بررسي زندگي سياسي- اجتماعي دكتر حسين فاطمي در گفت‌وگو با محمد توسلي قرباني كينه انگليسي ١٩ آبان ماه ١٣٣٢ ٦٢ سال از اعدام حسين فاطمي گذشت ( عاطفه شمس)

اگر قرار باشد به زندگي چهره‌هاي  معاصر ايران پرداخته شود، بي‌شك حسين فاطمي، جزو پيش‌قراولان  ايشان خواهد بود. فاطمي، در برهه‌اي به همراه محمد مصدق، رهبري جبهه ملي را بر عهده گرفت و پس از نخست وزيري مصدق، در ابتدا به معاونت سياسي و پارلماني دولت و نمايندگي مجلس شوراي ملي رسيد و سپس در مهر ١٣٣١ عهده‌دار وزارت امور خارجه شد. از جمله كارهاي اساسي او در وزارت امور خارجه، قطع رابطه سياسي با انگلستان، بستن سفارت انگليس در تهران و كنسولگري‏هاي آن دولت استعمارگر در شهرستان‌ها بود. وي پس از كودتاي امريكايي ٢٨ مرداد سال ٣٢ و بركناري دولت دكتر مصدق، تحت تعقيب ماموران رژيم پهلوي قرار گرفت. سرانجام پس از هفت ماه اختفا، در اسفند ١٣٣٢ دستگير  و در نهايت، به اعدام محكوم شد و اين حكم در ١٩ آبان ١٣٣٢ شمسي به مرحله اجرا درآمد. به همين مناسبت و در شصت و دومين سالگرد اين رويداد تاريخي، با محمد توسلي، فعال سياسي و عضو

شوراي مركزي نهضت آزادي ايران، گفت‌وگويي انجام داده‌ايم تا نظر او را درباره حسين فاطمي و سياست‌ورزي‌هايش بپرسيم.
توسلي، با اشاره به اينكه يادبود اين خدمتگزاران تاريخي، قدرداني از خدمات آنها است، به عبرت‌هاي زندگي دكتر فاطمي و حجم سنگين خدماتي كه وي در طول عمر كوتاه خود انجام داد، اشاره مي‌كند و معتقد است كه مي‌توان اين ويژگي‌ها و خدمات را براي نسل جوان برجسته كرد. او همچنين نقطه ضعف فاطمي را واقع‌بين نبودن و چپ‌روي‌هاي او مي‌داند و مي‌گويد سرنوشت فاطمي مي‌تواند براي نسل‌هاي آينده عبرتي باشد تا سرمايه‌هاي انساني خود را ارزان در اختيار حوادث قرار ندهند و به موقع از آنها استفاده كنند.  

‌ آقاي توسلي، شما با دكتر فاطمي از نزديك هم برخورد داشته‌ايد و آيا خاطره‌اي از اين برخورد داريد؟
نخستين برخورد من با دكتر فاطمي، در اجتماع ٢٥ بهمن سال ١٣٣٢ است. در اجتماعي كه بعد از شكست كودتاي ٢٤ مرداد در ميدان بهارستان تهران برگزار شده بود. من يك نوجوان ١٥ ساله بودم كه به خاطر علاقه به فعاليت‌هاي اجتماعي در ميدان بهارستان حضور پيدا كرده بودم و اتفاقا عكسي نيز از آن روز دارم. من شديدا تحت‌تاثير سخنراني پر شور و احساس و شعار‌هاي دكتر فاطمي عليه شاه قرار گرفتم. تا جايي كه به خاطر دارم، دكتر فاطمي در طول سخنراني‌ خود، چيزي براي دربار و شاه باقي نگذاشت. البته دكتر شايگان نيز صحبت كرد و حرف‌هاي او نيز تند بود اما با صحبت‌هاي دكتر فاطمي خيلي فاصله داشت و خيلي ملايم‌تر بود. كريم‌ پورشيرازي هم يكي از سخنرانان آن روز بود. من هميشه به لحاظ تاريخي، خاطرات بسيار خوبي از دكتر فاطمي داشتم و او را همواره به عنوان يكي از خدمتگزاران تاريخي ايران در دوران نهضت ملي ايران ارزيابي مي‌كردم و به همين دليل نيز در شوراي نامگذاري كه بعد از پيروزي انقلاب در شهرداري تهران تشكيل شد، براي تقدير از چنين شخصيت تاريخي‌، يكي از خيابان‌هاي اصلي شهر تهران و ميدان واقع در آن به نام دكتر فاطمي نامگذاري شد. البته ميدان فاطمي بعد از جابه‌جايي جهادسازندگي به نام ميدان جهاد نامگذاري شد. اين نشان مي‌دهد كه اين اسم به خاطر اين سبقه تاريخي در ذهنيت مردم ما و فرهنگ ما جا افتاده؛ به خاطر نگاه قدرشناسانه‌اي كه به خدمات اين شخصيت سياسي و اجتماعي ما دارد.
‌ ويژگي‌هاي برجسته سياسي و اجتماعي دكتر فاطمي را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
قبل از هر چيز مي‌خواهم نگاهي به سرفصل‌هاي زندگي دكتر فاطمي داشته باشيم. گفته مي‌شود كه او در سال ١٢٩٦ در يك خانواده مذهبي در نايين به دنيا مي‌آمد. وي فرزند سيدعلي‌محمد معروف به سيف العلما، از روحانيون به‌نام و شناخته‌شده نايين بود. ظاهرا پدرشان را در سنين كودكي از دست مي‌دهد؛ بنابراين شرايط خاصي براي‌شان به وجود مي‌آيد. ولي مهم اين است كه از ١٥ سالگي دست به قلم بوده و اين با سال‌هاي ١٣١١-١٣١٠ و دوران اختناق رضاشاه مصادف است؛ يعني دوره ٢٠ ساله‌اي است كه رضاشاه حاكم است و استبداد حاكم شده و فضاي جامعه بسته شده است. اما دكتر فاطمي، در روزنامه‌اي در اصفهان، قلم مي‌زند و با تندي و تيزي برخورد مي‌كند و البته در مواردي هم سابقه بازداشت در آن دوران دارد. بعد از شهريور ١٣٢٠ كه فضاي سياسي ايران نسبتا باز مي‌شود، نشريه باختر امروز را در تهران منتشر مي‌كند. نكته‌اي كه در آن شرايط براي من جلب‌توجه كرد اين بود كه دكتر فاطمي، شعار «خدا، شاه، ميهن» را كه در آن زمان مطرح بود به شعار «خدا، ايران، آزادي» تبديل كرد. اين نگاه او نشان مي‌دهد كه چگونه با اين نوع شگردهاي روزنامه‌نگاري، شعارهاي رايج آن روز را به سخره مي‌گرفت.  فاطمي، از همان ايام، به دليل داشتن روابط عمومي‌ بسيار قوي، سخنور بودن و اهل قلم بودن، ارتباطات اجتماعي قوي با تمام گروه‌هاي اجتماعي داشته است. بنابراين، طبيعي است كه به وسيله ارتباط با تمام گروه‌هاي اجتماعي، بتواند گفتمان و خط فكري خويش را دنبال كند. تا اينكه در يك سفر همراه يك هيات فرهنگي و اجتماعي به فرانسه مي‌رود و در آنجا تصميم مي‌گيرد كه تحصيلات خود را ادامه بدهد. بنابراين بين سال‌هاي ١٣٢٤ تا ١٣٢٧ در فرانسه به ادامه تحصيل مي‌پردازد و علاوه‌ بر اينكه در رشته علوم اجتماعي-اقتصادي دكترا گرفته، چند ديپلم نيز از جمله ديپلمي در زمينه خبرنگاري مي‌گيرد. بنابراين در سال ١٣٢٧ كه به ايران برمي‌گردد او نه تنها سوابق خانوادگي و خدمات گذشته‌اش را داشته بلكه تمام تجربيات اروپا به خصوص فرانسه را به لحاظ مبارزات اجتماعي و خبرنگاري و تخصصي كه دارد به دست مي‌آورد. به نظر مي‌رسد كه دكتر فاطمي نخستين خبرنگار قانونمند و علمي در ايران است و توانسته اين نهاد خبرنگاري را در ايران پايه‌گذاري كند و نقش موثري در اطلاع‌رساني و خبررساني داشته باشد.
‌ سابقه آشنايي فاطمي و مصدق به چه زماني برمي‌گردد؟
يك سال بعد از بازگشت فاطمي به ايران، در يك فرصتي در منزل دكتر مصدق كه ياران او در آن جا تحصن كرده بودند، پيشنهاد مي‌كند كه ما بايد خود را از اين شرايط همكاري غيرتشكيلاتي‌ خارج كنيم و جبهه واحدي را تشكيل بدهيم. اين پيشنهاد نشان مي‌دهد كه دكتر فاطمي تحت تاثير تجربيات خود در فرانسه و تجربه كار جمعي در آن جا قرار داشته است. بلافاصله دكتر مصدق و بقيه رهبران آن زمان اين پيشنهاد را مي‌پذيرند و بنابراين در ١٠ آبان ١٣٢٨ جبهه ملي ايران تاسيس مي‌شود و همزمان نشريه باختر امروز، ارگان جبهه‌ملي ايران تلقي مي‌شود. در پي تحولاتي كه در سال‌هاي ٢٩ تا ٣٠ و در مجلس شانزدهم رخ مي‌دهد از جمله تصويب لايحه ملي شدن نفت و به خاطر حضور او در پارلمان و در كنار بقيه رهبران ملي ايران؛ بعد از اينكه دكتر مصدق به نخست‌وزيري با آن شرايط خاص انتخاب مي‌شود، در سي‌ام ارديبهشت‌ماه ١٣٣٠ كه دولت تشكيل مي‌شود، او را به عنوان معاونت پارلماني و سخنگوي دولت خود انتخاب مي‌كند و فاطمي نقش رسانه‌اي خود را از همان ابتدا در دولت ملي دكتر مصدق ايفا مي‌كند.
‌ يعني آشنايي آن دو در همان تحصني كه طي آن قرار شد جبهه ملي را تشكيل بدهند، اتفاق افتاد؟
تصور نمي‌كنم. دكتر فاطمي در دوران رضاشاه قاعدتا در اصفهان بوده ولي از همان سال ١٣٢١ كه به تهران مي‌آيد با تمام اقشار اجتماعي ارتباط داشته است. دكتر مصدق، هم در مجلس چهاردهم و هم در مجلس پانزدهم و شانزدهم حضور داشته و قاعدتا فاطمي، به عنوان يك خبرنگار كه با همه ارتباط داشته، قطعا با دكتر مصدق نيز ارتباط داشته و اين‌طور نيست كه بعد از اينكه از سفر خارج مي‌آيد، يك دفعه در همان تحصن حضور داشته باشد. اسناد تاريخي نشان مي‌دهند كه فاطمي آشنايي اجتماعي گسترده‌اي داشت.
‌ اخيرا در برخي تحليل‌ها گفته مي‌شود كه فاطمي در دوره وزارت خود با انگليسي‌ها در ارتباط بوده است. به نظر شما تا چه حد مي‌توان به اين ادعاها اعتماد كرد؟
اينكه گفته مي‌شود به‌طور مثال، فاطمي مشكوك بوده يا با وزارت امور خارجه فلان كشور در ارتباط بوده، امري طبيعي است كه در ارتباطات اجتماعي وجود دارد، يك وزير با همه ارتباط دارد. مثل اين است كه به‌طور مثال، بگويند مهندس بازرگان و دكتر سحابي يا بنده كه در ديپلماسي انقلاب بوديم، در سال ٥٧ با امريكا ارتباط داشته‌ايم، در حالي كه اين ديپلماسي انقلاب بود كه اين ارتباط‌ها را موجب شده است؛ بايد ديد هدف آنها از اين ارتباط‌ها چه بوده است. اگر دنبال ديپلماسي بوده‌اند، طبيعي است يك‌سري اهداف راهبردي را دنبال مي‌كردند. بنابراين، به نظر من ادعاهاي بي‌مبنا و بي‌حاصلي است. وقتي شما زندگي دكتر فاطمي را بررسي مي‌كنيد، آنقدر برجسته و آنقدر خالص و روشن است كه اين برداشت‌هايي كه برخي انجام مي‌دهند، به نظر من، جايگاهي ندارد.
‌ آشنايي فاطمي با محمد مسعود از چه زماني شكل مي‌گيرد؟
بعد از شهريور ٢٠ كه فاطمي به تهران مي‌آيد، ارتباط نزديكي با محمد مسعود و روزنامه مردم‌امروز كه محمد مسعود منتشر مي‌كرد، پيدا مي‌كند و ارتباط اين دو خبرنگار و مدير رسانه بسيار عميق و نزديك شكل مي‌گيرد. در سال ١٣٢٦، محمد مسعود به وسيله حزب توده و توطئه اين حزب، با توجه به نقد تندي كه او نسبت به حزب توده در همان دهه ٢٠ داشت، ترور مي‌شود. اما حزب توده به گونه‌اي وانمود مي‌كند كه اين ترور به دستور دربار و اشرف خواهر شاه انجام شده و همه نيز باور مي‌كنند؛ ولي بعدها اسناد منتشر شده، نشان مي‌دهد كه اين توطئه حزب توده بوده است.
‌ نخستين حادثه ترور فاطمي، چگونه و به چه دليل اتفاق مي‌افتد؟
بعد از چند ماه از بازگشت فاطمي، در تاريخ ٢٥ بهمن ١٣٣٠، حادثه مهمي در زندگي او رخ مي‌دهد. در سالگرد كشته‌شدن محمد مسعود، دكتر فاطمي به دليل احساس تعلقي كه به محمد مسعود داشته، علاقه‌مند مي‌شود كه در مزار او سخنراني كند. مزار او هم در همان قبرستان‌هاي شمال تهران در تجريش واقع شده بود. ضمن سخنراني، آقاي محمدمهدي عبدخدايي او را با هفت‌تيري كه داشته، ترور مي‌كند. دكتر فاطمي آن زمان، نماينده مجلس نيز بودند، عبدخدايي هم يك جوان ١٥ ساله عضو سازمان فداييان اسلام بوده است.  
‌ در آن زمان شما چه شناختي از فداييان اسلام داشتيد؟
خود من خاطراتي از فداييان اسلام دارم زيرا در دوران نوجواني، در سخنراني‌هايي كه نواب صفوي در مسجد واقع در پيشخوان مسجد امام يا مسجد شاه سابق سخنراني مي‌كردند، حضور داشتم. واقعا وقتي نواب يا واحدي سخنراني مي‌كردند، آنچنان پرشور بود كه يك جوان را تحت‌تاثير قرار مي‌داد و همه‌شان پاك‌باخته و خيلي صاف اما بسيار ساده و در اين تصميمات‌شان تحت‌تاثير قرار مي‌گرفتند. من در سال ٥٠ كه در زندان بودم در يك فرصتي كه مرحوم حاج‌مهدي عراقي هم كه يكي از اعضاي سابق همين فداييان اسلام بود، آنجا برنامه گذاشته بوديم و خاطرات را مي‌گفت. در خاطراتش به‌طور مفصل به اين مورد و دلايلي كه خودش از فداييان اسلام خارج شده بود، براي ما توضيح داد. بعدها در سال ٥٧ نيز در نوفل لوشاتو پاريس آن مرحوم اين خاطرات را براي جمعي از فعالان سياسي به تفصيل بازگو كردند. متن ضبط شده بعدا توسط آقاي محمد تركمان، مورخ ارجمند تنظيم و تحت عنوان كتابي به نام «ناگفته‌ها» منتشر شده است. اين كتاب چندبار چاپ شدبا آقاي عبدخدايي از جمله در سفر مكه ديدار داشتم و مي‌دانم كه يك آدم پاكي هستند ولي تحت‌تاثير اين نوع ارتباطات قرار گرفته بودند. خوشبختانه در آن ترور، فاطمي زنده مي‌ماند البته صدمات جسمي سنگيني به او وارد مي‌شود و مدتي تحت معالجه قرار مي‌گيرد و سپس نيز مجبور مي‌شود براي ادامه درمان به خارج برود.  
‌ چه دلايلي سبب شد مصدق، فاطمي را به عنوان وزير امور خارجه دولت خود منصوب كند؟
بعد از ٣٠ تيرماه ١٣٣١ و در مهرماه، با توجه به افشا شدن اسناد جاسوسي انگليس در خانه سدان كه اسنادش هم منتشر شده؛ دولت دكتر مصدق، شايد به تاكيد و پيگيري دكتر فاطمي، تصميم مي‌گيرند كه سفارت انگليس را تعطيل كنند. آقاي حسين نواب كه در آن زمان وزير امور خارجه بود با اين تصميم مخالفت مي‌كند و استعفا مي‌دهد و دكتر مصدق در همان مهر ١٣٣١، دكتر فاطمي را به سمت وزارت امور خارجه منصوب مي‌كند. دكتر فاطمي نيز در ١٩ مهر همان سال سفارت انگليس را تعطيل مي‌كند و روابط ديپلماتيك را به حالت تعليق درمي‌آورد. اين يك ضربه سنگين است كه به مناسبات ايران و انگليس وارد مي‌شود و از همين جا است كه كينه‌ انگليس‌ها نسبت به دكتر فاطمي، عميق و عميق‌تر مي‌شود. بعد از آن نيز طي حوادث مرداد سال ٣٢ و در برنامه كودتاي انگليس، امريكا و دربار همه هماهنگ مي‌شوند كه دولت دكتر مصدق را ساقط بكنند. بعد از حكمي كه شاه براي نخست‌وزيري فضل‌الله زاهدي صادر مي‌كند، سرهنگ نصيري كه فرمانده گارد ويژه سلطنتي بوده، مامور مي‌شود كه اين ابلاغ را به نخست‌وزير بدهد. شب قبل از آن فاطمي و چند نفر ديگر را در منزل بازداشت مي‌كنند و به سعدآباد مي‌برند، ولي چون شهرباني متوجه مي‌شود و نصيري را بازداشت مي‌كند؛ اين كودتا در اين مرحله خنثي مي‌شود. بنابراين از ٢٥ مرداد تا ٢٨ مرداد كه دكتر فاطمي آزاد است، همان‌طور كه عرض كردم نخستين سخنراني‌شان را در همان ميدان بهارستان انجام مي‌دهند كه خود من نيز در سنين نوجواني در آنجا حضور داشتم و اين سه روز يك سه روز كاملا تاريخي است. سرمقاله‌هاي باختر امروز تيترهاي بسيار تندي دارد كه عليه دربار و استعمار انگلستان منتشر مي‌كند: «اين دربار شاهنشاهي روي دربار سياه فاروق را سفيد كرد» (باختر امروز، يكشنبه ٢٥ مرداد)، «خائني كه خواست وطن را به خاك و خون بكشد فرار كرد» (باختر امروز دوشنبه ٢٦ مرداد)، «شركت سابق و روزنامه‌هاي محافظه‌كار لندن امروز عزادار بودند» (باختر امروز سه‌شنبه ٢٧ مرداد) .
‌ رابطه فاطمي با توده‌اي‌ها چگونه بود؟
علاوه ‌بر اين اقدامات تند و راديكال دكتر فاطمي و باختر امروز، حزب توده نيز با تمام قواي خودش در سطح شهر عليه كودتا و رژيم شاه فعاليت گسترده‌اي داشت. من در همان شرايط يادم است كه مجسمه‌هاي شاه و رضاشاه را پايين آوردند. خلاصه يكي از شعارهايي كه توده‌اي‌ها مي‌دادند اين بود: «ز جنبش توده‌اي، شاه فراري شده» و مردم مسلمان آن موقع و نيروهاي ملي تمام احساس‌شان اين بود كه حزب توده برنده اين تحول مي‌شود. فضاي بسيار ناامني در شهر تهران به وجود آمده بود و بسياري از روحانيون و كساني كه انگيزه‌هاي مذهبي داشتند، نگران بودند. البته من بايد عرض كنم كه قبل از اين هم برخي از دوستان جبهه ملي مثل آيت‌الله كاشاني، بقايي و مكي هم در صف مخالفين دكتر مصدق قرار گرفته بودند. بنابراين اين شكافي كه در دولت دكتر مصدق و انحلال مجلس به وجود آمده بود؛ فضاي بسيار ملتهبي را در شهر تهران به وجود آورده بود. در اين شرايط كه جامعه ما اصلا آمادگي يك چنين تحول راديكال، نسنجيده و نامشخص با آينده‌ نامعلومي را نداشت؛ يك ابهام و بهت در افكار عمومي به وجود آمده بود، به‌طوري كه در ٢٨ مرداد، همان مجموعه موفق مي‌شوند كودتايي را به ثمر برسانند كه توضيحاتش در منابع تاريخ آمده است. اما به‌طور مشخص دكتر فاطمي مجبور مي‌شود در يكي از خانه‌هاي دوستان خود در همان شمال تهران خودش را مخفي كند. اين دوران اختفا از ٢٨ مرداد تا ٦ اسفند ادامه داشت تا در يك شرايطي آنجا لو مي‌رود و در هر حال ساواك و نيروهاي نظامي او را دستگير مي‌كنند و اين ١٨٨ روزي كه دكتر فاطمي در مخفيگاه بوده مكاتباتي دارد. مجموع اين مكاتبات، آن روحيات و خلقيات دكتر فاطمي را در آن شرايط كاملا مشخص مي‌كند.
رخداد مهم ديگر، ‌اين است كه در شرايطي كه دكتر فاطمي را براي بازپرسي جابه‌جا مي‌كردند هماهنگ، عده‌اي از اوباش زمان به رهبري شعبان جعفري حضور پيدا مي‌كنند و با چاقو به فاطمي حمله مي‌كنند و ضربات سنگيني به او مي‌زنند. اين ضربات چاقو او را بي‌حال مي‌كند تا جايي كه مجبور مي‌شوند او را به بيمارستان ببرند. در هر حال از همان اسفند ٣٢ تا مهر ٣٣ حدود بيش از يك سال در زندان است تا اينكه در ٧ مهر در سال ٣٣ دادگاهش برگزار مي‌شود و او را به اعدام محكوم مي‌كنند. البته همزمان دكتر شايگان و مهندس رضوي هم بودند كه آنها حبس ابد و بعدا هم با حبس‌هاي كمتر محكوم مي‌شوند كه بعدا هم آزاد مي‌شوند.  در ١٩ آبان كه در هر حال به اين مناسبت زندگي‌ او را مرور مي‌كنيم، او را در حالي كه مريض هست كشان كشان به سمت اعدام مي‌برند و او آخرين جملاتي كه بر زبان مي‌آورد كه در مجموعه تاريخ آمده، با بسم‌الله الرحمن الرحيم شروع مي‌كند؛ شعار پاينده ايران، زنده باد دكتر مصدق، با چند گلوله‌اي كه نصيري و چند نفر ديگر به وي زدند او را از پاي درمي‌آورند و در كنار شهداي ٣٠ تير در ابن‌بابويه او را دفن مي‌كنند.
‌ چرا در بين اطرافيان مصدق، فقط فاطمي اعدام شد؟
دكتر فاطمي در سال ١٢٩٦ به دنيا آمده و در سال ١٣٣٣به شهادت مي‌رسد و فقط ٣٧ سال عمر مي‌كند اما حجم گسترده فعاليت او در زمينه خبرنگاري، اطلاع‌رساني، اجتماعي و ايجاد تاثيرات عميق در نهضت ملي ايران هم در تشكيل جبهه ملي و هم در ملي شدن صنعت نفت بي‌نظير است. دكتر مصدق پس از مرگ دكتر فاطمي مي‌نويسد: «اگر ملي شدن نفت خدمت بزرگي است از آن كسي كه اول اين پيشنهاد را نمود بايد سپاسگزاري كرد و آن شخص شهيد راه وطن دكتر حسين فاطمي است. در تمام مدت همكاري با اين جانب ترك اولي هم از آن بزرگوار ديده نشد.» نقش جواني كه توانسته اين تاثيرات عميق و گسترده رسانه‌اي، فرهنگي و سياسي بگذارد و با استعمار انگلستان برخورد جدي‌اي انجام بدهد بسيار قابل‌توجه است. ما بايد ببينيم كه چگونه نسل‌هايي در جامعه ما اين ظرفيت و توان را داشته‌اند كه با كمال صداقت و شجاعت و پايداري و ايستادگي تا آخرين لحظه عمرشان ايستاده و در راستاي آرمان‌هاي ملت ايران كمترين ترديدي به خود راه نداده و جان خود را نيز در آن راه فدا كنند. اما خود دكتر فاطمي پس از صدور حكم اعدامش چنين مي‌نويسد: «… ما از نهضتي به پيشوايي دكتر مصدق حمايت كرديم كه هيچ قصد و غرضي جز عزت و استقلال مملكت نداشت. من براي آن كشته مي‌شوم كه نخستين اقدامم در وزارت بستن سفارت و قطع رابطه با انگلستان بود. هيچ مايوس نيستم، از هرقطره خون من هزاران نهال مي‌رويد و با تاييد خداوند قهار انتقام اين ملت ستم ديده را از استعمار ناپاك مي‌گيرد.» اما درباره سوال شما بايد بگويم اتفاقا اعدام دكتر فاطمي، ظاهرا به دستور چرچيل انجام شده است او طي نامه محرمانه‌اي در ٣٠ سپتامبر ١٩٥٣ از شاه مي‌خواهد حال كه مصدق در كودتا كشته نشده است از اعدام او صرفنظر كند اما درباره دكتر فاطمي چنين مي‌نويسد: «براي فاطمي بهترين جواب اعدام است تا زماني كه اين افراد زنده هستند امكان ضد كودتا وجود دارد.»  كروميت روزولت نيز پس از كودتا با شاه ديدار مي‌كند و پس از تشريفات به شاه مي‌گويد: «ميل دارم بدانم در مورد مصدق و ديگراني كه عليه شما توطئه كردند، چه فكري كرده‌ايد؟ شاه مي‌گويد: «در اين مورد زياد فكر كردم مصدق محاكمه و به سه سال حبس محكوم مي‌شود… ولي يك استثنا وجود دارد و آن فاطمي است. او هنوز دستگير نشده است فاطمي بيش از همه ناسزاگويي كرد… او پس از دستگيري اعدام خواهد شد.» فاطمي، به لحاظ انديشه اجتماعي، نگاهي ضداستعماري و ضداستبدادي داشته و به دنبال آزادي و عدالت بوده؛ بنابراين او در راستاي گفتماني عمل مي‌كند كه ملت ما از انقلاب مشروطه آغاز كرده و بعد در نهضت ملي و انقلاب اسلامي ادامه يافته است.
‌ چرا انسان فرهيخته‌اي مثل فاطمي با چنين ظرفيت و هوشمندي و توانايي‌اي كه اتفاقا توانسته چنين نقش اجتماعي را ايفا بكند، نتوانست در رسيدن به آرمان‌هاي خود موفق شود؟
اتفاقا سوال خوبي است. زندگي فاطمي درس‌ها و عبرت‌هاي زيادي را در بر دارد. از صداقت، شجاعت و ايستادگي فاطمي بايد نسل امروز ما و آيندگان درس بگيرند و اين را به عنوان ارزش‌هاي اجتماعي جامعه ما ارزيابي كنند كه بتوانند براي امروز و آينده كشور ما ايجاد اميد بكنند. اما عبرت‌هايي كه ما بايد بگيريم اين است كه در وهله اول ببينيم آيا اقداماتي كه دكتر فاطمي در اين سال‌ها كرده، به لحاظ سياسي واقع‌بينانه بوده است يا خير و آن چيزي كه ما امروز به‌عنوان افراط و تفريط مطرح مي‌كنيم، ‌آيا دكتر فاطمي گرفتار آن شده است يا نه. آيا شعارهايي كه در دهه ٢٠ و در دوران نهضت ملي ايران مي‌داده، بدون اينكه جامعه ما متحول شده باشد درست بوده است؟ آيا جامعه ما به لحاظ فرهنگي ظرفيت پذيرش يك چنين تحول سريع و ناگهاني را داشته كه بتواند استعمار پير انگلستان را از ريشه بكند و استبداد ٢٥٠٠ ساله دربار را دفعتا ريشه‌كن كند!؟
ببينيد! ‌ما در بعضي از تعاليم ديني خودمان به خصوص در كلام نهج‌البلاغه كلمات قصاري داريم كه خيلي آموزنده هستند؛ از جمله در نهج‌البلاغه اين عبارت را داريم: «اليمين و اليسار مضله والطريقُ الوُسطي هي الجادةُ». ببينيد! حضرت علي(ع) به‌عنوان امام و الگو و معياري براي سالم‌زيستن و سالم فكر كردن و موثر عمل كردن نيز مي‌فرمايند كه چپ‌روي و راست‌روي ادامه‌اش گمراهي است. اما اين طريق الوسطي و اين راه اعتدال هست كه راه نجات و صلاح و موفقيت در آن است. اين كلام علي(ع) به لحاظ تجربه تاريخي نشان داده كه مي‌تواند دستاورد مهمي باشد. يا تجربه تاريخي شخصيت‌هاي ديگري را در تاريخ ١٠٠ ساله خودمان مي‌بينيم. به‌طور مثال، مهندس بازرگان، مي‌بينيم كه او نيز استاد دانشگاه است، هفت سال در فرانسه تحصيل مي‌كند و با فرهنگ فرانسه و اروپا آشنا مي‌شود ولي از همان شهريور ٢٠ كه در كنار طالقاني و دكتر سحابي كار را شروع مي‌كنند، اين آيه قرآن را سرلوحه فعاليت خودشان قرار مي‌دهند: «ان‌الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»- خدا وضع و حال هيچ قومي را عوض نخواهد كرد مگر آنكه انسان‌ها خودشان وضع و حال خودشان را تغيير دهند. – مگر مي‌شود تا شرايط فرهنگي- اجتماعي جامعه‌اي عوض نشود، ‌ساختارهاي سياسي‌اش عوض بشود. به همين علت است كه بازرگان و ياران ايشان در طول دهه ٢٠ و ٣٠ با وجود جو سياسي‌اي كه حزب توده ايجاد كرده بود، هيچ‌وقت دنبال كار سياسي نرفتند و اولويت را به كارهاي فرهنگي و اجتماعي دادند. البته در دهه سي در زمان دكتر مصدق به اجبار به دستور دكتر مصدق آمدند و همكاري كردند و بعد در نهضت مقاومت ملي نيز عملا آمدند براي اينكه از اين دستاوردهاي نهضت مقاومت ملي ايران پاسداري بكنند. اما نخستين گامي كه برداشتند تحت شرايط خاصي بود؛ پس از دو دهه كار فرهنگي و اجتماعي انجام داده بودند نهضت آزادي را تشكيل دادند. ببينيد! اين بزرگواران تا آخر عمرشان فعاليت فرهنگي و اجتماعي را هميشه به عنوان نخستين اولويت تلقي كردند، حتي در دوران زندان‌شان كه در هر حال ١٦ اثر كليدي‌ فرهنگي‌ مهندس بازرگان، در دوران زندان آفريده و توليد شده است. مي‌بينيد بعد از انقلاب نيز تا زماني كه در قيد حيات بودند هميشه اولويت‌شان با كارهاي فرهنگي و اجتماعي بود. حتي زماني هم كه در قدرت نبودند، باز تقابل نكردند. ايستادند، تسليم نشدند و گفتمان‌شان را حفظ كردند اما هيچگاه آن رسالت آگاهي‌بخشي خودشان را براي ايجاد تحول در زيرساخت‌هاي فرهنگي و اجتماعي از اولويت خارج نكردند و در خارج از قدرت نيز همين را ادامه دادند.
‌ بعد از كودتاي ناكام عليه مصدق، فاطمي مقالات تندي را در باختر امروز منتشر كرد. آيا نوشتن اين مقالات در آن برهه، سياست ورزي درستي بود؟
به‌طور كلي ارزيابي بنده اين است كه با وجود آن ويژگي‌هاي شخصيت‌هاي ممتازي كه در دكتر فاطمي هست، اما او گرفتار عدم‌واقع‌بيني، افراط‌گري و عدم اعتدال در سياست‌ورزي‌ مي‌شود. اين عدم اعتدال، موجب مي‌شود كه اين سرمايه‌هاي اجتماعي ما نتوانند در يك زمان قابل‌قبول و با ايجاد تحول زمينه‌هاي تدريجي و گام‌به‌گام، تغييراتي را در ساختار سياسي ايجاد كنند. به نظر من اين تجربه دستاوردهايي است كه نسل جوان امروز ما نيز بايد به آن توجه داشته باشد. بايد بپذيريم كه دستيابي به آزادي، دموكراسي و حقوق بشر مستلزم يك فرآيند است و گذار به اينها نياز به زمان دارد و گام به گام بايد با اين فرآيند جلو رفت. يك شبه يك جامعه‌اي كه ٢٥٠٠ سال استبداد زده است، نمي‌شود از آن انتظار داشت كه جامعه دموكراتيك باشد و همه‌چيز منظم باشد. به نظر من اين عبرتي است كه در واقع نسل جوان امروز ما مي‌تواند از زندگي شهيد دكتر حسين فاطمي داشته باشد.
‌ واكنش جامعه به اعدام دكتر فاطمي چه بود؟
ببينيد! من در سال ٣٣ در سن نوجواني بودم و حوادث ٢٨ مرداد را به‌طور كامل در تهران بودم، خاطراتم را نيز در يك مصاحبه گفته‌ام؛ ولي به نظر من جامعه هيچ واكنش سنگيني بعد از اعدام او انجام نداد. دليل آن نيز همان شرايط اختناقي بود كه در جامعه حاكم بود. دوم اينكه آن حالت ابهامي كه در جامعه به وجود آمده بود؛ من همين جا يك مطلب تاريخي را نقل بكنم كه در خاطرات مرحوم آيت‌الله سيدرضا موسوي زنجاني چاپ شده، كه از مراجع به خصوص آيت‌الله بروجردي پيگيري مي‌كنند كه جلوي اعدام دكتر فاطمي را بگيرند! مرحوم آيت‌الله بروجردي به آيت‌الله زنجاني پاسخ مي‌دهند كه كينه انگليس‌ها نسبت به دكتر فاطمي آنقدر عميق است كه هيچ كاري از دست هيچ كس برنمي‌آيد. اين واكنشي است كه جامعه ما در آن شرايط داشته است. فضاي اجتماعي آنقدر ملتهب و مبهم بود؛ يعني اكثريت مردم فكر مي‌كردند كه جامعه ما در حال رفتن به طرف حزب توده و ماركسيسم است. حالا تحليل اينكه چرا حزب توده، در واقع توده نفتي‌ها چنين فضاي ملتهب و راديكاليسمي را فراهم كرده بودند نياز به فرصت بيشتري است.

 

imagesimages-1download

بازدیدها: 43

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *