محمدعلی وکیلی کاش پاک کن حافظه مردم پاک نمی کرد!
در فرهنگ سیاسی ما، وعده دادن در صحنه انتخابات و سپس حاشا کردن یا به فراموشی سپردن آن پس از عبور از انتخابات، به یکی از سنتهای رایج تبدیل شدهاست.کم نبودند مردان عرصه سیاست که در زمان انتخابات، سینهها چاک و گلوها پاره کردند تا کف بر دهان (!) خود را ناجی کشور، ملت، استان و شهر نشان دهند.
آنها با رندی، خود را نامزد نجات همشهریان خویش از فقر، بیکاری و عقبماندگی نشان دادند ولی پس از نشستن بر صندلیهای نرم پارلمان و… تمامی آن وعدهها را فراموش کردند تا در کنج عافیتطلبی به چانهزنیهای حزبی، مشغول گردند. آنها به جای وکیل ملت بودن، وکیلالدوله و در مواردی نیز، وکیل صاحبان زر و زور و تزویر شدند.
رسم ناپسند وعده دادنهای پرشمار باعث شدهاست که گاهی نمایندهای پس از چندین دوره متوالی نمایندگی در مجلس، هرگاه که پا به عرصه رقابت میگذارد آنچنان دولت، مجلس و دیگر قوا را به باد استیضاح و انتقاد گیرد که گویی، از کرهای دیگر به این ساحت حلول کردهاست و هیچ نقشی در وضعیت کنونی نداشته و ندارد. بسیاری که در دوره نمایندگی به جز مجیزگویی و مدیحهسرایی برای دولتمردان، هیچ برگ درخشانی در کارنامه نمایندگی خود ندارند، به محض ورود به عرصه انتخابات چنان داد سخن میرانند و «وافریادا» سر میدهند که در تصویر ناآشنایان، به مثابه سخنگویی برای اپوزسیون وضع موجود به نظر میرسند! اینان برای اثبات خود، سوار بر نوار فراموشکاریهای مردم، گذشته را به انکار میگیرند و تمام تقصیرات را بر دوش رقبا و دیگران سوار میکنند.
اینان که تا دیروز، کرسی نرم نمایندگی را به کنج عافیتطلبی و بیخیالی نسبت به رسالت وکالت و نمایندگی ملت تبدیل کرده بودند و دریغ از ارائه یک نطق در دفاع از حقوق موکلان؛ حال چنان ناجیگرایانه در میدان رقابت ظاهر شدهاند که گویا در دفاع از پابرهنگان، مصونیت نمایندگی را از دست دادهاند و آبرو و حیثیت خود را خرج کردهاند. این گروه، هیچگاه نخواستند در بزنگاهها، نقش نظارتی خود را ایفا نمایند؛ در مواردی هم که با طرح سوال یا استیضاح از جانب دیگر نمایندگان روبهرو میشدند؛ به نام «مصلحت» سعی در بایکوت سوالکنندگان داشتند.
بارها شاهد بودیم که معدود نمایندگان مستقل و شجاع به دلیل عملکردشان به رسالت نمایندگی، توسط این عده با انواع تهمتها بمباران میشدند. اکنون همانها به سینهچاکان امروز در نقد دولت، تبدیل شدهاند. جالب است بعضی وزرا که اکنون عزم نمایندگی مردم را دارند، چنان حوزه مسئولیتی خود را به باد انتقاد میگیرند که ضربالمثل معروف را تداعی میکنند؛«مارادونا را ول کنید و غضنفر را بچسبید!»
شاید دلیل عمده اینهمه وعده بدون پشتوانه، اعتقاد و باور نامزدها به فراموشکاری مردم باشد. ضعف حافظه تاریخی و فراموشکاری ملت ایران، موضوعی است که بسیاری با آن همعقیدهاند اما این نوع فراموشی، چنان نیست که عملکرد بعضی نادیده انگاشته شود.
اگر بنا باشد وعدههای انتخاباتی صادق بیفتند؛ در ظرف چهارسال نمایندگی، دیگر نباید یک نفر بیکار، یک نفر زندانی، یک مورد طلاق، یک نفر معتاد و یک نفر ورشکسته پیدا شود؛ آنوقت، تمامی هواداران هر نامزد که دارای حداقل مدرک تحصیلی «لیسانس» باشد به محض پیروزی وی، به سمتهای مدیریتی استانی و شهرستانی نایل خواهند آمد!
این در حالی است که تجربه نشان دادهاست؛ نمایندهای که با گزافهگویی و با تکیه بر وعدههای دروغین به مجلس راه یافتهاست، خود، اولین حاشاکننده وعدهها خواهد بود؛ او که اکنون چیزی نماندهاست پاشنه در خانههای مردم را برای جذب رای از جا بکند، به محض پیروزی در خانهاش برای همیشه بر روی موکلان بسته خواهد ماند؛ تلفنش خاموش و از دسترس خارج خواهد شد؛ خودش از نظرها پنهان خواهد ماند؛ اهالی حوزه استحفاظی برای دیدنش، سالها باید انتظار بکشند. اما در فصل انتخابات، ناگهان ظاهر میشود، در همهجا در دسترس است؛ فاتحه مرحومان چهارسال پیش را امروز میخواند؛ تبریکات سه سال پیش را اکنون میفرستد. البته سنت «خراب کردن و وعده دادنهای بیپایان» خاص نامزدهای مجلس نیست؛ بعضی دولتمردان نیز در این ویژگی، گویی سبقت را از همگان ربودهاند اما دریغ از فراموشکاری؛ حافظه جمعی کمتر به کاوش گذشته میپردازد.
نمایندهای که با توسل به زر و زور و تزویر، پای در مجلس میگذارد، «بهارستان» را به «فرصتستان» منافع شخصی و گروهی تبدیل خواهد کرد.
چنین نامزدی یک کاسبکار حرفهای است؛ امروز «رای» کاسبی میکند، فردا با رانتی که در اختیار میگیرد، «امتیاز» خرید و فروش خواهد کرد؛ امروز که اینگونه فریاد برمیآورد، فردا با حقالسکوت، منافع نامشروع درو میکند.
چنین نمایندهای منافع عموم را به کیسه یک نفر میریزد تا از آن یک نفر، برای دوره های بعدی نمایندگیاش اسپانسر بسازد. اگر دستگاه ناظری وجود داشت که بتواند منافع مالی هزینههای انتخاباتی بعضی را شناسایی کند، معلوم خواهد شد که چه مقدار از هزینههای کنونی، ماحصل خوشخدمتی فلان نماینده به فلان تاجر یا کاسب و بازاری و دلال بودهاست؛ ریشهایی که ظرف چهار سال، گرو گذاشته شد امروز به اسپانسر مالی بدل میشود.
در پایان باید گفت: «کاش امکانی فراهم میشد تا آنچه که امروز، از طریق تریبونهای انتخاباتی به مردم وعده داده میشود، ظرف چهار سال آینده به منصه عمل و محک گذاشته شود تا رایآورندگان مجلس دهم با گفتههای امروزشان ارزیابی شوند.» اگر همه یاد میگرفتیم که هزینه «حقیقت» را باید پرداخت و حقیقت را به نام «مصلحت رقابت» و دیگر مصلحتها قربانی نمیکردیم، آنگاه میدیدیم که مجلسیان، پژواک شجاعت و حقیقتطلبی ملت بزرگ ایران خواهند بود.
به امید آن روز
بازدیدها: 63