پس از اوپنهایمر “باران سیاه” ساخته ایمامورا را تماشا کنید انسانیت آسیب پذیرتان احیا خواهد شد! اوپنهایمر: فیلمی در تجلیل کشتار جمعی؛ نولان برای چه کسانی فیلم ساخته است؟

فیلم زندگی نامه‌ای شیک ساخته “کریستوفر نولان” با جدیت، اما به شکلی بیهوده به دنبال پیچیدگی اخلاقی و سیاسی “پدر بمب اتمی” است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۳ – ۱۶ مرداد ۱۴۰۲

پ

اوپنهایمر: فیلمی در تجلیل کشتار جمعی؛ فیلمی که تنها برای جمعیتی خاص در امریکا جذابیت دارد/ سینمای نولان شبیه بچه پولداری است که توانایی مالی و لامبورگینی گران قیمت تازه خریداری شده اش را به رخ می کشد/ پس از اوپنهایمرفرارو- حمید دباشی، جامعه‌شناس و متخصص در زمینه فرهنگ و پژوهش‌های اسلامی و استاد ایرانی ادبیات تطبیقی و مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا و مدیر مطالعات کارشناسی ارشد در انستیتو ادبیات تطبیقی و جامعه در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک است. او از چهره‌های دانشگاهی جریان مخالف جنگ در ایالات متحده است. او مشاور فیلم‌هایی، چون قلمرو بهشت اثر ریدلی اسکات بوده است.

بخوانید…

به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، تصور من این است که محال است در آمریکای شمالی یا غرب اروپا و شاید سایر نقاط جهان که هنوز تحت سلطه فرهنگی این مناطق هستند زندگی کنیم و بتوانیم پدیده “باربنهایمر” را نادیده بگیریم: تلفیق عنوان دو فیلم پرفروش تابستانی. فیلم‌های باربی و اوپنهایمر اواخر ماه جولای اکران شدند. با این وجود، ممکن است تعجب کنید وقتی بدانید که وقتی من سعی کردم برای دیدن اوپنهایمر در سینما‌های حوالی نیویورک مکان‌هایی در مرکز شهر منهتن که عمدتا افراد ثروتمند و طبقه متوسط در آنجا زندگی می‌کنند بلیت آنلاین رزرو کنم، اما همه بلیت‌ها فروخته شده بودند.

با این وجود، وقتی سینمای مورد علاقه مان را در همان حوالی یعنی مجیک جانسون در هارلم که اکثرا افراد طبقه کارگر در آن رفت و آمد می‌کردند بررسی کردم بلیت‌های زیادی هنوز فروخته نشده بودند. به نظر می‌رسد فیلم زندگی نامه‌ای درباره جی رابرت اوپنهایمر مرد سفید پوست ثروتمندی که به ایالات متحده در ساخت بمب اتمی و انداختن آن بر سر مردم بیگناه ژاپن کمک کرد، صرفا برای یک جمعیت خاص در ایالات متحده جذاب است.

بنابراین، در آخر هفته افتتاحیه رویداد بسیار پرحاشیه ما در یک اکران در مجتمع مجیک جانسون با حدود ۲۰ درصد بلیت‌های فروخته شده و صندلی‌های اشغال شده نشستیم و فیلم پرفروش کریستوفر نولان را تماشا کردیم.

این فیلم قطعه‌ای از درامی تاریخی است که در پایان جنگ جهانی دوم رخ داد زمانی که آمریکایی‌ها با زمان مسابقه می‌دادند تا نازی‌ها و اتحاد جماهیر شوروی را برای ساختن بمب اتمی شکست دهند. آمریکا صرفا برای آن که مطمئن شود بمب اتمی واقعا کار می‌کند باعث معلول شدن و قتل عام شهروندان عادی شد و برای آن که به شوروی نشان دهد که بمب هایش کار می‌کند دو بمب را بر روی ژاپن در شهر‌های هیروشیما و ناکازاکی انداخت و ده‌ها هزار غیرنظامی بی گناه را سوزاند.

علیرغم سه ساعت جلوه‌های بصری و صوتی پیشرفته و برخی بازی‌های فوق العاده توسط “کیلیان مورفی” در نقش اصلی به عنوان اوپنهایمر همراه با گروهی از بازیگران فرعی در سطح جهانی فیلم به طور کامل نمی‌تواند بیننده را متقاعد کند که هرگونه رستگاری‌ای وجود دارد و یا آن که می‌توان درس اخلاقی‌ای از داستان اوپنهایمر آموخت.

نولان کارگردانی چیره دست در صنعت سینماست و دوست دارد تمام توانایی‌های سینمایی خود را به رخ بکشد. گویی که شما از تئاتر بیرون می‌روید و وارد دنیای واقعی می‌شوید و متقاعد شده اید که در یک مهمانی شام مجلل در خانه یک مرد ثروتمند و قدرتمند که زندگی‌ای حرفه‌ای دارد شرکت کرده اید. سپس تست اسید می‌آید تا به دوستان و خانواده خود بگویید فیلم درباره چه چیزی بود.

اوپنهایمر ساخته و پرداخته نولان داستان مردی است که تمام معاشقه‌های اخلاقی و سیاسی خود را با چپ لیبرال به حالت تعلیق درآورد تا بمب اتمی بسازد تا بر روی ملتی شکست خورده انداخته شود تا ایالات متحده بتواند ادعای خود را مبنی بر این که یک امپراتوری غارتگر جهانی است حفظ کند.

قدرت فیلم در شاهکار‌های فیلمنامه‌ای آن است که تغییرات شخصی، سیاسی، اخلاقی، علمی و تغییر دهنده جهان را در آگاهی ما از جایگاه امروزی مان در جهان ایجاد می‌کند. آن چه ما می‌بینیم این است که چگونه هوسبازی‌های اوپنهایمر و معاشقه ایدئولوژیک او با ایده‌های مترقی به سرعت پیش می‌رود، زیرا درخشش علمی او (با انیشتین و همتایان اش صحبت می‌کند) از نظر اخلاقی توسط جاه طلبی‌های او به خطر می‌افتد. او به خود اجازه می‌دهد که در خدمت نظامی گری برای ساخت بمب مورد سوء استفاده قرار گیرد و سپس آن چه از او باقی مانده است یک لاشه از نظر اخلاقی مرده توسط نیرو‌های سیاسی مرتجع به رهبری لوئیس اشتراوس (با بازی رابرت داونی جونیور) رئیس کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده جویده می‌شود و با تف کردنی به بیرون انداخته می‌شود.

در همین حال، نولان قصد دارد اطمینان کسب کند که شاهد قدم زدن اوپنهایمر در موزه‌ای باشیم که نقاشی‌های ژرژ براک و پیکاسو را مورد بررسی قرار می‌دهد، به آلمانی به مارکس و فروید فکر می‌کند، “سرزمین بی حاصل” نوشته “تی اس الیوت” را می‌خواند، به “پرستش بهار” باله روس و کنسرت ارکسترال مدرن ساخته “استراوینسکی” آهنگساز روس علاقه دارد، زبان سانسکریت را مطالعه می‌کند تا به او اجازه دهد بهگودگیتا مهم‌ترین و اسرارآمیزترین بخش حماسه هندی موسوم به ماهابهاراتا را بخواند در حالی که همزمان با “ژان تاتلاک” با بازی “فلورانس پیو” معشوقه کمونیست اش رابطه برقرار می‌کند.

ما اوپنهایمر را به‌عنوان یک یهودی از کار افتاده می‌بینیم که می‌توانست در عرض چند هفته به زبان هلندی تسلط پیدا کند به اندازه‌ای که بتواند یک سخنرانی در فیزیک ارائه دهد با این وجود، او به عنوان یک نیویورکی متولد و بزرگ شده بود که هرگز عبری را یاد نگرفت. چشم انداز دستیابی نازی‌ها به بمب اتمی او را به سمت ساخت بمب اتمی هدایت کرد. جنگ سالاران نظامی و اطلاعاتی آمریکا که کاملا از معاشقه و مراوده‌های چپگرایانه او آگاه بودند اوپنهایمر را به داشتن تعلق خاطر کمونیستی متهم کردند. آنان سپس از چنین اتهاماتی استفاده کردند تا او برای اثبات وفاداری خود بیش‌تر تلاش کند.

سیاست ارتجاعی

من طرفدار سینمای نولان نیستم. سینمای بزرگ و مجلل نولان به‌عنوان کسی که با سینمای ایرانی، هندی، ژاپنی و بهترین فیلم‌های مستقل اروپایی بزرگ شده ام شبیه پسری ثروتمند به نظر می‌رسد که توانایی مالی خود و لامبورگینی گران قیمتی را که به تازگی خریده به رخ می‌کشد. سیاست او به شدت ارتجاعی است همان طور که شاید بهترین گواه این نکته در نسخه‌های او از بتمن و دانکرک باشد. در اوپنهایمر او منابع غنی خود را به سمت تجلیل از مردی که سلاح کشتار جمعی را طراحی کرده هدایت می‌کند. او فکر می‌کند فیلم اش بسیار به موقع است، اما این گونه نیست. بسیار دیر شده است.

از نقطه نظر سال ۲۰۲۳ میلادی اکنون هزاران بمب هسته‌ای در اختیار کشور‌های عظیمی مانند ایالات متحده، روسیه، چین، کشور شکننده‌ای مانند پاکستان و کشور تهاجمی‌ای مانند دولت شهرک نشین و استعماری اسرائیل قرار دارند. فیلم نمی‌تواند کاری انجام دهد جز آن که کنجکاوی‌ای در خدمت پیچیده کردن یک واقعیت بسیار ساده باشد: اوپنهایمر قبل از این که دو بمب اتمی را به ایالات متحده بدهد تا بر سر مردم بیگناه ژاپنی بیاندازد یک بمب اتمی در لوس آلاموس ساخت و آن را مورد آزمایش قرار داد.

این فیلم بر اساس کتاب امریکایی “پرومته: پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر” نوشته کای برد و مارتین جی شروین (۲۰۰۵ میلادی) ساخته شده است. با این وجود، قدرت فیلم کمتر بر دقت تاریخی یا داستان سرایی پیچیده آن و بیش‌تر بر مهارت‌های فنی نولان متکی است. نولان یک فیلم اتمی برای تجلیل از سازنده عمیقا ناقص یک سلاح کشتار جمعی ساخته و انتظار دارد که ما برای تشویق دستاورد او برای تماشای فیلم اش شتابان به سینما برویم.

اگرچه نولان از نظر تولد و تربیت بریتانیایی قطعا یک فیلم آمریکایی به بدترین معنای کلمه ساخته و انحطاطی اخلاقی را به تصویر کشیده است.

شاهکار شوهی ایمامورا

در حالی که من به جادوی کارگردانی و فنی پشت این فیلم اذعان دارم، اما اوپنهایمر نولان دقیقا بر من تاثیری را نگذاشت که احتمالا او در ذهن داشته است. تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم مهربانی و لطف سینمای ژاپنی قبل و بعد از جنگ با پیشتازی کارگردانانی، چون یاسوجیرو اوزو، کنجی میزوگوچی، آکیرا کوروساوا و شوهی ایمامورا بود. این در مورد جهان چه می‌گوید که نزدیک به ۸۰ سال پس از پرتاب بمب‌های واقعا آخرالزمانی بر روی ژاپن قربانیان آن ظلم جنایتکارانه یعنی ژاپنی‌ها عالی‌ترین نمونه‌های فیلمسازی را به جهانیان ارائه کرده اند؟

وقتی به خانه رسیدم شاهکار “باران سیاه” ساخته ایمامورا در سال ۱۹۸۹ میلادی که براساس رمانی نوشته شده توسط “ماسوجی ایبوسه” با همین عنوان چاپ شده در سال ۱۹۶۶ میلادی ساخته شده بود را تماشا کردم. به شما نیز پیشنهاد می‌کنم همین کار را انجام دهید. این کار انسانیت آسیب پذیر شما را احیا می‌کند و شما را از عواقب کاری که اوپنهایمر با انسان‌های واقعی انجام داد وحشت زده می‌کند افرادی که در معرض خطر مرگبار سهم علمی او در یکی از شریرانه‌ترین جنایات جنگی در تاریخ بشر قرار گرفتند.

بازدیدها: 1

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *