مبادلات فرهنگی ـ فلاحتی ایران و هند دکتر محمدحسن ابریشمی – بخش چهارم
همگی غلامانی که در دوران سلطنت محمد غوری فرمانده سپاه شدند، قدرتی مستقل در هند پیدا کردند: قطبالدین ایبک در دهلی، ناصر قباجه در سند و ییلدیز در غزنین. با انقراض دولت ممالیک، شاهان خلج یا خلجیها اولین دولت اسلامی هند را تأسیس کردند و حکومت اسلامی را تا دکن، گجرات، جیتور، راچپوتها، دیوگیر و غیره گسترش دادند. امیرخسرو دهلوی شرح فتوحات فیروزشاه خلجی
(۶۸۹ ـ ۶۹۵ق) را در مفتاحالفتوح و وقایع دوره حکومت علاءالدین محمد خلجی (۶۹۵ ـ۷۱۶ق) را در خزائنالفتوح آورده که هر دو کتاب نمونهای از نثر فارسی اوست.۲۳
با قتل ناصرالدین خسروشاه خلجی در جنگ با تغلقشاه در سال ۷۲۰ق، حکومت به تغلقیان (تغلقیه) رسید، پس از آن سلسلههای سادات (خضرخانان)، لودیها (لودیه) و افغانان (افغانیان سوری) در هند حکومت کردند؛ همچنین در بخشهایی از هند دولتهای کوچکی چون ملوک: بنگال، جونپور، مالوه، کشمیر، گجرات، خاندش (فاروقیان) و بهمنی (گلبرگه) تا سال ۹۳۳ق فرمانروایی داشتند.۲۴
اغلب سلاطین و ملوک سلسلهها و خاندانهای مزبور کم و بیش تحت تأثیر فرهنگ، تمدن و سنتهای ایرانی، دوستدار زبان فارسی و مشوق دانشمندان و سخنوران فارسی زبان بودند. دعوتی که محمودشاه دکنی (حکومت: ۷۸۰ ـ ۷۹۹ق) از خواجه حافظ شیرازی کرده معروف است؛ و داستان دعوت سلطان غیاثالدین اعظم شاه بن اسکندر (متوفی ۸۱۲ق) از ملوک خاندان الیاس شاه (پادشاه بنگالر بنگاله) از حافظ نیز شهرت دارد که خواجه شیراز غزل معروف در مدح غیاثالدین سرود و برایش فرستاد:۲۵
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثه غساله میرود
شکّرشکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود
حافظ، ز شوق مجلس سلطان غیاث دین
خامُش مشو که کار تو از ناله میرود
خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در سال ۷۰۰ق ضمن معرفی برخی از درختان و رستنیهای هند و نواحی با اقلیمهای مشابه در چین و ختا، شرحی درباره چگونگی کاشت و پرورش هر یک نقل کرده است؛ از جمله درختان: جوز هندی (نارگیل)، خرمای هندی
(تمر هندی)، دارچینی، فلفل سیاه، هلیله، فوفل، جکی بکی «دو درخت است که به هم ماننده است» درخت چا]ی[، عنبه]انبه[، صندل سفید، صندل سرخ، عود، بقم، لیجیو، لیکیان، دانیکو، پاپدزه، از جمله گیاهان و گلها: قرنقل، گل لنیک خوا، گل کیتوخواه، نباتی که آن را یانکمی گویند، علفی که آن را زه تیورانک گویند. از نوشته او میتوان دریافت که در نواحی مزبور به جای نام عربی «تمر هندی» که امروز مصطلح است، نام فارسی آن رایج بوده است «خرمای هندی را به زبان هندی و به زبان منزی و ختایی، همه هندوخرما گویند.»۲۶
برخی از میوهها و خوراکهای ایرانی نیز با اسامی فارسی آنها رواج داشته است؛ مثلاً ابن بطوطه که در سال ۷۲۵ به هند رفته و مدتی در آن سرزمین قاضی بود، ضمن معرفی حبوبات و میوههای خاص هند،۲۷ به نکاتی در این باب اشاره میکند. به نوشته او انجیر و باقلا در هند یافت نمیشود و انگور خیلی نادر است و درخت انار سالی دو بار محصول میدهد، و در مورد میوه اخیر (که هندیان به آن «انار» میگفتهاند) اظهار میدارد: «گمان میکنم کلمه جلنار هم از آن میآید، که از دو کلمه فارسی گل و انار مرکب شده است.» او از تهیه خوراک سموسک، از گوشت کوبیده با مغز بادام، گردو، پسته، سیر و ادویه درون لفاف نازکی از نان که در روغن سرخ شده، خبر داده است.۲۸ این یادآوری حکایت از آن دارد که نام پهلوی «سنبوسک» و فارسی آن «سنبوسه» و نیز شیوه تهیه آن با گوشت، انواع مغز و ادویه پیچیده در نان لواش، از ایران به هند رفته است.۲۹
***
حکومت سرزمین کشمیر در سال ۷۰۶قر ۱۳۰۶م به دست مسلمانان افتاد. زان پس زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در آن سرزمین بیشتر رواج یافت؛ مخصوصاً در نیم قرن حکومت زینالعابدین بن اسکندر (۸۲۰ ـ۸۷۲ق) معروف به زینلشاه و سپس در دوره شاهان شیعی خاندان جک (که از خارج منطقه وارد کشمیر شده بودند) اوج و دامنه بیشتری پیدا کرد. کاشت درختان پسته و برخی از میوهها و مزروعات و نیز فرهنگ باغبانی ایرانی در دوره زینالعابدین رواج یافت. پدر زینلشاه، به لحاظ کشتار فجیع بتپرستان و هندوها و ویران کردن بتکدهها، به «اسکندر بتشکن» معروف شد.۳۰ در عوض زینالعابدین پادشاهی مهربان، با درایت و تساهل نسبت به غیرمسلمان بود؛ به همین جهت موجب رواج هرچه بیشتر اسلام، زبان فارسی و تبادل فرهنگی، کشاورزی و بازرگانی بین هند و ایران و نیز آسیای مرکزی و ایغورستان چین شد. رضوی ـ نماینده وزارت فرهنگ ایران در هند ـ به سال ۱۳۲۵ش طی پژوهشی در تاریخ کشمیر، در شرح اقدامات سلطان زینالعابدین نوشته است:
در این موقع است که کشمیریان از هندو و مسلمان به فرهنگ ایرانی آشنا و نزدیک میشوند… در زمان اوست که پای ایرانی به کشمیر باز شد و از آن وقت ]فرهنگ[ ایران در کشمیر نفوذ کرده و چنان ریشه دوانیده است که تا ابد باقی خواهد ماند. زینلشاه کبیر تمدن ایرانی را به دست اهل معرفت، صنعتگران و نیز زارعین و کارگران به کشمیر انتقال داده است. از خراسان و شیراز باغبانان آورده، نهالهای چنار و انواع میوه خراسان را به کشمیر رسانده و نشانده است… میوههای گوناگون در چشم کشمیری مثل این است که تازه از ایران رسیده و رنگ و بوی ایران دارد.»۳۱
مؤلفان دایرهالمعارف فارسی در سال ۱۳۵۶، انتقال درخت چنار از ایران به کشمیر را توسط جهانگیر پادشاه گورکانی هند (حکومت: ۱۰۱۴ـ ۱۰۳۷ق) متذکر شدهاند: «جهانگیر به کشمیر رغبت تمام داشت و به خاطر زوجه ایرانیاش، نور جهان دختر غیاثبیگ تهرانی]، درخت چنار را از ایران به کشمیر برد و کشت آن را معمول ساخت.»۳۲ بدان لحاظ که رضوی در هند به منابع تاریخی زیادتری در دسترس داشته، ظاهراً نوشته او از اعتبار بیشتری برخوردار است، علاوه بر این، کهنه چناری را در سال ۱۰۵۰ق در باغ الهی واقع در نوشهره کشمیر سراغ داریم.
برخی به زینالعابدین عنوان کبیر داده و با نام زینلشاه کبیر نیز از او یاد کردهاند. اقدامات عمرانی، فرهنگ و مدنی او تأثیری بنیادی در صنعت، کشاورزی و اقتصاد هند به جای گذاشته است. هندوستان در دوره پادشاهی او یکی از درخشانترین دورههای تاریخی خود را داشت. شهریار زینالعابدین مرتباً با دول مسلمان آسیایی مبادله سفیر میکرد. دربار او مجمع فضلا و ذوفنونان به شمار میرفت و ترجمه رسالات فارسی مربوط به تمام شاخههای علوم و فنون را به سنسکریت مشوق بود. به قول شادروان پرفسور علی مظاهری، شهریار زینالعابدین برای هند آن کرد که فردریک دوم)پادشاه ورتمبرگ آلمان در سده ۱۲م) و آلفونس (امیرالقاتولیقین، پادشاه کاستیل در سده ۱۳م، صاحب زیج آلفونس فاضل) برای فرنگان انجام داد؛ به لطف مهاراجه ترک دوست «علوم اسلامی و فنون چینی آسیای میانه در قلمرو زبان سنسکریت نفوذ کردند که بهزودی توسط هندوان جذب شده نوزایی فرهنگی را در هند موجب گردیدند».
ادامه دارد
پینوشتها:
۲۳٫ لین پل، همان کتاب، همانجا؛ دایره المعارف فارسی، ج ۱، ص ۲۵۲، ذیل «امیرخسرو دهلوی»، ص ۸-۹۰۷، ذیل «خلج،» و «خلجیان دهلی».
۲۴٫ لین پل، همان کتاب، برگرفته از ص۵۰۳، ۵۱۰ تا ۵۲۹٫
۲۵٫ حکمت، همان کتاب، ص۵۴، ۸۶٫
۲۶٫ رشیدالدین فضلالله همدانی، آثار و احیاء، ص۷۰ تا ۱۰۳٫
۲۷٫ ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطهر رحله ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، تهران، ۱۳۴۸، ص۴۶۶ تا ۴۷۰، نام و مشخصات برخی از حبوبات و میوههای محصول هندوستان را نقل کرده است که در اینجا با اختصار نقل میشود، حبوبات: کذور «نوعی ارزن» قال «شبیه ارزن»، شاماخ «دانههای خیلی ریز، با آن عصیده مخصوص ]نوعی حلوا[ با شیرگاومیش درست میکنند»، ماش «نوعی از خلّر»، منگ «نوعی از ماش، با برنج پخته و روغن میخورند، این غذا را کشری مینامند»، لوبیا، موت «مانند کذور و از آن ریزتر، به مصرف چارپایان میرسد» این حبوبات جزو محصولات پاییزی است و حبوباتی که برای بهار میکارند عبارت از گندم، جو، نخود و عدس است و برنج را سالی سه بار میکارند و کنجد ونیشکر با دانههای پاییزی کاشته میشود؛ اما میوهها عبارت است از: کنتار (میوهای بسیار شیرین)، انبه، جون (میوهای دانهدار شبیه زیتون به رنگ سیاه)، نارنج (سه رقم شیرین، ترشی و میخوش)، مهوا (شبیه گلابی کوچک و بسیار شیرین، کسیرا (شبیه شاه بلوط و بسیار شیرین)، «شکی وبرکی از بهترین میوههای هندوستان» و انار ـ یاد کرده است ظاهراً «شکی و برکی» را «جکی و برکی» نیز میگفتهاند.
۲۸٫ همو، همان کتاب، ص۲۴۶٫
۲۹٫ در مورد واژه سنبوسک ر سنبوسه ر سنبوسق و طرز تهیه انواع آن، رک. ابریشمی، همان کتاب، ص۲۵۳، ۲۶۶، ۳۱۳، ۳۲۲٫
۳۰٫ لین پل، همان کتاب، ص۵۲۲؛ سید محمد رضوی، کشمیرر نامه کشمیر، بمبئی، ۱۳۲۵، ص۱۸٫
۳۱٫ رضوی، همان کتاب، ص ۱۹٫
۳۲٫ دایره المعارف فارسی، ج ۲، تهران، فرانکلین، ۱۳۵۶، ص ۲۲۲۶، ذیل «کشمیر».
بازدیدها: 63