به نوشتة طبری موی سر خلیفه سوم انبوه بود و او «ریش خود را زرد میکرد».۴۵ امام محمد غزالی (وفات ۵۰۵ق) نیز شرح مفصلی دربارة محاسن و رنگکردن آن و خضاب دارد: «در محاسن ده خصلت مکروه است، و بعضی مکروهتر از بعضی…»؛۴۶ در اینجا دو مورد آن به اختصار نقل میشود: اول، و آن رنگکردن است به سیاهی، منهی است… و گفتهاند: اول کسی که به سیاهی خضاب کرد، فرعون بود… دوم، رنگکردن است به سرخی و زردی و آن رواست، برای پوشیده داشتن پیری بر کافران در غزو و جهاد، و اگر برای این نیت نباشد، و برای تشبّه بود به اهل دین مذموم باشد. پیغامبر گفت (علیهالصلواه و السلام): «الصفره خضاب المسلمین و الحمره خضاب المؤمنین»، و برای سرخی به حنا و کتم رنگ کردندی و برای زردی، به خلوق و زعفران.۴۷
دربارة معنی لغت عربی «کتم» [برگ نیل؟[ اختلاف نظرهای زیادی در متون کهن وجود دارد. به نوشتة ابوریحان بیرونی: «بعضی گفتهاند وسمه را گویند. لیث گوید کتم نباتی است که او را با وسمه از جهت خضاب سیاه استعمال کنند. ازهری (هروی) گوید کتم نباتی است که لون او به سرخی به هم آمیخته باشد. ابوحنیفه (دینوری) گوید به وسمه شباهت دارد، و در بعضی مواضع این نبات با وسمه به هم برآید از زمین. گفتهاند در عرب روغنی است که او را «مکتومه» گویند، به آن سبب که کتم و زعفران در وی کرده باشند.۴۸
صاحب یواقیتالعلوم (تألیف نیمه دوم قرن ششم) از جمله نوشته است: «خضاب سیاه خود مکروه است و نیز دشوار است؛ چنانکه شاعر گوید: الشیب عیب و الخضاب عذاب؛ و در جامع احمد بیهقی رحمهالله از ابوامامة روایت میکنند که مصطفی صلیالله علیه و سلم به قومی از انصار بگذشت، موهای ایشان سپید دید، گفت: «یا معشر الانصار، حمّروا او صفرّوا و خالفو اهل الکتاب»؛ و هم از آنجاست که صدیق خضاب به حنا و کتم کرد. و کتم، وسمه باشد. و این خضاب سیاه بود. عمر خضاب کرد به حنا.۴۹ علی بن حسین انصاری نوشته است: کتم؛ صاحب منهاج گوید وسمه است. به نوشتة همو: وسمه: ورق ]برگ[ نیل است… موی را خضاب کند، خاصه چون با حنا بود.۵۰ حکیم عینالملک شیرازی در الفاظ الادویه (تألیف ۱۰۳۸)، کتم را وسمه یعنی ورق نیل معرفی کرده است.۵۱
به نوشتة محمد مؤمن حسینی تنکابنی طبیب شاه سلیمان صفوی (حکومت: ۱۰۷۷ـ ۱۱۰۵): «کتم، وسمه است. برّی و بستانی میباشد. و برّی را در مازندران و تنکابن شال حنی نامند، یعنی حنای شغال. و کتم غیر برگ نیل است؛ چه، گیاه نیل شبیه است به گیاه کتان و ساق نیل مجوّف است و برگ وسمه شبیه به برگ مورد ]است[ و ساقش غیر مجوّف و ثمرش به قدر فلفلی و بعد از رسیدن سیاه میشود… و بعضی برگ وسمه دانستهاند و خلاف واقع است.»۵۲ با توجه به شرحی که گذشت، گیاه کتم در خضاب رنگ سیاه کاربرد داشته و بعضی بعد از آن از حنا استفاده میکرده و برخی کتم و حنا را مخلوط به عنوان خضاب به کار میبردهاند.
مرحوم دهخدا در ذیل وسمه شرحی با شواهدی نقل کرده است: «وسمه هندی باشد و کرمانی؛ وسمة هندی رنگ سیاه طاوسی دهد و ]وسمة[ کرمانی، رنگ سیاه فقط و یا با طاوسی کمرنگ. وسمة هندی زودتر گیرد» (ذخیرة خوارزمشاهی)؛ و یادداشتی نیز از خود افزوده است: «وسمه غیر کتم است؛ جوهری گوید: کتم گیاهی است که آن را با وسمه مخلوط و با آن خضاب کنند. مؤلف ]دهخدا[ در یادداشتی نویسد: به اغلب احتمالات کتم: رنگ است که امروز نیز برای سیاه کردن موی به کار برند (لغتنامه، ذیل وسمه). با این حال همان در آمیختگی معانی وسمه و نیل و کتم و غیر آن، در متون کهن، به منابع گیاهشناسی معاصر نیز راه یافته است.۵۳
صاحب مجملالتواریخ و القصص (تألیف ۵۲۰)، که مأخذ اصلی و عمدة وی تاریخ طبری بوده، در معرفی و توصیف خلیفة سوم از جمله نوشته است: «مردی سفیدروی… و مویش تا بازوها بپوشیدی؛ و ریش خود را به حنا و زعفران خضاب کردی».۵۴ به نوشتة همو: «معاویه مردی بود دراز بالا… و ریش را به حنا و زعفران خضاب کردی».۵۵
به نوشتة ابوریحان بیرونی: «وسمه: برگهای نیل است»، و از قول رازی در الحاوی، میافزاید: «وسمه: نیل دشتی است»؛۵۶ بیرونی در معرفی نیل نوشته است: «از مرز مغون و لاشگرد تا مرز هرمز نیل میکارند… در ناحیة کلور و لوهاور ]: لاهور کنونی[ نیز نیل میروید.»۵۷ نیل یا وسمه، نام گیاهی از تیرة صلیبیان، به بلندی حدود یک متر، با گلهای زردرنگ، بومی شمال افریقا و اروپای جنوبی و مرکزی، و آسیای غربی از جمله ایران است، برگهای این گیاه مادة رنگکنندة سبز مایل به آبی دارد.۵۸ برگهای آن در رنگ موی به عنوان خضاب همواره استفاده میشده است.
برابر نوشتة طبری در روز عاشورای سال ۶۱ هجری که حضرت امامحسین(ع) به شهادت رسید، حمید بن مسلم گوید: «حسین جبة خزی به تن داشت و عمامه به سر، و با وسمه خضاب کرده بود».۵۹ مؤلف یواقیتالعلوم نیز شاید برگرفته از نوشتة طبری، نقل کرده است: «در تواریخ خواندهام که: قتل الحسین بن علی رضی الله عنهما و علیه جبّه من خزّ و کنّاء و علی رأسه برنس من خز ادکن و کان خاضبا بالسّواد».۶۰ طبری از قول سلیمان نوفلی در ذیل وقایع سال ۱۵۸ق، ضمن شرح خصوصیاتی از منصور دوانیقی (خلافت: ۱۳۶ـ ۱۵۸) از جمله نوشته است: «منصور با زعفران خضاب میکرد، چون ریش او کمپشت و نرم بود، خضاب وسمه نمیگرفت.»۶۱
۱۱٫ زعفران نام پسران
لغت عربی زعفران با نام پهلوی (فارسی میانه) و پارسی کهن (هخامنشی) «کرکم»، منشأ از دامنههای الوند و زاگرس دارد و رویشگاه طبیعی و اولیة آن دامنههای نواحی کرمانشاه، همدان، تویسرکان، بروجرد و نهاوند بوده و تا نواحی اراک، ری، قم، گلپایگان و رویدشت اصفهان، و همچنین در برخی از نواحی مازندران گسترش داشته است.۶۲ یکی از نکات جالب و شگفت در فرهنگ ایرانی، گزینش وجه تسمیة زعفران برای نام پسران است. عجیب از آن جهت که در قلمروهای فرهنگ و تمدن ایرانی، به مفهوم جغرافیایی بسی پهناور آن در ادوار قدیم، انتخاب نام رستنیها و گلهای زیبا و ظریف برای دختران معمول بوده، اما چرا وجه تسمیة زعفران محبوبترین و گرانبهاترین ادویة جهان، با رنگ زیبا و رایحه و طعم فرحفزا و خواص کمنظیر،۶۳ همواره از زمانهای دور، در گزینش نام پسران استفاده شده است؟ ظاهراً گزینش لغت زعفران برای نام پسران بعد از اسلام، به پیروی از سنتهای کهن پیشین، استمرار یافته است.۶۴ احتمالا گزینش نام پارسی باستان زعفران، یعنی واژة «کرکم» برای پسران در قلمروهای فرهنگی ایران پیش از اسلام معمول بوده است.۶۵
ادامه دارد
پینوشتها:
۴۵. تاریخ طبری، ص۲۳۱۹٫
۴۶. ابوحامد محمد غزالی، احیاء العلوم الدین (ربع عبادات)، ترجمة مؤیدالدین محمد خوارزمی (به سال ۶۱۲)، به کوشش حسین خدیو جم، تهران علمی و فرهنگی، ص۳۱۸-۳۲۳٫
۴۷. غزالی، همان کتاب، ص۳۱۹٫
۴۸. بیرونی، الصیدنه فیالطب، ترجمة باقر مظفرزاده، ص۷۴۷، ۷۴۸، ش۵۸۲، با کمی اختصار.
۴۹. یواقیت العلوم و دراری النجوم، از مؤلفی ناشناخته، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، بنیاد فرهنگ، ۱۳۴۵، ص۲۱۵، ۲۱۶٫
۵۰. اختیارات بدیعی، نسخة خطی متعلق به نگارنده، ذیل «کتم» و «وسمه».
۵۱. محمد بن عبدالله عینالملک شیرازی، الفاظ الادویه، به کوشش ژیلا درخشانفر، تهران، انتشارات سفیر اردهال، ص۳۲۴٫
۵۲. محمدمؤمن حسینیتنکابنی، تحفة حکیم مؤمن، تهران، کتابفروشی محمودی، محرم ۱۴۰۲، ص۷۱۰٫
۵۳. دکترهادی کریمی، فرهنگ رستنیهای ایران، تهران، نشر پرچم، ۱۳۸۱، ج۱، ص۴۲۱ شماره ۳۷۲۲ در ذیل نام علمی گیاه مورد بحث، و نام خانوادة گیاهر Fam:، و نامهای: انگلیسیر E، فرانسهر F.، آلمانیر G. و فارسیر P. از این قرار آمده است:
۳۷۲۲٫ Indigofera L. Fam: Leguminosae (Papilionaccae).
[انگلیسی] E. indigo, indigo plant. F. indigofier anid.
[آلمانی] G. Indigostraueh, Indigopflanze
[فارسی]P. نیل، وسمه، رنگ، کتم، سدوس، چپری، کتمان.
۵۴. مجملالتواریخ و القصص، از مؤلفی ناشناخته، به کوشش ملکالشعراء بهار، تهران، کلالة خاور، ۱۳۱۸، ص۲۸۶٫
۵۵. همان، کتاب، ص۲۹۷٫
۵۶. ابوریحان بیرونی، همان کتاب، ص۹۸۹، ش۱۰۷۹ «وسمه».
۵۷. بیرونی، همان کتاب، ص۹۷۵، ش۱۰۶۵ «نیل».
۵۸. دهخدا، لغتنامه، ذیل «وسمه» به نقل از دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی.
۵۹. تاریخ طبری، ص۳۰۶۰٫
۶۰. یواقیتالعلوم، ص۲۱۶٫
۶۱. تاریخ طبری، ص۵۰۱۳٫
۶۲. ابریشمی، زعفران از دیرباز تا امروز، ص۱، ۷، ۸٫
۶۳. همان، ص۶۹٫
۶۴. ابریشمی، زعفران از دیرباز تا امروز، ص ۷۱-۸۱٫
۶۵. دربارة ویژگیها و خواص زعفران، بنگرید به: ابریشمی زعفران ایران، زعفرانزار نهم، ص۲۴-۲۴۲؛ همو، گفتار چهارم، ص۴۳۱-۵۶۰٫