پاسداشت شعر و ادب پارسی در تربت حیدریه، گزارش جلسهی انجمن شعر و ادب قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۰/۰۲/۲۵ به قلم بهمن صباغ زاده
شهر من یک خیابان بزرگ داشت از این طرف تا آن طرفش، به نام خیابان فردوسی. یک تربت بود و یک خیابان فردوسی. وقتی از میدان بسیج وارد خیابان فردوسی میشدی، فردوسی را میدیدی نشسته، کتاب در دست با دستار خراسانیِ سفید و پاکیزهاش. لبخندش متین و مهربان بود. دوست عزیزم دکتر علمداران که استاد رشتهی ادبیات است میگوید وقتی دانشجو بودم با دوستان دانشجویم که از کدام از جایی بودند کُریخوانی داشتیم. منتها ما بچههای ادبیات کُریهایمان هم ادبی بود. آخرِ کُریخوانی من این بود: «از ادبدوستیِ مردم تربت حیدریه همین بس که طولانیترین، بزرگترین و آبادترین خیابانشان را به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی زدهاند» حالا اگر آقای دکتر برگردد به همان روزهای دانشجویی نمیتواند به محکمی قبل کُری بخواند. فردوسی هنوز هم مثل قبل نشسته است. متینتر و مهربانتر از قبل نگاه میکند و لبخند میزند اما دیگر نام نیمی از آن خیابان، فردوسی نیست. من و دوستان شاعرم فردوسی را دوست داریم، همانطور که سعدی و مولانا و حافظ را دوست داریم. همانطور که نظامی و عطار و صائب و اخوان ثالث را دوست داریم. فردوسی را نه به این خاطر دوست داریم که خراسانی است، به این خاطر دوستش داریم که شاعر است، نبوغ دارد، فلسفه...