گفتوگوی اختصاصی | بیش از نیمقرن دوستی «عباس کیارستمی» با همشهری فرزانه دکترمرتضی کاخی
گوهران: عباس کیارستمی هنرمند ایرانی دوشنبه ۱۴ تیر ماه ۹۵ در فرانسه درگذشت. شاعر فقید سینمای ایران، سر منشاء حرکت بسیاری از فیلمسازان سینمای ایران و یکی از ارکان اصلی گشایش دروازه فستیوالهای جهانی به روی سینمای وطنی بود. برای تحلیل وجوه شاعرانه این هنرمند ایرانی، یک روز پس از وداع تلخ با کیارستمی بزرگ، پای صحبت «مرتضی کاخی» شاعر، پژوهشگر و هنرمندی که از دوستان نزدیک و قدیمی کیارستمی بوده نشستهایم. اغلب شاگردان کیارستمی به کرات نام کاخی را از زبان او شنیدهاند و بسیاری این صمیمیت را نشان از تاثیر وی بر کیارستمی دانستهاند. این ارتباط آنقدر ریشهدار و عمیق بوده که در فعالیتهای حرفهای کیارستمی (از جمله گزینش نام و موضوع برخی از فیلمهای او) تأثیر گذاشته است. کاخی از آغاز تا تأثیر این ارتباط بر زندگی و فعالیت حرفهای کیارستمی میگوید. او که مقدمهای بر کتاب «همراه با باد» عباس کیارستمی در سال ۱۳۸۵ نگاشته است، در این گفتوگو درباره وجوه ادبی عباس کیارستمی و آثار مکتوبش نیز توضیح میهد. با صحبتهای کاخی درباره کیارستمی همراه شوید.
آغاز ارتباط و ادامه آن؛ مصاحبت اندیشمندانه با عباس کیارستمی
“سالهای قبل از انقلاب دبیر اول سفارت پراگ بودم و عباس کیارستمی آثاری برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میساخت. در آن زمان سینمای چکسلواکی از عباس کیارستمی که آن روزها فیلم «نان و کوچه» را ساخته بود، دعوت کرد تا در ضمن از بخشهای مختلف سینمای این کشور دیدن کند و او برای سفری چند روزه به این کشور آمد. چندی بعد نامهای به سفارت فرستاده شد که نشان میداد همسر کیارستمی در جستوجوی اوست. روزی او مستقیم وارد دفتر من در سفارت شد و وقتی خود را معرفی کرد، ماجرای نامه را برایش تعریف کردم و گفتم باید تو را به کشور بازگردانیم. او توضیح داد که سفر من چند روز بیشتر طول نمیکشد و بابت این چند روز اقدامات لازم را انجام دادهام و حتی داروهای همسرم را (که باردار است) روی کاغذ بالای تخت وی گذاشتهام. او همچنین در ادامه از مشکلاتاش در این سفر توضیح داد. هیچکس در فرودگاه به دنبال او نرفته و جایی برای استقرار او در این چند روز در نظر نگرفتهاند. این از هماهنگیهای ناقص کانون در آن سالها بود و از طرفی شرایط چکسلواکی در آن زمان، مطلوب نبود و رسیدگی مناسبی در زمان حضور کیارستمی انجام نشده بود. من موضوع را به سفیر گفتم و همچنین به او توضیح دادم که بنا به شرایط نامناسبی که برای ورود کیارستمی به چکسلواکی وجود آمده، بدون میل باطنی وی، اجازه برگرداندناش را نمیدهم. در نهایت عباس کیارستمی را به خانه خودم بردم. مصاحبت با وی تا حدی دلنشین بود که خانوادهام نیز از حضورش خوشحال شدند. کیارستمی طنز ظریفی داشت و صحبتهایش پر از نکات اندیشمندانه بود. همه این ویژگیها، باعث صمیمیت بیشتر من و کیارستمی در ادامه شد. آنجا بود که از پروفسوری که رئیس امور سینمایی چکسلواکی بود، خواستم تا فیلم «نان و کوچه» را در دانشگاه به نمایش درآورد. همچنین جلسه نقد و بررسی این فیلم هم با ترجمه سوالات از سوی من انجام شد. استقبال از این اثر توسط دانشجویان و همان پروفسور که متاسفانه نامش را به یاد نمیآورم، بسیار خوب بود. پروفسور مقالهای در باب این فیلم در یکی از مهمترین روزنامههای آن زمان به نگارش درآورد و پس از آن در یک روزنامه ایتالیایی نیز درباره این فیلم و عباس کیارستمی یادداشتی نوشت. به نظرم عباس کیارستمی با این اتفاق، نخستین گامهای جهانی شدن را برداشت و نامش بر سر زبانها افتاد.”
خاطرات دو نفرهای که منجر به نامها و ایدهها شد
“بخشهایی از برخی فیلمهای او بر اساس اتفاقی که در زندگی و خاطراتمان نقش بست، شکل گرفت. به یاد دارم برای عباس درباره نحوه برخورد بزرگترها با کودکان در زمان گذشته تعریف میکردم. به یاد میآورم برای خرید زمین جایی رفته بودیم و من به فرد طرف معامله مبلغ پایینی پیشنهاد دادم و او دائم مبلغ را بالاتر برد؛ در نهایت به عباس گفتم؛ “برویم این آقا حالش خوب نیست” و دیالوگهای مفصل و جالبی بین من و فروشنده برقرار شد. همین دیالوگها در بخشی از فیلم او گنجانده شد. حرکت مسیر زندگی من و عباس کیارستمی، آنقدر با هم و در کنار هم شکل گرفت که سبب شد خاطرات تأثیرگذار اینچنین، به وفور بین ما رقم بخورد. حتی او، یکبار میخواست نام من را در تیتراژ فیلم «گزارش» هم بگذارد که بنا به مقتضیات شغل من، این اتفاق نیفتاد، چرا که من در بخش دیپلماسی فعالیت داشتم و نباید چنین فعالیتی میکردم. یا خاطره دیگرم از روزی که در حال خوردن گیلاس بودیم و عباس درباره موضوع فیلم جدیدش توضیح میداد و در آخر از من پرسید: به نظرت چه اسمی برای فیلم بگذارم؟ گفتم: همین گیلاس را مد نظر قرار بده و او با کمی تأمل، نام هوشیارانه «طعم گیلاس» را انتخاب کرد. اینها را از باب تأثیر صمیمیتی میگویم که بین ما بود.”
سینمای او شعر است و شعر او سینماست
“من فیلمهای مختلف کشورهای مختلف را دنبال میکردم و معتقدم آثار سینمایی کیارستمی از یک برهنگی خاص حقیقت و شاعرانگی صادقانه ای بهره مند است. او نگاه عمیقی به تصویر و اندیشه داشت. مهمترین خصیصه هنر کیارستمی، در تصویر دور از ابتذال او از زندگی است در عین حال که کارش، بازتاب زندگی است. کیارستمی به جرأت نخستین فیلمسازی است که سینمای روشنفکرانه و عمیق را به ایران شناساند. حضور او در سینما شاعرانه بوده و همچنین شعر او نیز سینما است. تکنیکهای فیلمسازی در کنار نگاه فلسفی او تا همیشه مأخذ فیلمسازی بسیاری از فیلمسازان خواهد بود.”
حضور کیارستمی در عرصه شعر و مقدمهنویسی برای کتاب او
“اینکه من حضور ادبی او را چگونه میبینم، باید به سراغ مقدمهای که بر کتاب او نوشتهام بروید. در زمانی که این کتاب با مقدمهای از من منتشر شد، یکی از دوستانم که مدرس ادبیات در دانشگاه بود، به همراه هوشنگ ابتهاج به خانه من آمد. این دوست رو به ابتهاج کرد و گفت: امروز دانشجویانم نسبت به مقدمه مرتضی بر کتاب کیارستمی معترض بودند و میگفتند که به نظرشان پر و بال زیادی به حضور ادبی او داده شده است. من به شدت از این حرف، عصبانی شدم و با تندی به این دوست ادیب گفتم: سینما و شعر با هم مرتبط است و شکل ارائه اثر در هر کدام از این حوزهها، نیاز به برخورداری از خلاقیتی خاص دارد.”
زیست توام در دنیای شعر و سینما
“فیلم شاعرانه اثری است که تصویر شاعرانه دارد و کیارستمی شاعر سینما و صاحب سینمای شاعرانه است ،چرا که وجوه مختلف هنر به ویژه ادبیات را می شناخت. کیارستمی در هر دو جهان شعر و سینما زندگی میکرد. زمانی که هنرمندی بتواند در هر حوزهای حضور تکاملیافتهای داشته باشد، باید آن را ستایش کرد. شعر کیارستمی تصویر دارد و سینمای او نیز با ادبیات گره خورده است.”
حضور کیارستمی به عنوان برترینهای سینمای جهان
“کوروساوا سینماگر شناخته شده ژاپنی بعد از آشنایی با آثار کیارستمی گفته بود: فکر میکردم بعد از مرگ ساتیا جیترای سینماگر بزرگ هندی، سینمای آسیا حرکت نکند، اما کیارستمی خلاف این تصور را ثابت کرد. کوروساوا همچنین لباس فیلمبرداری خود را که به عنوان نماد فعالیتاش در سینما میدانست، بسته بندی کرد و برای عباس کیارستمی فرستاد. سایر فیلمسازان بزرگ نیز در دورههای مختلف همیشه از نگاه و حضور او تقدیر کردند. این افتخار ماست که عباس کیارستمی یکی از ۵ سینماگر برتر جهان محسوب میشود.”
هوای این شهر هنوز آغشته به نفسهای کیارستمی است
“عباس کیارستمی یکی از چهار رکن اصلی زندگی من است. عکس او همیشه در خانه من بوده و اکنون هنوز رفتناش را باور نمیکنم. احساس میکنم هنوز هوای این شهر به هوای نفسهای او آغشته است. او را فراموش نمیکنم و در سوگاش نشستهام. این واقعه تلخ را به همه ملت ایران تسلیت میگویم.”
گوهران | شهرزاد رویائی
بازدیدها: 49