وقتی صفحات اینترنت را روی آیفون موبایل یا تبلت و مونیتور رایانه باز میکنیم، به صورت خودکار و بیاختیار، مهمترین و پربسامدترین مطالب و خبرها و تصویرها و ویدیوها نمایان میشود. در کنار آن، آگهیهای مهمتر و پولسازتر که بیانگر علایق و گرایشات کاربران زیادی در فضای مجازی هستند، به بیننده تحمیل میشوند. برای ورود به برخی شبکههای اجتماعی، کاربران ایرانی به ناچار از فیلترشکن استفاده میکنند. مجوز اغلب فیلترشکنهای مزبور برای ورود به سایتهایی که غیرقانونی یا غیراخلاقی یا خصمانه قلمداد شدهاند و نهادهای قانونی و مجری سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران، دستور منع استفاده و فیلترینگ آنها را صادر کردهاند، توسط برخی دیگر از نهادهای مرتبط با صدا و سیما یا شورای عالی رسانهها و نظارت بر فضای مجازی و دیگر ناظران و قضات و … صادر شده است. آنچه در این فرایند، موجب شگفتی است، رویش قارچگونه شرکتهای سودآور با اهداف مبهم و کلی است که در غیاب سیاستها و راهبردهای شفاف فرهنگی، مشغول سوءاستفاده و خالی کردن جیب مردم هستند.
ظاهراً در این عرصه، باید متخصصان رسانه و جامعهشناسان، همراه با سیاستگذاران وزارتخانههای مربوطه در دولت، راهکارها و اهداف مشخصی را در چارچوب منافع ملی تنظیم و ترسیم کنند و برای ابلاغ قانونی به مجلس و نهادهای دیگر از جمله شورای عالی امنیت ملی بفرستند. اما خبری از این مسائل نیست. یک کلاف تو در تو، با گرهها و پیچشهای غیرقابل ردیابی پیش چشم مردم ایران در هم پیچیده و در سویههایی تداوم مییابد که جز منافع گروههای نامرئی و مافیای رسانهای، نام دیگری نمیتوان برای آن در نظر گرفت! وگرنه چه کسی این تناقض را پاسخ میگوید که فیلترینگ برای محافظت قشر یا اقشاری از جامعه یا کل مردم، این مملکت را در برگیرد و سپس آگهیهای فیلترشکنها، غیراخلاقیترین بازارها و فاسدترین محتوا را به کاربران پیشنهاد دهد؟!
به سخن ابتدایی بازگردیم؛ سرخط خبرهای پربازدید و پیشنهادهای اینترنتی در هر روز و هر ساعت، فقط خبرهای فیک و مادون هر فرهنگ و حتی خردهفرهنگهای خیابانی است. گاهی مباحث و تصاویر به حدی زننده و ناقض اخلاق و فرهنگ و نجابت انسانی هستند که با هیچ عبارتی وصف نمیشوند. اگر فکر میکنید اغراقی در این سخنان وجود دارد، چند روز این فضای آلوده را دنبال و محتوای آن را ثبت و ضبط کنید و سپس آمارگیری یا تحلیل محتوای آن را مورد ارزیابی قرار دهید. اگر غیر از آنچه گفته شد، مطلب به دردبخوری نصیب کاربران شود، فقط شانس و اقبال است و بس!
مدیریت و بارگذاری بسیاری از این به اصطلاح اخبار و جنجالها و آگهیها، سرنخهای مشخصی دارد که به منافع و مطامع گروهها و اشخاص ذینفوذ بازمیگردد؛کسانی که در جهان مادون، جامعه را دچار سردرگمی، سقوط اخلاقی و یأس و پوچی خواهند کرد و بسیاری از جوانان را از اخلاق و موازین انسانی و ارزشهای معنوی، تهی کردهاند و فرهنگ و ادبیات و موسیقی فاخر را چنان از دسترس نوجوانان و حتی بچههای کم سال و سن دور ساختهاند که دیگر به زحمت میتوان آنان را به مسیر درست و درخشان فرهنگ و اخلاق بازگرداند.
برخی سیاستهای تجویزی و دستوری، پس از سالها، فقط در ظواهر یا بر روی کاغذ اهمیت خود را به رخ میکشند، وگرنه در سطوح آشکارتر جامعه، امور و اتفاقات متفاوتی در مسیر عکس آن تجویزها و دستورات در حال رخ دادند. اما آنچه مایة تأسف و حسرت است، هدر رفتن استعدادها و ارزشهایی است که در نهاد و باطن یک ملت بزرگ و تاریخ و فرهنگ و تمدن آن وجود دارد و به جای ساختن انگیزهها و یافتن راههای تعالی و تمدن، به سوی پرتگاه غرایز ناموزون و هدفهای حقیر و نامیمون حرکت میکند. راهی که به پوچی و تهیشدگی انسانوارهها در نسلهای بعدی خواهد انجامید و این پوچی، با روح و فلسفة حیات و معنای زندگی هیچ سازگاری و نسبتی نخواهد داشت. عصیانی که یک جماعت طماع و فاقد مسؤولیت و علاقه نسبت به ایران و ایرانی، بدان دامن زدهاند و آن را همچون آتشی به دامن ما انداختهاند.
آیندة فرهنگ در فضای مجازی، قابل فهم و نیازمند تجزیه و تحلیل است. این آینده هر چه هست، سازنده و دارای هدفگذاریهای سودآور برای نسلهای جوانتر نیست؛ بلکه آموزش و معنویت و تربیت و اخلاق و شرافت و ادب و دانش و نکتهسنجی و کنجکاوی و حتی طنز و زیباییهای ادبی را تباه کرده و مشتریهای سادهلوح و جوان را برای وضعیت نامشخصی به پیش میراند. در بهترین حالت، آیندة این کنش ارتباطی و اطلاعاتی یا فرهنگی، مبهم است و همین میتواند ما را تا پایان عمر دچار هراس و کابوسی وصفناپذیر کند.