه با قتل‌عام شهر گنجه در سال...

0

معرفی ((خانم آتیه شیخی ستوده ))شاعر ، نقاش  وهنرمند در تربت حیدریه ( نوشته کاظم خطیبی )

آتیه ستوده  در بیست و دوم فروردین ۱۳۶۸ در یک خانواده ۴ نفره در مشهد چشم به جهان گشود ،  وی از دوران کودکی علاقه بسیار به کارهای هنری و نقاشی داشت و این ذوق هنری را مدیون مادرش می داند  ستوده میگوید چون مادرم  دستی در طراحی و نقاشی مینیاتور داشت لذا من از همان کودکی با اشتیاق زیاد و با حال و هوای نقاشی آشنا شدم و روز به روز علاقه مندیم بیشتر میشد. با خواندن کتاب شعر حافظ توسط مادرم  طبع شعر خوانی و نوشتن در منهم هویدا  شد بطوریکه در دوران دبستان و راهنمایی به فعالیت های هنری پرداختم  ودر مسابقات نقاشی شرکت میکردم  و در مقطع  راهنمایی در ردیف  ده شاگردی شد که در مشاعره  شعر خوانی کتاب حافظ شرکت می کردم که این امر خوشبختانه  موجب شد تادر مسابقات زیادی شرکت کرده بطوری که  از اواخر دوران هنرستان به بعد قلم به دست شده و دلنوشته هائی از احساسات و احوال شخصی و درونی خود را با واژگان پر احساس بر روی کاغذ به نگارش در می آوردم.ستوده در نهایت در رشته نقاشی در مشهد هنرستان بزرگ رأفتی یزدی مشغول تحصیل می شود . آتیه خانم ستوده  در حال حاضر در مقطع ارشد پژوهش هنر...

0

پیام همشهریان تربتی مقیم تهران در سوگ درگذشت زنده یاد استاد محمود آخوند زاده معلمی فداکار و عارفی مهربان

“فقط اوست که می ماند “ خانواده محترم آخوند زاده / جامعه گرانقدر ادبی ، فرهنگی و اجتماعی تربت حیدریه با کمال تاسف مطلع شدیم که روانشاد استاد محمود آخوند زاده ره رو پیر بلخ و اسوه مهربانی و امید را ازدست داد ،ضمن ابراز همدردی با خانواده محترمشان وکلیه به سوگ نشستگان دیارمان تربت حیدریه ازخداوند متعال طلب آمرزش برای آن زنده یاد و صبر و بردباری برای خانواده محترمشان راآرزومندیم . امیدواریم بتوانیم در آینده ادامه دهنده راهش باشیم .خوشببختانه  او توانست فرزندان این دیار عارفان را در جهت ارتقا فرهنگی وادب پارسی تربیت نماید خدایش بیامرزد                                                  (( همشهریان تربتی مقیم تهران )) اطلاعیه‌ی تشییع پیکر استاد محمود آخوندزاده. به درخواست انجمن مثنوی‌خوانی و انجمن شعر و ادب قطب و با موافقت اداره‌ی فرهنگ و ارشاد و شورای شهر تربت حیدریه، پیکر این استاد فرزانه در قطعه‌ی هنرمندان دفن خواهد شد             بازدیدها: ۳

0

قندستان شعر عظیمی؛ نگاهی به زندگی و شعر زنده یاد محمد عظیمی از شاعران خوب تربت حیدریه به قلم همشهری عزیزمان بهمن صباغ زاده

پاییز سال ۱۳۴۸ محمد عظیمی، محمد قهرمان   پاییز سال ۱۳۴۸ اساتید شعر خراسان: احمد کمالپور، محمد عظیمی، علی باقرزاده، محمد قهرمان در این شماره می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به زندگی و شعر شادروان استاد محمد عظیمی از شاعران خوب تربت حیدریه که سال‌ها در مشهد در حلقه‌ی انجمن قهرمان حضور فعال داشت. محمد عظیمی متخلص به «عظیمی» در سوم مردادماه سال ۱۳۱۹ خورشیدی در روستای قَندِشتَن تربت حیدریه به دنیا آمد. او فرزند حاج ابراهیم خان بود و خانواده‌اش از خانواده‌های محترم و معروف تربت حیدریه به شمار می‌رفتند. محمد عظیمی در مشهد دوره‌ی دبیرستان را به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ به عنوان کتاب‌دار در دانشکده‌ی ادبیات مشهد استخدام شد و بعدها در سمت‌های مختلف خدمت کرد. آخرین سمت وی در دانشکده‌ی ادبیات مشهد، رئیس امور اداری بود و در اسفندماه سال ۱۳۷۵ به افتخار بازنشستگی نایل شد. آقای عظیمی شاعر همشهری پس از بازنشستگی به عنوان رئیس امور اداری در موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی مشغول به کار شد و پس از چند سال به علت کسالت از کار کناره‌گیری کرد. پس از بازنشستگی چند سالی هم در موسسه‌ی پژوهشی خراسان شناسی کار کرده‌اند که زیر نظر آستان قدس رضوی اداره می‌شد و بعدها تعطیل شد. این...

0

پاسداشت شعر و ادب پارسی در تربت حیدریه، گزارش جلسه‌ی انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۰۲/۲۵ به قلم بهمن صباغ زاده

  شهر من یک خیابان بزرگ داشت از این طرف تا آن طرفش، به نام خیابان فردوسی. یک تربت بود و یک خیابان فردوسی. وقتی از میدان بسیج وارد خیابان فردوسی می‌شدی، فردوسی را می‌دیدی نشسته، کتاب در دست با دستار خراسانیِ سفید و پاکیزه‌اش. لبخندش متین و مهربان بود. دوست عزیزم دکتر علمداران که استاد رشته‌ی ادبیات است می‌گوید وقتی دانشجو بودم با دوستان دانشجویم که از کدام از جایی بودند کُری‌خوانی داشتیم. منتها ما بچه‌های ادبیات کُری‌‌هایمان هم ادبی بود. آخرِ کُری‌خوانی من این بود: «از ادب‌دوستیِ مردم تربت حیدریه همین بس که طولانی‌ترین، بزرگ‌ترین و آبادترین خیابان‌شان را به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی زده‌اند» حالا اگر آقای دکتر برگردد به همان روزهای دانشجویی نمی‌تواند به محکمی قبل کُری بخواند. فردوسی هنوز هم مثل قبل نشسته است. متین‌تر و مهربان‌تر از قبل نگاه می‌کند و لبخند می‌زند اما دیگر نام نیمی از آن خیابان، فردوسی نیست. من و دوستان شاعرم فردوسی را دوست داریم، همان‌طور که سعدی و مولانا و حافظ را دوست داریم. همان‌طور که نظامی و عطار و صائب و اخوان ثالث را دوست داریم. فردوسی را نه به این خاطر دوست داریم که خراسانی است، به این خاطر دوستش داریم که شاعر است، نبوغ دارد، فلسفه...

0

گزارش جلسه‌ی انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۰۱/۰۷ به قلم شاعر همشهری خانم سیده مهناز مهدوی

عکسهایی از انجمن قطب در نوروزگاه ۱۴۰۰   قول داده بودم! به هر دوی‌شان! دو سه روز به سال‌تحویل بود که پوستر تبلیغاتی نوروزگاه را دیدم، همان‌جا به حسام‌الدین و حدیثه قول دادم که عصرهای نوروزی‌مان را برویم پاتوق شعر. شنبه شده بود و قرار بود جلسه‌ی همیشگیِ انجمن قطب در پاتوق شعر برگزار شود، به راه افتادیم. دو طرف جاده‌ی توتستان بنرهای بزرگ متعددی نصب شده بود، پاتوق نقاشی، پاتوق قصه‌های قرآنی، پاتوق موسیقی و… به محل پاتوق شعر که رسیدیم استاد صباغ زاده را در حال چیدن میز و صندلی‌ها دیدم، دو میز گردِ بزرگ که روی یکی سردیس استاد قهرمان و روی دیگری تعدادی کتاب از شاعران تربتی چیده شده بود. غزل کوچولو می‌دوید و موهای رهایش در باد می‌رقصیدند، به حالش غبطه خوردم که چه کودکانه و بی‌بهانه شاد و خوشحال است. دوستان شاعرم کم کم از راه رسیدند، حال و احوال و تبریکات سال نو که به پایان رسید، زینب نجفی سکان اجرا را به دست گرفت، برای‌مان غزلی خواند از سجاد سامانی. طبق روال معمول جلسات استاد مهربان‌مان برای‌مان غزل خواجه را خواندند، این هفته فضا خیلی متفاوت‌تر از همیشه بود، بچه‌های انجمن موسیقی در همسایگیِ ما بودند و صدای ساز و آوازشان تا وسط...

0

حدیثه‌سادات مهدوی نوجوانِکارت‌ها را طراحی کرده بود تا رهگذران و کسانی را که از دور به جمع شاعران نگاه می‌کنند به جلسه دعوت کند

          امروز (شنبه ۱۳۹۹/۰۱/۰۷) حدیثه‌سادات مهدوی نوجوانِ دوست‌داشتنیِ انجمن شعر و ادب قطب همراه خودش تعدادی کارت دعوت آورده بود. او این کارت‌ها را طراحی کرده بود تا رهگذران و کسانی را که از دور به جمع شاعران نگاه می‌کنند به جلسه دعوت کند. نوروزگاه انجمن_قطب حدیثه_سادات_مهدوی پی‌نوشت: بعضی حرکت‌های خودجوش مثل طراحی این کارت‌ها واقعا حال آدم را خوب می‌کند. سرجوشِ مهربانی است، همین‌طوری یک‌دفعه و بی فکرِ پیش بیرون می‌زند. بازدیدها: ۰