آیین وداع با امیر هوشنگ ابتهاج، شاعر معاصر، صبح روز گذشته در محوطه مقابل تالاروحدت تهران با حضور برخی از مسئولان فرهنگی و علاقمندان به این شاعر ایرانی برگزار شد.
به گزارش مهر، آیین وداع تهرانیها با شاعر ملی کشور امیرهوشنگ ابتهاج صبح روز جمعه چهارم شهریور ۱۴۰۱در محوطه مقابل تالار وحدت با حضور جمعیتی از طرفداران ادبیات فارسی و شعر ابتهاج برگزار شد.
پیش از این مراسم، پیکر زنده یاد ابتهاج به خانه این شاعر در تهران برده شد و در کنار درخت ارغوان، درختی که الهام بخش شاعر بود، نماز میت بر او اقامه شد. آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد، رئیس گروه اسلامی فرهنگستان علوم، نماز را جاری کرد. همچنین محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ، با حضور در مراسم اقامه نماز بر پیکر مرحوم ابتهاج، در گفتگو با دختر زندهیاد ابتهاج، فقدان این استاد برجسته ادبیات ایران را غمی بزرگ برای اهالی شعر و ادب فارسی دانست و بر اهتمام مجموعه وزارت فرهنگ در برپایی باشکوه مراسم وداع در تالار وحدت و مراسم خاکسپاری در گیلان تاکید کرد.
مراسم وداع با زنده یاد ابتهاج با سخنرانی دختر این شاعر، یلدا ابتهاج آغاز شد. وی گفت: سایه بالاخره به سرزمین خودش بازگشت و با هفت هزار سالگان سر به سر شد. برگشتن سایه کار دشواری بود، اما به هر حال با همکاری عده زیادی از دوستان بهویژه عزیزان مسئول در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین سفارت ایران در آلمان این اتفاق رخ داد.
وی افزود: من و کیوان و کاوه ابتهاج توانستیم مشکل را حل کنیم و امروز سایه اینجا در وطن است و با مشایعت شما به زادگاهش میرود و آنجا به خاک سپرده میشود. به دلیل دوری مسافت و… خاکسپاری در باغ محتشم رشت به فردا یعنی شنبه پنجم شهریور ۱۴۰۱موکول شده است. من هیچگاه تصور امروز را نداشتم. به همه شما تسلیت میگویم و امیدوارم این امانت را از ما بپذیرید.
ابتهاج ادامه داد: این جسم سایه است که دیگر وجود ندارد. شاعر با شعرش در این سرزمین ماندگار میشود. خوب و بد هر آدمی پس از آیین خاکسپاریاش پاک میشود. پدرم مرد شریفی بود و تا آخرین نفسش در بیمارستانی در غربت به یاد غم و شادی مردم ایران بود.
یلدا ابتهاج در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به دغدغههای شعری سایه گفت: پدرم هیچ پیامی را جز با شعرش برای مردم ایران نگفته است. او هویت ما را در شعر حفظ کرد و امروز همه ما وارث گفتهها و اشعارش هستیم. ما باید در شعر او تامل کنیم و متوجه شویم که سایه با این ابیات میخواسته چه به ما بگوید؟
یلدا ابتهاج اضافه کرد: دغدغه همیشگی سایه پاسداشت حرمت وطن بود و دوست داشت همه ما هم به گذشتگان نگاه کنیم و هم آیندگان را پاس بداریم. در آخرین لحظات زندگیاش میگفت میخواهم به رشت برگردم چون به آنجا تعلق دارم و میدانم که هرکسی را که به صمیمیت با مردم صحبت کند، آنها او را میپذیرند.
وی با اشاره به اینکه سایه سختیهای زیادی را از سر گذراند گفت: سایه سختی بسیار کشید، اما هیچگاه تلخ نشد و امید را به خود و ما بازگرداند. امیدوارم این یادگاری را از ما بپذیرید. من بعد از چند روزی به آلمان بازمیگردم و نمیتوانم هر روز سر مزار بروم. امیدوارم شما مردم ایران در هر جای کشور که هستید او را تنها نگذارید و به مزارش در باغ محتشم که امیدوارم آبرومند باشد، بروید و او را همیشه با خواندن اشعارش یاد کنید.
دیگر سخنران این مراسم احمد جلالی، نماینده و سفیر پیشین ایران در یونسکو بود. وی گفت: بنده این افتخار را داشتم که در چند روز آخر زندگانی سایه در کلن همراهش باشم. تا زمانی که فرسودگی بدن اجازه میداد در آن حالت بیماریای که به رفتن او انجامید، همچنان میشد سرحالش آورد و برق را به چشمان بیمارش انداخت. و من این حیله را میدانستم. میدانستم که اگر برای سایه شعر بخوانیم، جان میگیرد.
وی افزود: سایه در نهم اوت فوت کرد و من پنجم اوت به نزدش رفتم و وقایع را نوشتم. به همراه یلدا به سراغش رفتیم. خواب بود اما یلدا بیدارش کرد و بعد از ابراز محبت، من شروع به حرف زدن کردم که سایه جان این غزل را یادت هست؟ در حین خواندن غزل بودم که دیدم چشمانش شروع به درخشیدن کرد و به فکر فرو رفت.غزل این بود:
شمعِ خود سوخته بزمِ غریبانه خویشم ر غمِ بیگانه ندارم که به پروانه خویشم و…
جلالی اضافه کرد: سایه بعد از پایان غزل گفت که تمام این غزل زاییده یک مصرع حافظ است که گفت: بعد از این روی من و آینه وصل جمال. این یک مصرع را پرورش دادم و شد این غزل. و من چقدر خوشحال شدم که همچنان با شعر فارسی و در بستر بیماری، سایه از رودکی یاد میکرد و سخن میگفت و انرژی میورزید و مدت سه ساعت با همان حال در بحث از شعر بود و اینکه چگونه این غزل از یک مصرع حافظ ساخته شد.
جلالی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این نکته رگ خواب سایه صحبت از ظرافتهای زبان فارسی بود، گفت: به قول استاد شفیعی کدکنی که تالمات روحیشان اجازه نداد در این مجلس سخن بگویند، اگر صد سال شعر فارسی را در نظر بگیریم و غربال کنیم تا به دانه درشتها برسیم قطعا سایه بین دو سه دانه درشت اصلی قرار دارد. بسیاری از غزلهای سایه ساختنشان گاه تا چهار سال طول میکشید. چیزی به ذهنش میرسید و بیتی میگفت و همچنان با آن ور میرفت.
وی ادامه داد: غزل آینه در آینه مطلعش مژده بده مژده بده یار پسندید مرا است. اما شروع سرایشش این بیت نبوده است. او در سالی مهمان مومن قناعت بود در سمرقند و همان دوران نیز شعر سایه در جهان زبان فارسی بسیار وسیعتر از مرزهای جغرافیای سیاسی شناخته میشد. در مهمانی از او خواسته شد شعری بخواند. بعد شنونده سمرقندی آن چنان سر ذوق میآید که اجازه میگیرد تا گونه سایه را ببوسد. و بعد سایه در لحظه این بیت را میسراید که:
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز ر کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
جلالی گفت: این بیت میآید و بعد آرام آرام تبدیل به غزل آینه در آینه میشود. اگر یک هسته بی طرف بیایند و ۱۰نفر ادیب برجسته جهان را نام ببرند، قطعا پنج نفر از آنها ایرانی هستند و این به دلیل آن است که ایرانیان شعر را زندگی میکنند. سایه شخصا به من گفت که این همه مردم هستند که با شعر من زندگی میکنند اما من آنها را نمیشناسم و این سرمایه من است. یکبار همراه با دکتر شفیعی به شاهرود آمده بودند و جالب اینجا بود که بچههای دبیرستانی او را در خیابان دیدند و شناختند و نزدش رفتند و شعر خواندند.
در این مراسم جمعی از مسئولان فرهنگی از جمله محمود شالوئی، دستیار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجتبی حسینی، دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رضا ثقفی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و هنر از جمله محمدرضا شفیعی کدکنی، بهمن فرمانآرا، ابراهیم اسماعیلیاراضی، محمدعلی مودب، سهیل محمودی و خانواده هوشنگ ابتهاج و نیز خیل عظیمی از دوستداران این شاعر بزرگ شرکت داشتند.
مراسم با پخش سرود «ایران سرای امید» و با خوانش و همراهی مردم به پایان رسید. لازم به ذکر است مراسم خاکسپاری نیز امروز پنجم شهریور در باغ محتشم رشت برگزار خواهد شد.
ابتهاج که از تیرماه ۱۴۰۱به دلیل نارسایی کلیوی در بیمارستانی در شهر کلن آلمان بستری و تحت درمان قرار گرفته بود، بامداد چهارشنبه ۱۹مرداد درگذشت. شعر تصنیف مشهور «سپیده» که با عنوان «ایران ای سرای امید» شناخته میشود، از سرودههای ابتهاج است.