مهم ترین مانع نواندیشی مساله تحجر است
حجتالاسلام محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشکده مفید قم است. وی در ۶ مرداد ۱۳۳۲ در شهر میبد استان یزد زاده شد. در سال ۱۳۵۰ به حوزه علمیه قم وارد شد. در دوران تحصیل در حوزه علمیه قم اساتید سطح او آیات باکوبی، میرزا یدا… دوزدوزانی، سیدحسین موسویتبریزی و یوسف صانعی بودند. اساتید فلسفه او آیات یحیی انصاریشیرازی و عبدا… جوادیآملی بودند. درس خارج اصول را برای ۶ سال نزد آیتا… ناصر مکارمشیرازی خواند. وی سابقه تدریس دروس شرح لمعه، حاشیه منطق، بدایه الحکمه، اصول فقه و کفایه را دارد
به نظر من جامعه دینی در ایران امروزه با مشکلاتی روبهرو است. یکی از مشکلات جامعه ایران مساله «تحجر» است.در شرایط کنونی برخی از رسانههای گروهی به نام دفاع از اصلها و ریشهها دست به هر کار غیراخلاقی میزنند. به همین دلیل این عده از نواندیشی و روشنفکری وحشت دارند. دلیل این مساله نیز این است که نواندیشی با ایجاد فضای باز فکری و رسانهای اجازه نمیدهد برخی پشت پرده تصمیمگیری کنند. نواندیشی تلاش میکند تمام مردم در بیان دیدگاهها آزاد باشند و با آزادی و تعقل بتوانند درباره نوع نگاه تصمیمگیری کنند. نکته دیگر اینکه متأسفانه اختلاف دیدگاهها در بین نواندیشان زیاد شده است و این مساله فهم، درک و تصمیمگیری را سخت کرده است
مهم ترین مانع نواندیشی مساله تحجر است
آرمان ـ احسان انصاری: حجتالاسلام محمدتقی فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشکده مفید قم است. وی در ۶ مرداد ۱۳۳۲ در شهر میبد استان یزد زاده شد. در سال ۱۳۵۰ به حوزه علمیه قم وارد شد. در دوران تحصیل در حوزه علمیه قم اساتید سطح او آیات باکوبی، میرزا یدا… دوزدوزانی، سیدحسین موسویتبریزی و یوسف صانعی بودند. اساتید فلسفه او آیات یحیی انصاریشیرازی و عبدا… جوادیآملی بودند. درس خارج اصول را برای ۶ سال نزد آیتا… ناصر مکارمشیرازی خواند. وی سابقه تدریس دروس شرح لمعه، حاشیه منطق، بدایه الحکمه، اصول فقه و کفایه را دارد. میبدییزدی از جمله روحانیون نواندیشی است که تلاش میکند چهره روشنتر و مدرنتری از اسلام ارائه کند. به همین منظور «آرمان» درباره «نواندیشی دینی در ایران معاصر» با وی گفتوگو کرده است که در ادامه از نظر میگذرانید.
تعریف شما از نواندیشی دینی چیست؟
نواندیشی دینی تعریف واحدی ندارد و تاکنون تعاریف متفاوتی از آن ارائه شده است.با این وجود اغلب صاحبنظران معتقدند نواندیشی دینی در صدد نجات دین از انحرافها و کجاندیشیهاست و تلاش میکند دین را در عصر جدید متناسب با مقتضیات جامعه دوباره بازسازی کند. نواندیشی دینی با کارنامهای مشخص و تاریخچهای معین، در ایران و برخی از کشورهای مسلماننشین شناخته میشود. ما در کارنامه نواندیشی دینی با فعالیتهای فکری و کنشگری اجتماعی- سیاسی اشخاصی روبه رو هستیم که جستوجوگر حقیقت، دیندار و دینشناس، نقّاد سنت و تجدد و جانبدار تغییر و اصلاح اند. در کارنامه فکری و عملی این متفکران، از سیدجمالالدین اسدآبادی، سیدعبدالرحمن کواکبی و محمد عبده گرفته تا مهندس بازرگان و دکتر شریعتی میتوان وجوهی از حقیقتجویی، دلبستگی دینی، نقادی و کنشگری اجتماعی- سیاسی با هدف تغییر و اصلاح را مشاهده کرد. بنابراین، جریان نواندیشی دینی یک واقعیت عینی در تاریخ است که پس از چالش میان معتقدات و ارزشهای دینی از سویی و اندیشههای برآمده از دوران تجدد در مغربزمین از سوی دیگر، خاستگاه و موجودیت خود را در میان نواندیشان دینی نشان میدهد. از صد سال پیش تاکنون، یعنی از دوران سیدجمالالدین اسدآبادی تا روزگار ما، نواندیشان دینی در قلمرو اندیشه و در عرصه عمل، توامان، فعال بودهاند و هستند؛ چراکه طرح نواندیشی دینی، به شهادت کارنامهاش، طرح تغییر و اصلاح است. نواندیشی دینی میکوشد به پرسشهای نو پاسخهای نو بدهد و در راه ارتقای جامعهای ملی، مومنانه و دموکراتیک با تمام توان بکوشد و حتی در تاسیس نهادهای مدنی، دینی، سیاسی، فرهنگی و حقوقی گامهای موثری بردارد. از آنجاکه در جامعه ایران، دلبستگی به فرهنگ و سنتهای ملی، گرایش دینی و دموکراسیخواهی به موازات یکدیگر به چشم میخورند، جایگاه و اعتبار نواندیشان دینی در میان ایرانیان تاکنون بیبدیل بوده است. این سخن به معنای خودهمهانگاری و انحصارطلبی نیست، چراکه نواندیشان دینی با پذیرش کثرتگرایی معرفتی، دینی، سیاسی و اجتماعی، علیالاصول نمیتوانند انحصارطلب باشند. از اینروست که در دو دهه اخیر شاهد گسترش گفتوگوی انتقادی میان روشنفکران و همگامیهایی میان این دو جریان، پیرامون هدفهای عام و مشترک انسانی بودهایم.
نواندیشی دینی با روشنفکری دینی چه تفاوتی دارد؟
روشنفکران دینی و نواندیشان دینی یک دغدغه واحد به نام « نحوه زیست مؤمنانه در عصر تجدد» دارند.ضمن اینکه روشنفکران دینی و نواندیشان دینی در ضرورت توجه همزمان به سنت و تجدد هم داستان میباشند. این هم داستانی نه یک تاکتیک، بلکه یک راهبرد اساسی جریانهای اصلی روشنفکری در ایران از عصر قاجار تاکنون بوده است.با این حال نواندیشی دینی و روشنفکری دینی در برخی روشها با یکدیگر متفاوت هستند. روشنفکران دینی با گذار به فراسوی سنت، مقام داوری درباره هنجارهای دینی را از درون تجدد و تفکر الهیاتی معاصر وام گرفته و تا حد زیادی تلاش میکنند ضمن پاسداشت سنتها، روش نو را هم مدنظر قرار دهند. نواندیشان دینی سعی دارند، میان تأکید بر مرجعیت سنت و یا تجدد راهی میانه بگشایند. نواندیشان معتقدند تأکید بر سنت به صورت غیرانتقادی باعث پذیرش انگارههایی درباره زیست مؤمنانه میگردد که از نظر ایشان قابل پذیرش در دوره معاصر نیست. از سوی دیگر، انتقال مقام داوری بهطور کامل به خارج از سنت نیز منطقی بهنظر نمیرسد.
یک نواندیش دینی چگونه و با چه ابزاری در مدرنیته زیست میکند؟
تفاوت بنیادی سنت و مدرنتیه تأکید بیشتر مدرنیته بر عقلگرایی است.این در حالی است که در دوران سنت عقل همراه با سنتها قرار دارد و قدرت عمل بالایی ندارد.نکته دیگر که در دوران مدرنیته اتفاق میافتد آگاهی فرد از فردیت خود است. در این دوران فرد به صورت آگاهانه تلاش میکند خود و دنیای پیرامونش را بشناسد.به همین دلیل به آزادیهای فردی برای شناخت جهان پیرامون خود نیاز دارد. در نتیجه تلاش میکند آزادیهای فردی و اجتماعی جامعه خود را افزایش دهد. در جامعه مدرن، مردم شهروند هستند، و به جای مکلف بودن محق هستند؛ یعنی حقوقی دارند که این حقوق باید توسط مسئولان پرداخته شود. مثلاً مردم حق دارند که آزادی اندیشه و بیان داشته باشند و دولت وظیفه دارد این شرایط را ایجاد کند. مردم دیگر مطیع امر مدیران اجرایی نیستند بلکه آنها در خدمت مردم هستند. حکومت در جامعه مدرن یک قرارداد اجتماعی است که در نهایت به تصمیمگیری جمعی مردم منجر میشود.مخاطبان اصلی نواندیشان دینی که بیشتر در میان طبقه متوسط دیده میشوند، شامل قشرهای تحصیلکرده، متخصص، دانشگاهی، تکنوکرات، روشنفکر، هنرمند و دانشجو؛ یعنی سرمایه اجتماعی و موتور محرک تغییرات و اصلاحات اجتماعی و سیاسی و عامل اصلی نوسازی و راهبردن کشور به سوی آزادی، برابری و دموکراسی هستند. به یاد داشته باشیم که برد و تاثیرگذاری نواندیشی دینی، بسته به سرمایههای میلیاردی، دیوانسالاری گسترده و تشکیلات عریض و طویل و حمایت مراکز گوناگون قدرت نیست. سرمایه اصلی نواندیشی دینی، اندیشههای نو، نقادی روشمند و کنشگری در پی تحقق هدفهای بنیادین است. این سرمایه را نه میتوان نادیده گرفت و نه میتوان در برابر تاثیرات آن مانع ایجاد کرد.
نواندیشی در ایران با چه موانعی روبهرو بوده است؟
در مرحله اول برخی از متولیان سنتی با نواندیشی مخالف بودند و اجازه نمیدادند نواندیشی بهعنوان اندیشهای فراگیر در سطح گسترده در بین مردم جامعه پراکنده شود. این عده از اینکه ممکن است نواندیشی سبب به حاشیه رفتن تفکر سنتی در جامعه شود هراس داشتند و به همین دلیل اجازه نمیدادند نواندیشان بهراحتی به فعالیتهای فکری خود بپردازند. به همین دلیل نواندیشی در ایران در صد ساله اخیر بهندرت به الگوی فکری غالب در جامعه تبدیل شده است. تفکرات افرادی مانند مرتضی نایینی در دوران مشروطیت و یا آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان در دوران قبل و پس از انقلاب همواره الگو بود و با موانع زیادی در راه اشاعه خود روبهرو بود. یکی دیگر از نواندیشان مهم تاریخ معاصر ایران دکتر علی شریعتی بود. گفتمان دکتر شریعتی با اینکه در یک مقطع زمانی به گفتمان غالب جامعه تبدیل شد اما نتوانست این وضعیت را حفظ کند. یکی از مهمترین موانع پیش روی گفتمان دکتر شریعتی نیز تفکرات سنتی بود. مانع مهم دیگر در پیش روی جریان نواندیشی در ایران دخالت بیش از حد نگرشهای سیاسیگونه بوده است. اغلب بهدلیل اینکه نواندیشی نیازمند «آزادی» است به نواندیشی خیلی روی خوش نشان ندادهاند.
نواندیشان چگونه با قدرت سیاسی رابطه برقرار میکنند؟آیا به نقد قدرت سیاسی موجود میپردازند و یا اینکه با قدرت سیاسی همراه میشوند؟
نواندیشی قرابت نزدیکی با مفهوم روشنفکری دارد.به همین دلیل نواندیشان نیز مانند روشنفکران با موانع موجود در راه آزادی مقابله میکنند. نواندیشی به صورت غریزی به دلیل اینکه به دنبال نجات انسان است نمیتواند نسبت به قدرت سیاسی بیاعتنا باشد. اگر قرار باشد نواندیشی توانایی نجات انسان را نداشته باشد و اسیر قدرت سیاسی باشد مفهوم خود را از دست میدهد. متأسفانه برخی نواندیشی را در کتابها، مجلات و مصاحبهها خلاصه کردهاند؛ این در حالی است که نواندیشی بههمراه روشنفکری تلاش میکند راه نجات را از طریق دین به بشریت نشان دهد و موانع آزادی را از سر راه جوامع بردارد. نواندیشان اگر مشاهده میکنند که قدرتهای سیاسی برسر راه آزادی مانع ایجاد میکنند و اجازه نمیدهند حقوق شهروندی و جامعه مدنی محقق شود باید نسبت به اینگونه اقدامات انتقاد کنند.
نواندیشی از چه زاویهای به مقوله آزادی نگاه میکند؟ آیا نواندیشی نیازمند آزادی است یا اینکه در مسیر حرکت خود آزادی را به وجود میآورد؟
به نظر من هر دو وضعیت صحیح است. یعنی نواندیشی هم به آزادی نیازمند است و هم اینکه در مسیر خود آزادی را به وجود میآورد. اقبال لاهوری،دکتر شریعتی،شهید مطهری و شهید بهشتی همواره به دنبال آزادی نشأت گرفته از دین بودند. آزادی امکان عملی کردن تصمیمهایی است که فرد یا جامعه به میل یا اراده خود میگیرد. اگر انسان بتواند همه تصمیمهایی را که میگیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بیحد و مرز است. اما چون انسانها به طور اجتماعی زندگی میکنند، نمیتوانند آزادی مطلق داشته باشند. زیرا آزادی بی حد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع میانجامد. به همین سبب است که هر جامعهای با قانونها و مقررات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادیهای افراد آن جامعه میشود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادیها به وجود میآورد. قانونها و مقررات جهانی نیز آزادیهای مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آنها را در جامعه جهانی معین و مشخص میکنند. تلاشها و مبارزههای انسان در طول تاریخ زندگانی او همواره برای بهدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق بوده است. امروزه با اینکه اصول آزادیهای فردی و اجتماعی در جامعههای کنونی جهان معین شدهاند، ولی هنوز راه درازی در پیش است تا این آزادیها که بر قانونها و اعلامیهها نقش یافتهاند در نظامهای سیاسی گوناگون جهان به سود مردم به کار بسته شوند.
چرا رویکرد جامعه مدنی در ایران در برخی مولفهها متناقض است؟
نواندیشی دینی تلاش میکند دین را متناسب با مقتضیات زمان و جامعه بازسازی کند و به شکلی این کار را انجام میدهد که با مدنیت امروزی ناسازگار نباشد.اگر کسی تلاش کند با تفکرات سنتی وارد جامعه مدنی شود به دلیل متناقض بودن زیربنای فکری جامعه مدنی و تفکرات سنتی نمیتواند به نتیجه منطقی و معقولی دست پیدا کند. دلیل این مساله نیز به خاستگاه فکری جامعه مدنی باز میگردد. برخی از متفکرین به مانند آیتا… طالقانی، دکتر شریعتی و محمد عبده تلاش کردهاند در جهانبینی خود این مساله را حل کنند و تاحدودی مبانی دینی را با مبانی مدنیت امروزی پیوند دادهاند. در میان نواندیشان دینی ایران، با تفاوتهایی، سه دغدغه بنیادین «ایرانی بودن»، «دینداری» و «دموکراسیخواهی» بهعنوان ارکان هویتی سهوجهی به چشم میخورد. درواقع، دموکراسیخواهی ما ایرانیان در قلمرو ملی کشورمان معنا میدهد. چنین نگرشی، واجد پیامدهای مهمی است که تاکنون مورد بحث قرار گرفته و همچنان نیاز به گفتوگو و بررسی بیشتر دارد. دموکراسی در مدرسه نواندیشی با حقوق بشر درآمیخته است و بدون آن، جانبداری از دموکراسی راه به جایی نمیبرد.
در غرب تلاش شد پس از دوران رنسانس بین این دو تفکیک قائل شوند. این درحالی است که متفکران شرقی تلاش میکنند از دل سنتها مسائل جدید را بیرون بکشند. تفاوت این دو رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
باید بین این دو نوع نواندیشی تفاوت قائل شد.زمینهها و ریشههای فکری در مشرق زمین و مغرب زمین با یکدیگر متفاوت است و به همین دلیل هم نواندیشی دینی در این دو منطقه دو نتیجه متفاوت به بار آورده است. اندیشه متفکران غربی پس از دوران قرون وسطی اغلب آمیخته به سکولاریسم و فردیت گرایی بود در حالی که اندیشه متفکران شرقی عمدتا بر محور دین و اخلاق اجتماعی بروز پیدا کرد.
اگر قصد داشته باشید فضای دینی جامعه ایران را آسیبشناسی کنید به چه نکاتی اشاره میکنید؟
به نظر من جامعه دینی در ایران امروزه با مشکلاتی روبهرو است. یکی از مشکلات جامعه ایران مساله «تحجر» است.در شرایط کنونی برخی از رسانههای گروهی به نام دفاع از اصلها و ریشهها دست به هر کار غیراخلاقی میزنند. به همین دلیل این عده از نواندیشی و روشنفکری وحشت دارند. دلیل این مساله نیز این است که نواندیشی با ایجاد فضای باز فکری و رسانهای اجازه نمیدهد برخی پشت پرده تصمیمگیری کنند. نواندیشی تلاش میکند تمام مردم در بیان دیدگاهها آزاد باشند و با آزادی و تعقل بتوانند درباره نوع نگاه تصمیمگیری کنند. نکته دیگر اینکه متأسفانه اختلاف دیدگاهها در بین نواندیشان زیاد شده است و این مساله فهم، درک و تصمیمگیری را سخت کرده است. اگر شرایطی به وجود بیاید که نواندیشان بتوانند دیدگاههای خود را مطرح کنند و سپس به جمعبندی مطلوب و معقولی در زمینه اندیشه در دین برسند گامی بلند در تحقق نواندیشی برداشته خواهد شد. آنچه از جنبه اخلاقی در جامعه امروز ایران میگذرد، تردیدی باقی نمیگذارد که پرداختن به اخلاق، شامل فرا اخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی، ضرورت مبرم دههای است که ایرانیان پیشرو دارند. خوشبختانه در دهه اخیر گامهایی در این باره برداشته شده است.
نواندیشی با چه سلاحی با تحجر مقابله میکند؟
تحجّر به معنای دادن رنگ به برداشتهای محدود و ناقص بشری و مقدم داشتن عادات فكری و عاطفی بر منطق و حقیقت است. معنای تحجّر این است كه كسی كه میخواهد از مبانی برای بنای جامعه استفاده كند، به ظاهر احكام اكتفا كند و برای نیاز جمع نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد. «تحجرگرایی» مانع جدی در شکوفایی اندیشه و ایجاد تعامل مثبت نظری و عملی با «حقیقت»، «معرفت»، مدیریت و سیاست و حتی تقدیر معیشت است. متحجران جز آموزههای بسته و رسوب شده و انعطافناپذیر در برخورد با اقتضائات زمان و مکان و تغییر موضوع و محمولها ندارند و هرگز پذیرای نقد اندیشه و عمل خویش، بازشناسی و بازنگری فکر و فعل خود نیستند و همواره راکد و تحول ناپذیرند. به هر حال، شك نیست كه وجود چنین حالتى در فرد یا جامعه باعث عقبماندگى آن جامعه است، پردههاى سنگینى بر عقل و فكر مىافكند و انسان را از درك صحیح و تشخیص سالم باز مىدارد و گاه تمام مصالح او را به باد فنا مىدهد. چنانچه در حدیثی از حضرت رسول(ص) آمده است: «كسى كه در قلبش به اندازه دانه خردلى عصبیت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور مىكند». سلاح نواندیشی در مقابله با تحجر «عقل» است.قرآن کریم در این باره به «جدال احسن» توصیه میکند. در نتیجه نواندیش باید با گفتمانسازی مثبت و برقرار کردن دیالوگ و گفتوگو باب سخن را با متحجران جامعه باز کرده و گرههای ذهنی افکار عمومی را باز کند. به باور من، نواندیشی دینی پروژهای ناتمام است، زیرا در مواردی تلاشهایی همراه با توفیق داشته است، اما در بسیاری موارد نیاز به کوششها و کارهای فزونتری دارد. هنوز پرسشهایی پاسخ داده نشده، پاسخهایی نیاز به بازخوانی و بازنگری دارد و ابهامهایی نازدوده مانده است. افزون بر اینها، مسائل تازهای در ایران و در گستره جهانی مطرح میشود که نیازمند اندیشیدن و مشارکت فکری و عملی نواندیشان دینی ایرانی است.
بازدیدها: 29