سلام حالت چطوره چه خبر ؟ مطلبی از همشهری عزیزمان اقای حسینی از تربت حیدریه
سلام ! حالت چطوره ؟ چه خبر؟
چرا وقتی به هم می رسیم ناخودآگاه می گوییم: سلام ! حالت چطوره ؟ چه خبر؟
این جملات کوتاه، نخستین عباراتی هستند که ما ایرانیان ابتدا به ساکن و در برخورد با یکدیگر، بکار می بریم.
اما چرا باید اینگونه باشد؟ آیا پزشکیم که حال یکدیگر را می پرسیم و اگر به فرد مریض احوالی نیز برسیم، آیا توان معالجه او را داریم؟
چرا بلافاصله می پرسیم چه خبر؟ مگر این کشور فاقد رسانه و روزنامه است که باید اخبار را از همنوعان خود بشنویم؟
اساسی ترین وجه تمایز انسان نسبت به سایر موجودات، وجود عقل است، زیرا عقل با تولید اندیشه، آدمی را در شناخت و در نهایت انتخاب یاری می کند.
مجموعه ای از انتخابها در رد یا قبول امری که در زمان متمادی تکرار شود، "ذهنیت " را بوجود می آورند.
بطور عام ذهنیت های جوامع، بسته به محیط جغرافیایی و فرهنگ آنها مختلف است.
اما در در باب ذهنیت گرایی ابتدا به ساکن لازم است به دو عامل اساسی در شکل گرفتن آنها توجه کرد:
۱- بافت فکری و سنتی جامعه:
بافت فکری و سنتی محیط پیرامون به کمک اندیشه آمده و آدمی را در انتخابها، یاری می رساند.
در این وضعیت وی در رد یا قبول امری، با مجموعه ای از اگرها و مگرها، بایدها و نبایدها روبرو می شود.
او می خواهد انتخابش بگونه ای باشد که اطرافیانش نیز، انتخاب او را ستایش کنند و یا حداقل، مورد نکوهش قرار نگیرد.
۲- پدیده روانی شرطی شدن: از آنجا که ذهنیت زاییده تکرار انتخاب در یک امر خاص است، لذا نوعی انس و الفت با آن گزینش در ذهن جای می گیرد.
بگونه ای که در تکرارهای بعدی، شخص به فکر و اندیشه کمتر رجوع می کند و با یک تداعی ذهنی مختصر، فورا نوع انتخاب خود را تعیین می کند.
ذهنیتها در طول تاریخ آداب و رسوم اجتماعی را، بوجود می آورند و جدای از مثبت یا منفی بودنشان، در این گزارش در خصوص یکی از آداب و رسوم کهن ما ایرانیان و فلسفه وجودی آن می پردازیم.
بدون اغراق هر شهروند ایرانی حداقل یکبار در روز جمله سلام، حالت چطوره ؟ چه خبر؟ را تکرار می کند.
در پاسخ به این سووال که چرا ما ایرانیان بعد از سلام، از حال یکدیگر جویا می شویم،ابتدا یک نظرسنجی در دو شهر تهران و مشهد و در سالهای ۷۸ و ۸۲ صورت گرفت که بر حسب اتفاق نتایج آنها تقریبا یکسان درآمد.
بر این اساس گروهی پاسخ دادند: احساسات و نیز عواطف انسانی باعث می شود از حال یکدیگر جویا شویم و عده ای نیز گفتند: سلامتی همنوع برای ما مهم است.
گروهی این جمله را برای ایجاد ارتباط و آغاز صحبت دانستند و عده ای ریشه آن را در فرهنگ باستانی یا اسلامی خود برشمرند.
بعضی از مردم آن را تنها یک عادت خواندند و بعضی نیز این را ناشی از حس فضولی پنداشتند.
و در پاسخ به این سووال که چرا بلافاصله از یکدیگر می پرسیم چه خبر،عده ای پاسخ دادند: به اخبار همنوعان بیشتر اعتماد داریم و گروهی نیز آن را ناشی از حس فضولی و یا کنجکاوی دانستند.
عده ای در پاسخ، طرح این سووال را ناشی از وجود یک حس نگرانی از اوضاع و احوال پیرامون خویش، خواندند و گروهی آن را عادت و عده ای آن را، ابزاری برای ادامه صحبت اعلام کردند.
گروهی جمله چه خبر را، برای تکمیل اطلاعات شخصی خود، برشمرند و عده ای نیز تنها برای آگاهی از حال طرف مقابل دانستند.
برای ریشه یابی این پدیده بهتر است از زاویه تاریخی و البته با محوریت شرایط جغرافیایی ایران مورد ارزیابی قرار گیرد.
در طول تاریخ ایران، "هجوم اقوام بیگانه" و همچنین "وجود بیماریهای مختلف" باعث شده است که ملت ایران همیشه منتظر یک حادثه جدید باشند.
از لحاظ امنیتی ، اجدادمان همیشه نگران و منتظر کسب یک خبر تازه بوده اند و ترجیحا" این خبر را با آب و تاب، رد و بدل می کرده اند.
لذا این مسئله در طول تاریخ، به صورت یک فرهنگ در آمده همانطور که در چین مسئله "بحران تغذیه"، باعث شده که امروزه در محاوره، جویای غذای یکدیگر شده و از هم سئوال می کنند: غذا خوردی؟
یا در اروپا، غربی ها اصولا" هوای مطلوبی نداشته اند، مسئله گرمای خورشید و هوای ابری باعث شده تا در برخورد با هم، بگویند: روزت بخیر، آفتاب خوبی است.
هر چند احوال پرسی در فرهنگهای دیگر نیز، رایج است ولی در ایران بیشتر به سلامتی جسمی و البته روحی مردم، باز می گردد.
"الوین تافلر" در کتاب موج سوم معتقد است: از ابتدای تاریخ تاکنون، بشر سه انقلاب بزرگ کشاورزی، صنعتی و انفورماتیک را پشت سرگذاشته است.
وی معتقد است: همانطور که انقلاب صنعتی، ساختارهای عصر کشاورزی را ویران نمود، انقلاب انفورماتیک نیز بنیادهای زندگی صنعتی را، نابود کرده و یا در حال نابودی آن است.
هر چند از نگاه تافلر "دامنه امواج این تحولات از غرب به شرق نیز، کشیده شده " اما نباید از نظر دور داشت که در ایران، آمیزه ای از اخلاقیات این سه موج تحول وجود دارد.
به عبارت دقیق تر،در ایران چون دوران گذار از این امواج یک سیر طبیعی را طی نکرده اند، لذا شاهدیم هنوز اخلاقیات زندگی کشاورزی از بین نرفته ، تحت تاثیر خلق و خوی زندگی صنعتی و بدنبال آن منشهای یک زندگی کامپیوتری قرار گرفته ایم.
نمود این تعارض و تقابل ذهنیت را، می توان در مقوله احوال پرسی روزمره، مشاهده کرد.
تاریخ ایران به ما می آموزد به دو دلیل جنگهای داخلی یا خارجی و بیماری های واگیر، اصولا در هر خانه ای یک مجروح جنگی یا مبتلا به سل یا حصبه و….. یافت می شده است.
حس خونگرمی و نوع دوستی که خاص زندگی روستایی است، اجداد ما را، وادار می ساخت، شب هنگام و بعد از فراغت از یک روز کاری طاقت فرسا بر روی زمین به ملاقات بستگان دور یا نزدیک و در عین حال مریض یا مجروح خود بروند.
احوال پرسی در آن زمان به این دلیل صورت می گرفت که بطور واقع با یک مریض برخورد می کرده اند و تکرار این عمل امروز تبدیل به یک عادت شده است.
اما در تشریح کسب خبر و انتظار روانی که ما ایرانیان از شنیدن اخبار داریم باید گفت: از حیث روانی اخبار غالبا مشتریان خاص خود را دارند.
به عبارت بهتر هدف از شنیدن یک خبر، کسب آگاهی است و زمانی می توانیم مطمئن شوییم آگاه شده ایم، که از لحاظ روحی به درجه ای از اغنا رسیده باشیم، حتی اگر از شنیدن آن خبر ناراحت هم بشوییم.
غالبا ما ایرانیان، از شنیدن چند نوع خبر، خیلی خوشحال می شوییم ، تاکید می شود این خوشحالی از کلیت خبر است والا گاهی چه بسا بعضی اخبار، موجبات تنفر شخص را هم فراهم کند، این اخبار عبارتند از:
۱- آگاهی از چگونگی وضعیت آب و هوا و نیز ریزش نزولات آسمانی، این بدان دلیل است که ایران کشوری خشک و غالبا ما دارای اقتصادی وابسته به ساختار شبانی و کشاورزی بوده ایم.
امروزه هم ناخود آگاه، حتی آنهایی که شغلشان ارتباطی با اقتصاد کشاورزی ندارد، دوست دارند از وضعیت آب و هوا آگاه شوند، حتی یکی از گویشهای عادی ما در برخورد با هم ، تکرار این جملات است: "چقدر هوا گرمه ، راستی شنیدی در عربستان برف آمده …؟
۲- با خبر شدن از شیوع یک بیماری همه گیر مثل سل، وبا و راه های مبارزه با آن، این امر در طول تاریخ چنان در ذهن ما نهادینه شده که ما بدون آنکه خود علتش را بدانیم در هنگام مواجه با هم از یکدیگر می پرسیم حالت چطوره و انتظار داریم طرف مقابل بگوید "الحمدالله حالم خوبه ، تو چطوری" ؟ و باز همین جملات را تکرار می کنیم.
فقر و نبود بهداشت عمومی و نیز بی توجهی حاکمان به وضعیت بهداشتی مردم باعث شده اجداد ما غالبا، عیادت از بیماران جزئی از زندگی روزمره شان قرار گیرد که نتیجه آن این شده که امروز حتی اگر به فرد سالمی هم برسیم، جویای حالش می شوییم.
البته احوال پرسی کار بدی نیست اما در این گزارش تاکید بر نشان دادن یک عادت تاریخی است.
۳- آگاه شدن از وقوع یک جنگ و یا مجازات، نابودی یا فوت شاه، خان یا عمله حکومتی که به علت سوء سابقه، از وی ذهنیتی منفی داریم.
حتی امروز نیز مطالب ستونهای خاص روزنامه ها که به افشاگری، عملکرد جناح مقابل می پردازند و حتی خبر مرگ یا به قدرت رسیدن یک شخصیت سیاسی ولو خارجی، برای ما جالب است.
امروز دیگر نه از آن جنگهای آنچنانی خبر است و نه از فقدان بهداشت و وجود بیماریهای همه گیر به سبک آن زمان اما به هر حال این یادگار خلق و خوی موج اولی، هنوز بر فکر و روح ما سایه افکنده است.
به دلایلی که ذکر شد، نبود یک سیستم اطلاع رسانی منسجم را نیز باید اضافه نمود تا مشخص شود چرا ناخود آگاه بعد از احوال پرسی از یکدیگر می پرسیم چه خبر؟
هر چند در عصر کنونی در دهکده جهانی بسر می بریم و صرف نظر از مسئله گرایشات سیاسی حاکم بر مطبوعات و رسانه های کشور، بطورکلی باید اذعان داشت سیستم اطلاع رسانی بصورت سیستماتیک و مطلوب، وجود دارد و دیگر نیازی به آن نیست که اخبار را از منابع غیر رسمی و بعضا بی اعتبار بشنویم.
اما باز یک حس قریب و یک شهوت رفتاری ما را وادار می کند تا از زبان هم نوع خود، اخبار را بشنویم
در عهد ایران باستان، مرکز اطلاع رسانی محدود به قهوه خانه یا در نهایت کاروانسراها می شد.
بطور غالب در این اماکن کمتر صحبت از پیشرفتهای علمی و بخصوص، در زمینه کشاورزی بود.
اصولا در این مکانها، علاوه بر نوشیدن چای و کشیدن قلیان، شاهنامه خوانی، نقالی، طبابت، تعیین سعد و نحص زمان عقد ازدواج و همچنین نقل قول احوال و اخبار آبادی و مناطق دیگر، معمولا صحبتها محدود به خبر خشکسالی و یا سیل در فلان آبادی، همه گیر شدن وبا، سل، حصبه در فلان روستا، دعوای پدر و پسر یا برادر با بردار بر سر تصاحب تاج شاهی و در نهایت، برگزاری یک محکمه برای رفع اختلاف میان دو رعیت و صحبتهایی از این دست بود.
البته اگر هم موضوع خیلی مهم و حیاتی و یا به قول امروزی ها، اخبار طبقه بندی شده بود، غالبا" بصورت در گوشی و پچ پچ کردن، بیان می شد.
حتی امروزه نیز می بینیم در اتوبوس یا محافل عمومی دو نفر در گوشی به هم می گویند: " شنیدی دیشب بی بی سی می گفت …"، لذا این مسئله در طول تاریخ، به صورت یک عادت در آمده است.
به همین خاطر است که امروز بلند صحبت کردن در مخیله ما ایرانیان، امری نکوهیده محسوب می شود.
این در حالی است که در سوره نسا آیه 148 قرآن آمده است: "خداوند بلند کردن صدا را به بدگویی دوست ندارد مگر از آنکس که به او ستمی شده باشد" و با وجودی که وقتی شهید رجایی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد این آیه را فریاد می زد، نمایندگان کشورهای جهان به احترام قرآن سکوت کردند اما در نظام خان خانی ایران، زبان از حلق کسی که می خواست فریاد بکشد تا حقش را بستاند، می کشیدند.
حسنی ایرنا تربت حیدریه
بازدیدها: 50