گزارش جلسهی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۷ به قلم شاعر همشهری خانم زهرا آرین نژاد
گزارش جلسهی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۷ به قلم شاعر همشهری خانم زهرا آرین نژاد (بخش اول)
به کتابخانه نزدیک میشویم. باد میوزد. قدمهایم را آهسته برمیدارم. احساس میکنم کتابخانه انتهای یک کوچهی بنبست است که از هر طرف بروی مسیرت به آنجا ختم میشود. چقدر این انتهای کوچه دلگرمکننده است. یک فنجان چای داغ که با دستهای ملیحهی عزیز درست میشود و همراه با ضربآهنگ شاعران این مسیر ادامه پیداکرده و با خسرو و شیرین به اوج خود میرسد و تو احساس میکنی در اینجا شبهای بلند زمستان کوتاه به نظر میرسد و زندگی دیگر چیزی کم ندارد.
وارد کتابخانه میشوم و همزمان با استاد نجف زاده و آقاپسرشان وارد سالن میشوم. از دور چشمم به استاد صباغ زاده و چند تن از شاعران میافتد که سحرخیزتر از ما بودهاند. هنوز سرِ جایم ننشستهام که استاد نوشتن گزارش ایندفعه را بر دوشم مینهد و من هم با دل و جان میپذیرم.
خانم صبری کنارم نشسته است و دارد مرا به دخترش نشان میدهد و میگوید این همان خانم است. موضوع را که میپرسم، میگوید: «یک هفته است در خانه قدم میزنم و با خودم مدام تکرار میکنم: «نفرین به این همه غزل عاشقانهام» و دخترم میگوید: «بس است مامان این همه تکرار نکن. من درس دارم. اگر بدانم شاعر این شعر کیست حسابش را میرسم.»» به دخترش نگاه میکنم با هم میخندیم.
بوی سیگار در فضای سالن میپیچد. لابد یکی از همین شاعران دردهایش را با سیگارش قسمت کرده است و من با خودم میگویم بیخودی عاشقانههای دنیا را جدی گرفتهایم. این روزها هیچ دلی برای هیچ کسی تنگ نمیشود.
در همین گفتوگوهستیم که خانم بهنام با یک سلام ناب از یک دیماه ناب
استاد نجف زاده را به قرائت غزل حافظ دعوت میکند. و استاد با همان وقار و متانت همیشگی شروع به خواندن غزل شمارهی ۳۷۸ میکند: «ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم/ جامهی کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم» و سپس استاد صباغ زاده به تفسیر این غزل میپردازد.
اولین شاعر خانم مرادی دختر بااستعدادی است که برایمان چهارپارهای زیبا میخواند: «گر چه مو بستم ولی یک دم پریشانی نرفت» و یا «جای من خود را بغل کن این روزها» استاد صباغ زاده به تصویرهای زیبای این شعر اشاره میکند.
سپس نوبت به جناب آقای یپرم می رسد. پرانرژی به جایگاه میآید. شروع به خواندن غزل میکند. من که از بس تند میخواند به گردش نمیرسم. فقط بعضی مصراعهایش در چنگ خودکارم اسیر میشود، مثل: «پس چرا گاهی به جانم میزنی هی نیشتر» یا: «من خراباتی شدم بس که صدا کردم تو را»
سید علی منصوری شاعر بعدی است که یک ترانه: «خداحافظ رفیقم بی تو دلتنگم» و غزلی با مطلع: «ای عشق این دیوانه را دیوانهتر کن» برایمان میخواند و مورد تشویق دوستان قرار میگیرد. در لابهلای این همه تشویق شاعران، تشویقهای آقای یپرم از همه پرانرژیتر است. جوری تشویق میکند که هر شاعری فکر میکند شعر خودش بهترین شعر جلسه است. ایشان کلا بمب انرژی هستند.
در همین لحظه احساس میکنم کسی به شانهام میزند. برمیگردم. غزل کوچولو است با یک کاغذ کوچکتر از خودش در دست،و از من سوال میکند که آیا شعری برای خواندن دارم. من هم که شعری آماده نکرده بودم جواب منفی به او دادم
ولی احساس کردم او دوست دارد در داخل کاغذ برایش اسم بنویسیم تا با دست پر نزد پدرش برود.
نوبت به استاد صباغ زاده میرسدکه به مناسبت تولد ایرج جنتی عطایی زندگینامهاش را خلاصه و مفید و به قول خودش از آنچه در حافظه داشته است مرور می کند و از ترانههای ماندگارش سخن به میان میآورد. استاد ادامه میدهد متاسفانه امروزه بار بیشتر ترانهها روی ملودی آنهاست اما ترانههای ایرج جنتی خود به تنهایی زیبایند و با ملودی خوب زیبایاش دو چندان میشود.
خانم زبردست شاعر بعدی است: «ساک بستهام به دست راه میروم» شعر خوبی بود و استاد علمداران از همهی شاعرانی که دوست دارند شعرشان نقد شود خواست در گروه بگذارند و همه در نقد این اشعار شرکت کنند. حضور استاد علمداران با معلومات عالی و دقت در اشعار شاعران قابل وصف است.
گزارش جلسهی انجمن قطب به تاریخ شنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۷ به قلم شاعر همشهری خانم زهرا آرین نژاد (بخش دوم)
شاعر بعدی آقای حسینی بودند با شعری که نمیدانستیم قالبش چیست: «از آن قرار بیقرار که آدم بود» به قول جناب آقای محمدزاده شاعر چیزی در اندیشه دارد که میخواهد به زبان بیاورد ولی در محور افقی عمودی ضعیف است. اگر من جای آقای حسینی باشم به سراغ استاد نجف زاده میروم تا همان قالب شعر آقای اکبرزاده را برای ایشان هم پیاده کنند.
خانم بهنام ادامه میدهد: «شعر روح دنیا را صیقل میدهد» تصنیف زیبایی است. شاعر بعدی جناب آقای مهدی حسن زاده است. شروع به خواندن شعر میکند: «میگن جای غذا غم میپزی توی غذا سازت» دست از نوشتن میکشم و محو شنیدن این شعر میشوم. چقدر زیبا بود و زیباتر از ترانهاول، ترانهی بعدی بود: «میتونم شهرو با خودم ببرم/ به زمانی که عاشقت بودم» که همه در جلسه لذت بردند.
شاعر بعدی آقای احمد حسن زاده بود که غزل ایشان هم زیبا بود و چون با دقت گوش میکردم متاسفانه چیزی را یادداشت نکردم و من از این همه پیشرفت شاعران لذت میبرم.
خانم رضازاده شاعر بعدی بودند که شعر خوب و بااحساسی خواندند: «در این حالی که من دارم بباید پادشاهی کرد» یا تویی همدم تویی همراز، تویی بال و پر پرواز»
شاعر بعدی جناب زال بودند با شعری گویشی که بعد از ۱۵ سال دوباره دستی بر آن کشیده بودند و خیلی خوب بود.
نوبت به محمد رنجبری رسید شاعر دههی نودی که ما را با مشکلات دههی خود آشنا کرد.
خانم فرامرزی نژاد با غزلی که در مورد فروغ نوشته بودند مورد تشویق دوستان قرار گرفتند: شبیه ساحل آرامی میان هجمهی طوفانها»
آقای اعتقادی یکی دیگر از شاعران این هفته است که در حرکتی ناباورانه شعری را به استاد نجف زاده و استاد صباغ زاده تقدیم میکند و گلایههای خود را هم عرضه میدارد و آن چنان میخی به زمین میکوبد که حالا حالاها در جلسهها از قلم نخواهد افتاد. و استاد صباغ زاده هم رسم مهماننوازی را به جا آورده و خطاب به آقای اعتقادی میخواند: «این انجمن همیشه به دور از کسادی است/ شیخش اگر غلامرضا اعتقادی است/ نقل است گفته است نجف زاده پیر جمع/ یک شعر خوب لیک دو تایش زیادی است»
شاعر بعدی خانم زهرا کرمانی است. شعری میخواند: «دارها این بار هم آویز شد» زیبا بود اما به دلیل وقت کم نقدنمیشود. خانم صبری و دختر خانمشان هم با کارگردانی خانم یعقوبی عزیز در امر پذیرایی فعالیت داشتند.
و بالاخره آقای وفاپور ماند و زجرهای خسرو از یاد شیرین و تلخیهای مریم تا ببینیم هفتهی بعد فرهاد با ورود به داستان چه خواهد کرد. و صدای زیبای خانم بهنام با: «به پایان آمد این دفتر/ حکایت همچنان باقیست»
صدای صندلیهایی که باید یک هفتهی دیگر منتظر بمانند. سکوت محفل را به هم میریزد.
شاعران یکی یکی چمدانشان را میبندند
ناپدید میشوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
و بیرحمترینشان در برف.
و من با قدمهای سست اجباری
با سکوتی به وسعت غمها
از مسیر تو را ندیدنها
از همان قهوهخانه میگذرم
بازدیدها: 42