خاطراتی در باره شهرستان تربت حیدریه اجتماعی،َ فرهنگی وتاریخی از همشهری عزیزمان علیرضا بختیاری دبیر بازنشسته آموزش و پرورش: ( قسمت سی ویکم   قسمت اول  مرحوم دکتر قادری)

مطالبی که در ذیل ملاحظه میفرمایید در واقع خاطرات همشهری عزیزمان اقای علیرضا بختیاری است که با تشویق دوستان و اینجانب قرار شد در سایت (تربت ما) درج شده و انشاالله پس از تکمیل ،  مانند کتاب ( قند و قرووت ) مرحوم تهرانچی در دسترس همشهریان قرار گیرد

دراین راستا منتظر انتقادات ، پیشنهادات و اطلاعات تکمیلی همشهریان هستیم . تلفنهای تماس:۰۹۱۵۵۳۱۵۲۳۳بختیاری                و             ۰۹۱۲۵۳۳۳۷۹۴آقای خطیبی

باسپاس از همکاری صمیمانه شما

 

 

 

 

 

 ( دکتر قادری)

…(استادرجبعلی کفاش) علاقه زیادی به شغل خودش داشت و بچه هایش را تکلیف میکرد تا وارد پیشه او شوند . دراین بین احمد، که سیکل اول ( کلاس ششم ابتدایی) را تمام کرده بود، از استعداد خوبی برخوردار بود و مادر نمی خواست او یک پیشه ور ساده شود ، بدین خاطر اصرار فراوان داشت تا احمد ادامه تحصیل دهد .

 پسر استاد رجبعلی، سیکل دوم را تمام کرد ( دیپلم گرفت ) و وارد داروخانه (حاجی کرامتی) که تنها داروخانه آن زمان تربت بود شد ۰ عشق او به کار دارو ودرمان و مطالعه فراوان کتابهای طب و فارما کولو ژی( داروشناسی) باعث شد تا مقداری زیادی از آثار داروها و طرز ترکیب آنها را یادبگیر د.

 توضیح اینکه درآن زمان ، داروها به صورت فعلی نبود، بلکه مواد اولیه آن به صورت نیمه آماده از خارج ( خصوصا آلمان ) وارد میشد و داروخانه دار که گاه خودش یک طبیب تجربی هم بود آنها را به فراخور حال مریض و تجربه و دانش خودش ترکیب می نمود .

 پس از مدتی ( شاگرد از استاد سَر شد) .

 احمد که نمی خواست در کنار استاد خودش دکان دیگری باز کند و مزاحمی برای کار او شود ، با مقداری دارو بار یک الاغ، وبعد ازچندی، با یک موتورسیکلت ، راهی روستا های اطراف میشد و به صورت یک (طبیب تجربی دوّار ) به معالجه بیماران می پرداخت .

( توجه خوانندگان محتر م خصوصا اطباء عزیزی که این نوشتار را مطالعه می کنند به چند نکته جلب می کنم :

۱-این نوشته درپی رد یا تایید این گونه معالجات  نیست.

۲- حقیر تصمیم به زیر سوال بردن ویا خدای ناکرده کوچک جلوه دادن کار پزشکان ازجان گذشته و حاذقی که فعلا مین روبهای خط مقدم مبارزه با کرونا هستند ندارد.

۳- از خوانندگان عزیز تقاضا دارد تا دوران قحطی بعد از جنگ جهانی و اوضاع دانشگاههایی که به ندرت وجود خارجی داشت و نیز (قحط الرجال) آن زمان را نیز در نظر داشته باشند.

کم کم معالجات مُثمرِ احمد در دهانها افتاد و او در کوچه فرمانداری (مقابل خانه فعلی امام جمعه)، مطبی برای خودش دست و پاکرد و به درمان مریضها پرداخت .

 ولی به خاطر نداشتن مدرک ، هر ازچندی با ممانعت اداره ( صحیّه ) آن زمان (اداره بهداشت) روبرو میشد. تا اینکه (احمد فروزانفر) تابلوی ورودی مطب خود را به ( دکتر قادری ) تغییر داد و مسئولین این اداره هم که به معالجات او اذعان داشتند ، قضیه را باهمین تغییر نام ، رفع و رجوع نمودند .

 معالجات عجیب و طرز معاینه او درتربت، به قول عوام ( داستانی ) شده بود که به یکی دوتا از آنها اشاره میکنم :

۱- براساس گفته چند نفر از معتمدین ، گویا بیماری دچار انسداد یا پیچ خوردگی روده شده بود و پزشک جراح ( به معنی فعلی) یا درتربت وجود نداشت و یا در صورت وجود ، ابزار آن دراختیار نبود .

دکتر با خوراندن یک ساچمه فلزی به اندازه یک تیله به مریض و راهنمایی کردن ساچمه- بامالش دست برروی شکم- در معده و روده مریض تا انتهای روده بزرگ باعث رفع این انسداد میشود .

( البته به گفته یکی از عزیزان پزشک ، این امر فعلا با خوراندن “سولفات باریم” و عکس برداری امکان دارد)

۲-بیمار دیگری درحین خوردن غذا ، استخوانی از درازا بین فک بالاو پایین او گیر می کند ودوسر تیز استخوان وارد فک بالا و پایین وی شده و در آن فرو میرود به گونه ایی که با امکانات موجود در آن زمان و نیزدر تربت ، هیچ کاری جهت در آوردن استخوان نمی توانند انجام دهند و مریض هم با درد شدید ناشی از زخم و خونریزی و نیز بازماندن فک به مدت زیاد ، دست به گریبان میشود.

اطرافیان با ناامید شدن از معالجه او درتربت ، قصد راهی کردنش به تهران را دارند که مرحوم قادری با تضمین گرفتن از اطرافیان مریض که در طرز معالجه او ( چون و چرا و اگر وامّایی ) نداشته باشند به مداوای او مشغول می شود .

ادامه دارد…

 (( یک از عزیزان دامپزشک به عملکردی در سگ به نام {پنتینگ} یا همان {لَه لَه زدن } اشاره داشت که این عمل به همراه خاصیت نرم کنندگی که در بخار دهان سگ وجود دارد باعث این جریان میشود ))

ادامه دارد…

بازدیدها: 27

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *