آیینه/پژوهشی درباب پیشینه و ریشه دو واژه فارسی از همشهری و محقق فرهیخته دکتر محمدحسن ابریشمی
مدخل: واقعیت آنکه، طی سالها مطالعه، به منظور تدوین تاریخ کشاورزی ایران، به پژوهش در باب مباحثی از آن، چون پسته، زعفران، زیره، خربزه، خرما، و برخی پدیدههای طبیعی و فلاحتی مثل آب و هوا، جنگل، باغ و بهشت و کاریز و رستنیها چون گل و گیاه و سرو در فرهنگ ایرانی، و پارهای مواد استحصالی چون ابریشم، انگبین، سقِّز، انغوزه و غیر آن پرداخته است. تحقیق دربارة ابریشم، با توجه به آگاهیهای اکتسابی از پیشة نوغانداری اجداد یزدی خراسانی خود، و حاصل چند سال بررسی و تحقیق، پیرامون چگونگی کشف کرم پیله و پیدایی صنعت نوغانداری، به تألیف مقالة «شناخت ابریشم ایران» در سال ۱۳۶۸ منجر شد، که در مجلة تحقیقات تاریخی (شمارة ۴ و ۵، بهار و تابستان ۱۳۶۹، ص ۱۲۳-۱۵۲) به چاپ رسید. دو ماه بعد تلخیصی از آن در سمینار بینالمللی «کوشانیان و راه ابریشم» در افغانستان (کابل ۲۸-۲۹ عقرب ر آبان ۱۳۶۹) در سخنرانی مؤلف ارائه شد.
در پی آن، طی ۲۲ سال، تا اوایل سال ۱۳۹۱، با دستیابی به مستندات و شواهد بیشتر، مندرجات آن مقاله را در پنج موضوع: «دیبا»، «پیله»، «پیلسته»، «تنبور» و همچنین واژة ناشناختة «نوغان» تفکیک نمود، و تألیفِ پنج مقالة مستقل در باب موضوعات مزبور را آغاز کرد. چهار موضوع به ترتیب با عناوین:
۱ـ «پژوهشی در باب القاب تهمورث: زیناوند، دیوبند، دیباوند، زیباوند»۱، ۲ـ «پیل و پیله در زبان فارسی و منشأ ایرانی ابریشم»۲، ۳ـ «پیلسته (پیل + استه) به چه معنا بوده است؟»،۳ ۴ـ «تنبور: دستان یا چنگ؟ و…»۴ تألیف و در فاصله سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۱ چاپ و منتشر شده است. اما پژوهش پیرامون کلمة ناشناختة «نوغان» و ریشه و اصل آن و تألیف مقالهای در این باب به طول انجامید۵ و در پی آن با مطالعه و جستجوی بسیار وقتگیر دریافتم که در متون کهن فارسی، به جز یک مورد، تا دورة قاجاریه کلمة «نوغان»، مصطلح کنونی در صنعت تولید ابریشم، نیامده است.۶ واژة گویشی «نوغان» به معنی موسم جمعآوری «پیله» و عرضة ابریشم به بازار (در حدود نیمة خرداد) در برخی از نواحی خراسان در ادوار قدیم به طور محدود، از جمله در نواحی سبزوار در روزگار سربداران (در قرن هشتم هجری)، تداول داشته است. اما همین کلمه در وجه «نوقان» به عنوان وجه تسمیة یکی از شهرهای کهن و عمدة طوس در قرن سوم و «یکی از بزرگترین و آبادترین شهرهای خراسان» در قرن چهارم به شمار آمده، که اکنون ظاهراً موضع شهر نوقان، یا احتمالاً دروازة منسوب به آن به بافت شهر مقدس مشهد پیوسته و به محلة «نوغان» مشهور شده است. در این جستار ضمن نقل شواهدی به پژوهش پیرامون معانی، پیشینه و ریشة لغوی کلمات ناشناختة «نوغان» و «نوقان» پرداخته است که تقدیم پژوهشگران و خوانندگان میشود، تا چه در نظر آید؟ و با لطف، از اظهارنظر و راهنمایی دریغ نفرمایند.۷
***
نوغان ، پیشینه و معنی کاربردی آن
کلمة نوغان به معنی «کرم ابریشم»، «پیله» و نیز «صنعت پرورش کرم ابریشم» یا به اصطلاح «نوغانداری» در هیچ یک از فرهنگهای فارسی قدیم، توسط لغتنویسان ایرانی و هندی و عثمانی و غیر آن، تا پایان عهد صفویه ثبت نشده است.
در پی آن نیز فرهنگ فارسینویسان تا پایان عصر قاجاریه از جمله رضاقلیخان هدایت در انجمن آرای ناصری (چاپ ۱۲۸۸ قمری در ایران)، و محمد پادشاه متخلص به «شاد» در آنندراج (فرهنگ جامع فارسی، تألیف ۱۲۹۸ قمری، در هند)، و میرزاعلیاکبرخان نفیسی ملقب به «ناظمالاطباء)» (وفات ۱۳۴۲ قمری) در فرنودسار (فرهنگ نفیسی) واژة فارسی «نوغان» را مدخل نگرفتهاند.
پس از آن هم تعریفی کوتاه از «نوغان» در برخی از فرهنگهای لغت فارسی تألیف قرن حاضر آمده، از آن جمله در فرهنگهای معتبر معاصر (چون لغتنامه، فرهنگ فارسی، و فرهنگ سخن) بدون شاهد و بیاشاره به اصل و ریشة آن کم و بیش چنین معنی شده است: «نوغان. بزر، تخم نوغان، پیله، کرم ابریشم»؛ شاید قدیمترین تعریف از آن سیدمحمدعلی داعیالاسلام لاریجانی (از دانشمندان ایرانی مقیم هند، آشنا به زبانهای پهلوی و سنسکریت) در فرهنگ نظام (تألیف ۱۳۱۳ شمسی در هند) باشد «نوغان (فارسی): موسم و وقت هر چیز (تک ]:زبان تکلّمی[ مازندران و گیلان). در جراید فارسی این لفظ آمده، به معنی: موسم عمل آوردن ابریشم و تخم ابریشم؛ در سنسکریت نوگون به معنی صفت نو است و معنی فارسی مجاز آن» (فرهنگ نظام، ج ۵، ص ۳۹۴ ).
واژة «نوغان» در متون کهن فارسی
پیشینة پیدایی واژة فارسی «نوغان»، به معنی کنونی آن «کرم پیله»، و منشأ نخستین، و سرآغاز تداول آن، و همچنین قدیمترین سند یا کهنترین متن فارسی که کلمة «نوغان» در آن آمده باشد، به درستی شناخته نیست. اما شاید به تقریب قابل گمانهزنی باشد. با این همه در آثار فارسی یکی دو قرن اخیر شواهد زیادی از آن سراغ داریم (نمونههای آن در مباحث پسین نقل شده است).
مستندات تاریخی و ادبی عصر قاجاریه دلالت بر آن دارد که واژة فارسی «نوغان» به معنی «کرم ابریشم» و گاه «ابریشم» به تدریج وارد منابع مکتوب شده است؛ اما به گمانِ صاحب این قلم، کلمة «نوغان» یک واژة گویشی محلی قدیمی بوده که در برخی از نواحی ابریشمخیز در بین عامة تولیدکنندگان ابریشم تداولی قدیمی و اما بسیار محدود داشته است.
حداقل نمونهای آشکار از واژة «نوغان» در قطعهای از سرودههای ابن یمین (وفات ۷۶۹) شاعر کشاورز پیشة ابریشم کِش عهدِ سربداران (حکومت ۷۳۷ ـ ۷۸۸ ه ر ۱۳۳۷ـ۱۳۸۶ م) به این شرح برجاست (دیوان اشعار، ص ۵۱۶):
کاتب این حروف «ابن یمین»
برخط قول خود گرفت گواه
که به تاریخ بیستم زِ رَجب
تا به «نوغان» که باشد آن شش ماه
ده من «ابریشم» گزیدة نیک
برساند به شیخ عبدالله
بود تاریخ سال هفتصد و چار
که نوشت این حروف بیاکراه
ابیات مزبور دلالت بر آن دارد که اولاً واژة فارسی گویشی «نوغان» ـ به معنی موسم یا موقع جمعآوری پیلة ابریشم (در حدود اوایل خرداد) به اصطلاح دو سر نوغان»، و نیز عرضة آن (در حدود نیمة خرداد تا تیر یا مرداد هر سال) به بازار ـ در برخی از نواحی خراسان از جمله «فریومد» از نواحی «بیهق» یعنی سبزوار کنونی تداولی محدود داشته، ثانیاً ابن یمین علاوه بر کشاورزی، به کار نوغانداری و «ابریشمکشی» نیز میپرداخته است، و ظاهراً در این بیت اشاره به این حرفة خود دارد:
«شدتن ابن یمین چون تار ابریشم ز فکر ر
تا ز ابریشمکشی ناگه شد این سرِّ آشکار» (دیوان، ص ۵۷۲). در بیش از چهارده هزار ابیات بر جای ماندة ابن یمین (برابر شمارههای مندرج در نسخة چاپی ۱۴۰۷۴ بیت) تنها در همان قطعه مزبور واژة «نوغان» آمده، در حالی که ابن یمین از «ابریشم» و انواع بافتههای آن سخن گفته و گاهی به کرم پیله در وجه «کرم قَزّ» در مضامین خود اشاره کرده است.۸
کلمة «نوغان» در عصر قاجاریه مصطلح بوده اما به ندرت در تألیفات آن روزگار آمده است. مثلاً میرزا ابراهیم، در سفرنامة استراباد و مازندران و گیلان، در سال ۱۲۷۶ قمری (۱۲۳۸ شر ۱۸۵۹ م)، در معرفی ولایت شفت (۱۳ کیلومتری جنوب رشت) میگوید:
«آستانة مبارکة سلطان سالوک معلم، علیه الرحمه، ابن وهب بن منبه در دامنة کوه شفت به قریة رزآش میباشد که مردم بعد از فراغ نوغان از دور و نزدیک به زیارت میآیند» (ص ۱۹۱، ۱۹۲)؛ از کلمة «نوغان» در مطلب میرزا ابراهیم مفاهیم «تخم کرم ابریشم»، «کرم پیله» و «ابریشم» قابل استنباط است، و در همین حال مفهوم مراحل عملیات تولید پیله توسط کرم ابریشم از مرحلة تخم و تفریخ (خروج کرم از تخم) و رشد کامل کرم و تنیدن تار به دور خود (تا پایان شکلگیری پیله) و نیز زمان یا موسم دو ماهه این مراحل (از حدود نیمة فروردین تا نیمة خرداد) تا جمعآوری محصول پیله را تداعی میکند. بنابراین اهالی نواحی آستانة مبارکه که بعد از «فراغ نوغان»، یعنی پس از پایان مراحل عملیات مزبور، و فراغت اهالی از جمعآوری محصول پیله (حاصل و نتیجة تلاشهای دو ماهه)، در حدود نیمة خرداد، به زیارت آستانة مبارکه میرفتهاند.
پیگیری واژة فارسی «نوغان» در دو قرن اخیر
همانسان که در مبحث پیش گفته شد، واژة فارسی «نوغان»، به معنی موسم جمعآوری پیلة ابریشم و عرضة آن به بازار، در قطعهای سرودة ابن یمین (در سال ۷۰۴ ه ر ۱۳۰۵م)، در بیشتر از ۷۰۰ سال پیش آمده است، و همین نکته تداول واژة «نوغان» را در برخی از نواحی خراسان، چون سبزوار (ناحیة بیهق قدیم) قطعی و مدلل میسازد.
بیگمان این واژة گویشی ایرانی خلق الساعه نبوده است که در ذهن ابن یمین بنشیند و بر زبان وی جاری شود و در سرودة او بیاید. بر این اساس میتوان یقین داشت که واژة گویشی «نوغان» در بین تولیدکنندگان ابریشم در نواحی فریومد و سبزوار ـ و به احتمال زیاد در برخی از نواحی خراسان، و شاید در بین فارسیزبانان بلاد ماوراء النهر و مناطق ابریشمخیزـ پیش از ابن یمین و پس از وی نیز مصطلح بوده، و بعدها، شاید در عهد صفویه، و به احتمال زیاد در عصر قاجاریه تداول آن در برخی از نواحی ابریشم خیز به تدریج رواج پیدا کرده است.
مقارن همان ایام در بعضی از مناطق واژة فارسی
«نوغان» به معنی «موقع یا موسم و فصل برداشت» هرمحصول و نیز وقت وفور هر یک ازمحصولات و در پارهای از مناطق مفاهیمی مانند «موقع رسیدن محصول به حد کمال» و «سرآغاز موسم یا موقع برداشت هر محصول» و گاه «وقت وفور هر یک از محصولات و پدیدههای طبیعی و فلاحتی» مصطلح بوده است. بر همین اساس برخی از نویسندگان عصر قاجار کلمة «نوغان» را با مفاهیم مزبور در آثار خویش آوردهاند. به همین دلیل در ادامه، برحسب تقدم تاریخی، از منابع عهد قاجار و اوایل قرن حاضر شواهدی از واژة «نوغان» ارائه میشود.
در نامههای گیلانیان قرن ۱۳
مجموعهای از نامههایی به قلم افرادی از طبقات مختلف اهالی گیلان، مربوط به سالهای نیمة اول قرن سیزده قمری (۱۲۴۶-۱۲۵۴ هـ ر ۱۸۳۰ ـ ۱۸۳۹ م)، که به عنوان «الکساندر خودزکو» کنسول روسیه در گیلان نوشته شده موجود است. از این مأمور روسیة تزاری، دوستدار فرهنگ ایرانی و فولکلور گیلانی، تألیفاتی بر جای مانده است.۹ وی پس از پایان مأموریت کنسولی، در دهة ۱۸۳۰ م (۱۲۰۹-۱۲۱۹ شمسی)، به پاریس رفته و پرونده مکاتبات اهالی گیلان (شامل ۱۸۹ نامه) را به موزه پاریس سپرده و در سال ۱۸۸۱ میلادی در همان شهر در گذشته است. اکنون پس از گذشت بیش از ۷۰ سال آن مکاتبات تحت عنوان « نامههای گیلان» چاپ و منتشر شده است.۱۰
در این مکاتبات به مناسبتهایی واژة «نوغان» با معانی مزبور (از جمله در نامههای شماره ۸، ۵۲، ۶۲، ۶۸، ۷۱، ۱۳۸، ۱۶۷) به مناسبتهایی آمده است، که در اینجا چندسطری از نامههای موصوف را نقل میکند، با این توضیح که عناوین نامهها (چون: امیدگاهها، صاحبا، مهربانا…) خطاب به «خودزکو» را با حروف سیاه به سطر اول نامه انتقال داده است:
امیدگاهها. ملازمتان خیلی شوق داشتم خدمت رسیده باشم. چون «سر نوغان» است و «کرم ابریشم» هم خیلی دیر شده است، اگر زودتر نروم ضررکلی به بنده خواهد خورد. یقین میدانم امیدگاهیام صاحب، راضی به ضرر بنده نخواهد شد… (ص ۳۸).
پینویس:
۱. میر سید علی جناب، رجال و مشاهیر اصفهان، به کوشش رضوان پورعصار، اصفهان، شهرداری اصفهان، ۱۳۸۵؛ و نیز مقالة «حسین دودی اصفهانی و شعرهایی که نسروده»، اثر جویا جوانبخش، مندرج در مزدکنامة ۴
(ص ۷۴۲-۷۵۲) به کوشش جمشید کیانفر و پروین استخری، تهران، ۱۳۹۰٫
۲. مجلة مدرسة عالی فلاحت کرج، شماره پنجم، تیرماه ۱۳۱۰ ر ژوئیه ۱۹۳۱، سال اول، ص ۱-۳٫
۳. اسناد تجاری ادوار اوّل تا پنجم مجلس شورای ملی، به کوشش راضیة یوسفینیا، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۸، ص ۱۱۸، ۱۱۹٫
۴. حاج میرزا محمود میلانی (رضایوف) فرزند حاج محمدباقر میلانی از بازرگانان تبریز بودند که تا زمان انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ در روسیه مشغول تجارت بودند. تجارتخانه آنان در تبریز به نام «برادران رضایف» نامیده میشد. (از مقاله «چگونه برق به ایران آمد»، غلامرضا ممتحن میلانی، سایت www.iritn.com)
۵. اسناد تجاری اول تا پنجم مجلس شورای ملی، ص ۴۹۴، ۴۹۵، ۴۹۶٫
۶. صَدیع: نیمهای از هر چیز (منتهیالادب، لغتنامه)
۷. مجلة مدرسة عالی فلاحت کرج، شماره پنجم، تیرماه ۱۳۱۰ ر ژوئیه ۱۹۳۱، سال اول، ص ۳-۷٫
۹. از جملة آثار الکساندر خودزکو: «سرزمین گیلان» و «ترانههای محلی ساکنان کرانههای دریای خزر» که به فارسی ترجمه شده از دیگر تألیفات وی «تأتر در ایران» و «دستور زبان ایرانی» است.
۱۰. الکساندر خودزکو، نامههای گیلان، به کوشش فریدون نوزاد، علی امیری، رشت، نشر فرهنگ ایلیا، ۱۳۹۱٫
بازدیدها: 29