سخنی در نسبت پیامبری و انقلاب ـ بخش اول به چه اندیشیدی؟… جلال رفیع

اشاره: در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی، این یادداشت و چند نوشته دیگر از استاد جلال رفیع را در شناخت نسل و عصر حاضر و تبیین جایگاه ما و فرهنگمان با انقلاب و حوادث بزرگ عصر، به خوانندگان عالی مقام تقدیم می شود.

*******

شیر را بچّه همی ماند بدو

تو به پیغمبر چه می‌مانی بگو؟

دهه‌های چهل و پنجاه شمسی، بستر شکل‌گیری حرکت و نهضتی است که به انقلاب اسلامی منتهی شده است.

نسل جدید، بیت مثنوی مولوی را به زبان‌ها و بیان‌های مختلف اعلام می‌کند و می‌پرسد: میان شما ای انقلابیون مسلمان پیرو پیامبر اسلام که به جریان توفنده نهضت و انقلاب سال‌های ۵۶ و۵۷ و حتی پیش از آن پیوستید، با انقلاب و نهضت پیغمبر(ص) و یاران نخستینش چه رابطه و نسبتی بوده است؟

به چه اندیشیدی

در سماع شب یلدایی این کهنه رباط

که چنان عاشق و سرمست و سر از پا نشناس

«زلف آشفته» به خون خفته فرو چیده بساط

موج جاری شده از شاهرگ بهمن را

شادمان بیست و دو بار

بلکه هفتادو دو بار

مثل باران بهار

رو به چشمان ملک پاشیدی

غرق در چشمه عشق

نیروانای نشاط

دل و دارایی خود را یکجا

به فلک بخشیدی

زیر لب زمزمه کردی آنگاه

«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند»

تو بگو امّا

تو حقیقت را

آیا دیدی؟

اکنون در پاسخ چه باید گفت؟ آری، آری، ما آن روزها نقشۀ مدینۀ آرمانی و ایمانی و انسانی پیامبر را در دست داشتیم. نه، در دل داشتیم. امروز بیشتر در می‌یابیم که جزئیات را نمی‌دانسته‌ایم یا نمی‌توانسته‌ایم ببینیم. نقشه، کلّی و کلان بوده است. ما در صفحه آن «نقشه راهنما» چنین خوانده بودیم که پیامبر اسلام «روابط ظالمانه اجتماعی» را نمی‌توانسته تحمّل کند، تا چه رسد به تقّبل و تأیید.

خوانده بودیم که او حتّی بردگان و بندگان رسمی و رایج را ، یعنی همان کسان را که نه تنها جامعۀ عرب آن ایّام بلکه جوامع متمدن آن روزگار نیز قانوناً و عرفاً برده و بنده می‌دانستند و به عنوان طبقۀ پست و پایین جامعۀ یونان و رُم و ایران و مصر و هند و چین از همدوشی و همراهی با عموم مردم خصوصاً با خواص (طبقه اعیان و اشراف!) ممنوع می‌شمردند، برادران و خواهران خود می‌خوانده است. خوانده بودیم که او پای بر منبر می‌نهاده و می‌گفته است:

ـ مسلمانان توجه کنید! این اسیران جنگی که میان شما توزیع شده‌اند، اعضای خانواده‌های شمایند.

«قولوا لهم فَتای و فَتاتی، ولا تقولوا لهم عَبدی و اَمَتی». به آنها بگویید: پسر جوان و دختر جوانم، نگویید: برده‌ام و کنیزم.

ما اسیران جنگی را یا در برابر «فِدیه» و خونبها و حتّی سوادآموزی آزاد می‌کنیم، یا بدون کشتن و زندانی کردن در جامعه خودمان و در جمع خانواده‌هایمان به عضویت می‌پذیریم. در این صورت، هم بر احوال آنان نظارت می‌کنیم که احیاناً (به قول امروزیان) ستون پنجم دشمن نشوند، و هم دل‌هایشان را با رفتار و گفتارمان جذب می‌کنیم.

ما نقشۀ راهنمای مدینۀ نبوی را در آن روز و آن روزگار، اینگونه می‌خواندیم. سخنرانان و مفسّران و مبّلغان و نویسندگان و متفکّران و پژوهشگران مان هم همین گونه می‌خواندند. استاد مطهری و استاد شریعتی هم به عنوان دو نماینده و دو نمونه از دو حوزۀ دینی و دانشگاهی و بسیار کسان دیگر و صاحبنظران دیگر نیز با همین قرائت نقشه‌خوانی می‌کردند.

نتیجه چه بود؟ نتیجه این بود که جوانان و تحصیلکردگان آن روزگار، نهضت اسلامی دهه چهل و انقلاب اسلامی دهه پنجاه را منادی آزادی همه بردگان رسمی و غیررسمی در جامعه بشری می‌خواندند و جان بر سر این آرمان می‌فشاندند. قول سعدی به تعبیری دیگر، در این باب گویا بود: یا رسول‌الله…

دوستان را کجا کنی محروم

تو که با دشمن این نظر داری!؟

پیامبری که به تعبیر «جلال‌الدین فارسی» در همان سال‌های دهۀ چهل و پنجاه شمسی، «انقلاب تکاملی اسلام» را مسئول و منادی و مدّعی اسیران دشمن و بردگان رسمی حجاز معرّفی کرده است، به طریق اولی بر انواع و اقسام بردگی‌های غیررسمی می‌شورد و جامعه اسلامی را برده دشمن و دوست (مقام و مال و منال، حرص و حقد و حسد، فقر و فساد و فاصله و بسیار دوست‌ نمایان دیگر) نمی‌پسندد.

نخستین شاگرد تربیت شدۀ دامان همین پیامبر گفته است: «لا تکن عبد غیرک، و قد جعلک الله حُرّاً»؛ بنده و برده هیچکس مباش، خدا تو را آزاد و آزاده آفریده است. نسبت و رابطه جوانان انقلاب اسلامی در آن روزگار با انقلاب اسلامی پیامبر(ص) و علی(ع) در مکّه و مدینه و کوفه و کربلا، اینگونه بوده است.

می‌پرسند که آیا این نسبت‌ها و رابطه‌ها دقیقاً تحقّق یافت؟ می‌گوییم که این البته موضوع دیگری است و به جای خود قابل بحث و بررسی است. ضمن این که «نسبت »، حاوی و حامل معنای نسبیّت هم هست. آرمان‌گرایی نیز با واقع‌بینی نسبتی دارد.

نسبت و رابطۀ انقلاب اسلامی ایران با انقلاب اسلامی حجاز(نهضت پیروان و نهضت پیشروان) چنین بوده است. ترکیب آرمان‌گرایی و واقع‌نگری، رسم دیرین روزگاران است.

روزنامه اطلاعات چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲

بازدیدها: 0

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *