پایگاه اطلاع رسانی سایت تربت ما تربت ما
فقدان ادیب فرهیخته استاد محمود آخوندزاده ضایعه ای اسفناک برای محافل فرهنگی شهرمان است یاد و نامش همیشه مانا خواهد بود روانش شاد و مینوی باد وعده ی دوستدارانش امروز پنجشنبه ۲۱ مرداد ساعت ۱۷ در بهشت جواد ( مورشک ) وقطعه ی هنرمندان برای سپردن آن عزیز به خاک وطن که همیشه دقدقه ی خاطرش بود بازدیدها: ۲
“فقط اوست که می ماند “ خانواده محترم آخوند زاده / جامعه گرانقدر ادبی ، فرهنگی و اجتماعی تربت حیدریه با کمال تاسف مطلع شدیم که روانشاد استاد محمود آخوند زاده ره رو پیر بلخ و اسوه مهربانی و امید را ازدست داد ،ضمن ابراز همدردی با خانواده محترمشان وکلیه به سوگ نشستگان دیارمان تربت حیدریه ازخداوند متعال طلب آمرزش برای آن زنده یاد و صبر و بردباری برای خانواده محترمشان راآرزومندیم . امیدواریم بتوانیم در آینده ادامه دهنده راهش باشیم .خوشببختانه او توانست فرزندان این دیار عارفان را در جهت ارتقا فرهنگی وادب پارسی تربیت نماید خدایش بیامرزد (( همشهریان تربتی مقیم تهران )) اطلاعیهی تشییع پیکر استاد محمود آخوندزاده. به درخواست انجمن مثنویخوانی و انجمن شعر و ادب قطب و با موافقت ادارهی فرهنگ و ارشاد و شورای شهر تربت حیدریه، پیکر این استاد فرزانه در قطعهی هنرمندان دفن خواهد شد بازدیدها: ۳
خداوند تبارک وتعالی در نمی آورم. ولی در برابر خواست او هم جز تسلیم چاره ای نیست. دیروز از میان مردم تربت عموماً واهالی ادب خصوصاً مردی سترگ که برخلاف جثه¬ی در هم تکیده اش دارای روح بلندی بود به سوی دیگر سرا پرکشید ودوستدارانش را تنها گذاشت. آری این عزیز سفر کرده کسی جز زنده یاد استاد محمود آخوند زاده نیست که برای اهل ادب این مرز وبوم همانند دیرک چادری بود که ستونهایی چند و لینگرک هایی به شمار دورش را گرفته بودند و مدتهای مدید درکانالهای ارتباطی درحفظ و انتشار اشعار مولانا پیر بلخ قلم زد و هرروز دل مشتاقانش را شاد می کرد. او گذشته از مولوی شناسایی مردی خلیق ومهربان و عاشق بود که به همه چیز عشق می ورزید وهمه کس را دوست می داشت. از اهل ادب این دیار خواستارم هرچند دیرک چادر ادب شکسته شد، ولی ستونها ولینگرکهای بجا مانده دراین چادر سعی کنند تا همیشه جای این عزیز از دست رفته را سبز وسرپا نگاه دارند وبسان تیجه های چادر راه او را ازگزند باد وباران محفوظ دارند. من این ضایعه ی بزرگ را به خانواده¬ی محترم ایشان وبه اهالی تربت و دوستداران اوتسلیت عرض می کنم و هرچند فرسنگها از...
در اغلب دانشنامه های جهان، گردهمایی شیعیان در عزاداری سیدالشهدا امام حسین (ع) را در زمره بزرگترین گردهمایی های بشری برای تعظیم شعایر و انجام مناسک مذهبی می دانند. همچنان که حرم ایشان در کربلا و مقابر متبرکه در جوار آن، و نیز حرم امام علی(ع) در نجف اشرف و امام رضا(ع) در مشهد مقدس از بزرگترین معابد جهان و مراکز تجمع مؤمنان به این مذهب و آیین است. جایی که بی وقفه در طول بیش از هزار سال، به روی زاهدان و عابدان، از عارف و عامی گشوده و موجب قوام این مذهب و دوام وحدت شیعیان بوده است. از آغاز محرم تا گردهمایی عظیم اربعین، مجموعه ای از شعایر عاشورایی با تمرکز بر عزاداری و تعزیت شهیدان نینوا، با بیان جزئیات و انواع روایات و تمثیلات موجب تأثر عموم و تعلق خاطر عامه مردم، گرداگرد میدان و ماجرای غمبار شهادت حسین بن علی (ع) و برادر و فرزندان و اعضای خاندانش که همه نواده و بازمانده پیامبر اسلام (ص) بوده اند، می شود. اما به راستی چنین اجتماع سالانه و عظیمی در پی چه دستاوردی است؟ در طول قرنها، گروهی در حکمت عاشورا و عزای محرم سخن گفته و شاعران و مرثیه سرایان و تعزیه گردانان در همین...
امشب تربت حیدریه یکی از بهترین فرزندانش را از دست داد. او که حافظ مثنوی بود و دلش با دل مولانا جلالالدین پیوندی ابدی داشت. در سوگ این بزرگمرد چه میشود نوشت؟ مگر دیوان شمس جواب اشکهایمان را بدهد. به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد برای من مگری و مگو دریغ دریغ به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد جنازهام چو ببینی مگو فراق فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد مرا به گور سپاری مگو وداع وداع که گور پردهی جمعیت جنان باشد فروشدن چو بدیدی، برآمدن بنگر غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟ تو را غروب نُماید ولی شروق بود لحد چو حبس نماید خلاصِ جان باشد کدام دانه فرورفت در زمین که نرُست؟ چرا به دانهی انسانت این گمان باشد کدام دلو فرورفت و پُر برون نامد؟ ز چاه یوسفِ جان را چرا فغان باشد دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا که های هوی تو در جو لامکان باشد روانش در جنت با بهترین بندگان خدا محشور باد. استاد آخوندزاده از بهترین بندگان خدا بود. چهارشنبه ۱۴۰۰/۰۵/۲۰ تربت حیدریه بازدیدها: ۲
چوب کالایی نیست که قاچاق آن بهراحتی امکانپذیر باشد. وقتی از قاچاق درختی به ارتفاع ۳۰ متر صحبت میکنیم؛ یعنی این که قطعات این درخت را نمیتوان در کوله پشتی جا داد. اقتصاد ۲۴-جنگلهای ایران مدام در خطر نابودی و تاراج هستند. حالا دیگر شمال و غرب و جنوب ندارد. مافیای چوب و قاچاق در حال غارت کشور است. از زمانی که طرح تنفس ۱۰ ساله به جنگلهای شمال داده شد، مافیای چوب به سمت غرب آمد و بیشترین فعالیت آنها در مریوان و سروآباد انجام شد. از آنجا که ۴۰ تا ۵۰ درصد آب کشور از جنگلهای زاگرس تامین میشود اکنون چندسالی است که کشور با بحران کم آبی رو به رو شده است که علت اصلی آن قاچاق و از بین بردن درختان زاگرس است. روند کشفیات چوب و زغال قاچاق در سال جاری، اما مدام رو به افزایش بوده است. آنطور که کارشناسان منابع طبیعی گفتهاند؛ قاچاق سازمانیافته و شبکهای چوب درختان جنگلی در زاگرس وجود ندارد، بلکه بیشتر قطع درختان برای گذران معیشت است. هر هکتار از جنگلهای زاگرس از جمله جنگلهای لرستان میتواند سالانه به طور متوسط ۴۵۲ / ۱۹ کیلوگرم از عناصر فسفر و نیتروژن به ارزش تقریبی ۹۹۶ هزار ریال را نگه داری و...
به گزارش ایسنا، بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی انجمن فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران (International Federation of Journalists)، در سال ۲۰۲۱ میلادی تا کنون ۲۵ روزنامه نگار و فعال رسانه ای جان خود را از دست داده اند. افغانستان و مکزیک هر کدام با ثبت پنج مرگ، به صورت مشترک در رتبه نخست بالاترین تعداد فوتی روزنامه نگاران در سال ۲۰۲۱ قرار دارند. همچنین دو خبرنگار محیط زیست ایرانی (مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی) که در حین انجام وظیفه و به علت واژگونی اتوبوس جان خود را از دست دادند، موجب شده ایران در رتبه دوم بالاترین نرخ مرگ روزنامه نگاران تا به اینجای سال ۲۰۲۱ جای بگیرد. بورکینافاسو، هلند، پاکستان، اتیوپی، کنیا، سومالی، نیجریه، ترکیه، یونان، بنگلادش، فیلیپین، آذربایجان و گرجستان نیز دیگر کشورهایی هستند که با مرگ خبرنگاران خود در هفت ماه نخست سال ۲۰۲۱ رو به رو شده اند. نقشه مربوط به آمار مرگ روزنامه نگاران در سال ۲۰۲۱ بازدیدها: ۰
پاییز سال ۱۳۴۸ محمد عظیمی، محمد قهرمان پاییز سال ۱۳۴۸ اساتید شعر خراسان: احمد کمالپور، محمد عظیمی، علی باقرزاده، محمد قهرمان در این شماره میخواهیم نگاهی بیندازیم به زندگی و شعر شادروان استاد محمد عظیمی از شاعران خوب تربت حیدریه که سالها در مشهد در حلقهی انجمن قهرمان حضور فعال داشت. محمد عظیمی متخلص به «عظیمی» در سوم مردادماه سال ۱۳۱۹ خورشیدی در روستای قَندِشتَن تربت حیدریه به دنیا آمد. او فرزند حاج ابراهیم خان بود و خانوادهاش از خانوادههای محترم و معروف تربت حیدریه به شمار میرفتند. محمد عظیمی در مشهد دورهی دبیرستان را به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ به عنوان کتابدار در دانشکدهی ادبیات مشهد استخدام شد و بعدها در سمتهای مختلف خدمت کرد. آخرین سمت وی در دانشکدهی ادبیات مشهد، رئیس امور اداری بود و در اسفندماه سال ۱۳۷۵ به افتخار بازنشستگی نایل شد. آقای عظیمی شاعر همشهری پس از بازنشستگی به عنوان رئیس امور اداری در موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی مشغول به کار شد و پس از چند سال به علت کسالت از کار کنارهگیری کرد. پس از بازنشستگی چند سالی هم در موسسهی پژوهشی خراسان شناسی کار کردهاند که زیر نظر آستان قدس رضوی اداره میشد و بعدها تعطیل شد. این...
شهر من یک خیابان بزرگ داشت از این طرف تا آن طرفش، به نام خیابان فردوسی. یک تربت بود و یک خیابان فردوسی. وقتی از میدان بسیج وارد خیابان فردوسی میشدی، فردوسی را میدیدی نشسته، کتاب در دست با دستار خراسانیِ سفید و پاکیزهاش. لبخندش متین و مهربان بود. دوست عزیزم دکتر علمداران که استاد رشتهی ادبیات است میگوید وقتی دانشجو بودم با دوستان دانشجویم که از کدام از جایی بودند کُریخوانی داشتیم. منتها ما بچههای ادبیات کُریهایمان هم ادبی بود. آخرِ کُریخوانی من این بود: «از ادبدوستیِ مردم تربت حیدریه همین بس که طولانیترین، بزرگترین و آبادترین خیابانشان را به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی زدهاند» حالا اگر آقای دکتر برگردد به همان روزهای دانشجویی نمیتواند به محکمی قبل کُری بخواند. فردوسی هنوز هم مثل قبل نشسته است. متینتر و مهربانتر از قبل نگاه میکند و لبخند میزند اما دیگر نام نیمی از آن خیابان، فردوسی نیست. من و دوستان شاعرم فردوسی را دوست داریم، همانطور که سعدی و مولانا و حافظ را دوست داریم. همانطور که نظامی و عطار و صائب و اخوان ثالث را دوست داریم. فردوسی را نه به این خاطر دوست داریم که خراسانی است، به این خاطر دوستش داریم که شاعر است، نبوغ دارد، فلسفه...
عکسهایی از انجمن قطب در نوروزگاه ۱۴۰۰ قول داده بودم! به هر دویشان! دو سه روز به سالتحویل بود که پوستر تبلیغاتی نوروزگاه را دیدم، همانجا به حسامالدین و حدیثه قول دادم که عصرهای نوروزیمان را برویم پاتوق شعر. شنبه شده بود و قرار بود جلسهی همیشگیِ انجمن قطب در پاتوق شعر برگزار شود، به راه افتادیم. دو طرف جادهی توتستان بنرهای بزرگ متعددی نصب شده بود، پاتوق نقاشی، پاتوق قصههای قرآنی، پاتوق موسیقی و… به محل پاتوق شعر که رسیدیم استاد صباغ زاده را در حال چیدن میز و صندلیها دیدم، دو میز گردِ بزرگ که روی یکی سردیس استاد قهرمان و روی دیگری تعدادی کتاب از شاعران تربتی چیده شده بود. غزل کوچولو میدوید و موهای رهایش در باد میرقصیدند، به حالش غبطه خوردم که چه کودکانه و بیبهانه شاد و خوشحال است. دوستان شاعرم کم کم از راه رسیدند، حال و احوال و تبریکات سال نو که به پایان رسید، زینب نجفی سکان اجرا را به دست گرفت، برایمان غزلی خواند از سجاد سامانی. طبق روال معمول جلسات استاد مهربانمان برایمان غزل خواجه را خواندند، این هفته فضا خیلی متفاوتتر از همیشه بود، بچههای انجمن موسیقی در همسایگیِ ما بودند و صدای ساز و آوازشان تا وسط...